سه شنبه ها که باز سه شنبه است
شب های تهران که باز درد دارد ..
باز هم اول بهار است و بعد تابستان !
پاییز و زمستان که نیز برود ؛ تازه شب و ستاره هایش
سنگینی چشمهای من و زنگار حفره های تو را به یاد می آورد ؛ یادشان می آید که به فردا که خیره می شدی باران می گرفت؛ باد می آمد و دل تنگی می رفت ..