هیج میدانی چه قدر آفتاب نتابیده در راه است ؟
چندین گناه نکرده و هزار راه نرفته ..
سایه ام هررزو قد می کشد و کوتاه تر می وشد ، باید تمام مدار زمین را بچرخم ، تمام جاده های خاکی را ببینم و از میان مردم بی نام بگذرم ؛ صدای تمام سیب هایی که قرار است بی افتند را بشنوم و اسم تمام کوچه هایی که به هویت می رسند را حفظ شوم ..
به قول اسمش را نبر چه قدر راه نرفته در من است ..