KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

عشق‌ را دعوت‌ کنید

خانمی‌ از منزل‌ خارج‌ شد و در جلوی‌ در حیاط با سه‌ پیرمرد مواجه‌ شد. زن‌ گفت‌: شماها رانمی‌شناسم‌ ولی‌ باید گرسنه‌ باشید لطفا به‌ داخل‌ بیایید و چیزی‌ بخورید و...

 پیرمردان‌ پرسیدند: آیا شوهرت‌منزل‌ است‌؟ زن‌ گفت‌: خیر، سرکار است‌. آنها گفتند: ما نمی‌توانیم‌ داخل‌ شویم‌. بعد از ظهر که‌ شوهر آن‌زن‌ به‌ خانه‌ بازگشت‌ همسرش‌ تمام‌ ماجرا را برایش‌ تعریف‌ کرد. مرد گفت‌: حالا برو به‌ آنها بگو که‌ من‌ درخانه‌ هستم‌ و آنها را دعوت‌ کن‌.


سپس‌ زن‌ آنها را به‌ داخل‌ خانه‌ راهنمایی‌ کرد ولی‌ آنها گفتند: ما نمی‌توانیم‌با هم‌ داخل‌ شویم‌. زن‌ علت‌ را پرسید و یکی‌ از آنها توضیح‌ داد که‌: اسم‌ من‌ ثروت‌ است‌ و به‌ یکی‌ دیگرازدوستانش‌ اشاره‌ کرد و گفت‌ او موفقیت‌ و دیگری‌ عشق‌ است‌. حالا برو و مسئله‌ را با همسرت‌ در میان‌بگذار و تصمیم‌ بگیرید طالب‌ کدامیک‌ از ما هستید!


زن‌ ماجرا را برای‌ شوهرش‌ تعریف‌ کرد. شوهر که‌بسیار خوشحال‌ شده‌ بود با هیجان‌ خاص‌ گفت‌: بیا ثروت‌ را دعوت‌ کنیم‌ و منزلمان‌ را مملو از دارایی‌نماییم‌. اما زن‌ با او مخالفت‌ کرد و گفت‌: عزیزم‌ چرا موفقیت‌ را نپذیریم‌! در این‌ میان‌ دخترشان‌ که‌ تا این‌لحظه‌ شاهد گفت‌ و گوی‌ آنها بود گفت‌: بهتر نیست‌ عشق‌ را دعوت‌ کنیم‌ و منزلمان‌ را سرشار از عشق‌کنیم‌؟ سپس‌ شوهر به‌ زن‌ نگاه‌ کرد و گفت‌: بیا به‌ حرف‌ دخترمان‌ گوش‌ دهیم‌، برو و عشق‌ را به‌ داخل‌دعوت‌ کن‌، سپس‌ زن‌ نزد پیرمردان‌ رفت‌ و پرسید کدامیک‌ از شما عشق‌ هستید؟ لطفا داخل‌ شوید ومهمان‌ ما باشید.

http://www.jclarestudios.com/blog/wp-content/uploads/love.jpg

در این‌ لحظه‌ عشق‌ برخاست‌ و قدم‌ زنان‌ به‌ طرف‌ خانه‌ راه‌ افتاد. سپس‌ آن‌ دو نفر هم‌ بلندشده‌ و وی‌ را همراهی‌ کردند. زن‌ با تعجب‌ به‌ موفقیت‌ و ثروت‌ گفت‌: من‌ فقط عشق‌ را دعوت‌ کردم‌! دراین‌ بین‌ عشق‌ گفت‌: اگر شما ثروت‌ یا موفقیت‌ را دعوت‌ می‌کردید دو نفر از ما مجبور بودند تا بیرون‌منتظر بمانند اما زمانی‌ که‌ شما عشق‌ را دعوت‌ کردید، هر جا که‌ من‌ بروم‌ آنها نیز همراه‌ من‌ می‌آیند. هر کجا عشق‌ باشد در آنجا ثروت‌ و موفقیت‌ نیز حضور دارد.

نظرات 13 + ارسال نظر
r دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 00:41

mamnon azin poste ghashangeton

قربون شما مرسی از بیان نظرتون

رویا IT دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 01:08

عالی بود! !!

خیلی ممنون از بیان نظرتون

حمیده احمدی دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 01:22

ممنون از بیان نظرتون

علیرضا قهرمانی دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 01:25

عشقولانه خیلی خوبه

آره داداش علیرضا عقشولانه خوبه ،،،،
با ثروت و موفقیت اکشال نداره... D:

محمدحسین باقری دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 05:26

آقا فکر کنم روز هستیم

آره فکر کنم... D:

ف دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 12:15

آموزنده بود!!!

ممنون از بیان نظرتون

فائزه نعیم دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 12:42

قشنگ بود.
مرسی

مرسی چشماتون قشگ میبینه..
ممنون از بیان نظرتون

سجاد-فیزیک دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 13:08 http://kntu-physics.blogfa.com

آقا دلمون عشقولانه خواست!!

فقط جان من بگو حالا که با هم میان، پیر عشقش کم حرف باشه و پیر ثروتش تپل!!!

آره موفقیتم با پایه همه جا باشه شدیدا غریبا...
مرسی برادر از بیان نظرت

[ بدون نام ] دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 15:15

چه عاشقانه
خوشمان آمد

ممنون از نظرتون
ولی چرا بی اسم؟! D:

فاطیما دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 16:39

البته باید در نطر داشت که این یه داستان بود.
عشق که نون آب نمیشه

بله نون آب نمیشه ولی باشه نون آب با جون و دل درمیاد

شقایق جابرانصاری دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 18:04

خیلی زیبا و آموزنده بود.

متشکرم.

خیلی ممنون از نظرتون

جواتی دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 18:09

تکراری بود خوبه خودم زده بودم این مطلبو

سارا زمانی کارشناسی اتاق عمل جمعه 4 دی 1388 ساعت 19:59

عالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد