KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

مهیار(همون خدای شما!!!)

به اسم او

به نام پروردگار

رب ، الله؛خدا ؛پروردگار و ....اسمشه یا اینجوری صداش میکنن .حتما الان میگین که چقدر گستاخم که اینجوری این متن رو شروع کردم اما در ادامه میفهمین که توی ذهن من چیه.

همیشه به ما گفتن در وجود خدا کنکاش نکنین که هر چی در وجود نامتناهی برین چون خودتون متناهی  هستین به جای اینکه بهش نزدیک بشین ازش دور میشین .خوب اگه اینجوری من باید خدایی رو قبول کنم که نمیتونم بشناسمش؟شاید شما هم همون جوابی رو بدین که توی کتابای معارف خوندین یعنی با نگاه به آفریده های خدا اونو بشناسیم.

راستشو بخواین این یکمی برای من سخته یا شاید بهتر بگم به دلم نمیشینه دوست دارم اینجوری بگم چون من نمیتونم کسوف رو ببینم(مستقیم) یه آینه میارم تو آینه کسوف رو میبینم  خوب الانم همین کارو میکنم میرم قرآن رو میارم جلوم یه آهنگ باد(wind) یا آب(water) رو که از موسیقی های بیکلام و آرومه میزارم (به قول دوستان فضا رو عاطفی میکنم و به قول خودم تمرکز میکنم) ؛ قرآن رو باز نمیکنم فقط نگاش میکنم میگم ببین مهیار این همون کتابیه که گذشته و حال و آینده تو توشه این همون کتابیه که دیگران میگن راه تو.شه اما تو باور نکن این کتاب راه نیست بلکه راهنماست بهت نمیگه از این جاده برو بهت میگه اگه میخوای سالم برسی ویژگی راه اینه اما خودت راه و پیدا کن.

بخودم میگم حالا که تو اونچیزی که همه میگن رو قبول نداری خوب بیا همه چیو عوض کن اصلا از همین اسم شروع کن چرا بگی خدا پروردگار یا چنین چیزی خوب بگو او چون او توی فارسی مثل ta  توی چینی  که هم برای مذکر و هم برای موئنث بکار میره استفاده نمیکنی؟نه اصلا او هم خوب نیست بهتر بگی سوسن زهرا فاطمه آوا شادی موری سیسیل مرتضی تورج جویا آرچلی نازنین احمد  پنجره کتاب مبل فرش هوا زمین روزگار زمان تاریخ یا هرچیزه دیگه ؛ کی گفته اینا اسمای خدا نیست مگه خود خدا این اسما رو بوجود نیاورده خوب همینم اسم خودش ؛ بزاز نه اینم اصلا خوب نیست اصلا بزار مهیار .اهان این خوبه.حالا هر کی ازت پرسید به خدا توکل کن تو هم بگو به مهیار توکل میکنم .بزار طرف مقابلت فکر کنه تو چرت میگی اما تو که خودت میدونی بهترین انتخاب رو کردی.

اصلا بیا یه چیزای دیگه رو هم عوض کن مثلا مثل همه وقتی دعا میکنی آسمون رو نگاه نکن جلوتو نگاه کن  .اصلا خدا رو اینجوری فرض کن که وقتی بیرون توی خیابون داره قدم میزنی دستات توی جیبته و سرت پایینه ؛خدا هم مثل تو کنارت داره قدم میزنه  یا اینکه وقتی روی یه صندلی توی پارک نشستی خدا هم کنارت نشسته و دستشو رو شونت گذاشته حالا اگه بخوای به خدا چیزی بگی آسمون رو نگاه میکنی؟نه خدا کنارته خیلی راحت باهاش صحبت میکنی اصلانم آسمون رو نگاه نمیکنی.

بیا یه چیزای دیگه رو هم عوض کن همه(یا اکثرا ) فکر میکنن وقتی با خدا صحبت میکنن باید خیلی مودب و دست به سینه صحبت کنن اما تو نه این کارو نکن توی خیلی راحت باهاش صحبت کن مثل همون دوستی که سنگ صبورته اگه کاره بدی کردی خیلی راحت پیش دوستت  میگی ببین من این کارو کردم شرمندم سعی میکنم جبران کنم خوب همین جوری هم با مهیار(همون خدای شما) بگو؛ مگه نه اینکه بزرگترین سنگ صبور همه خداس(به قول خودم مهیار) پس چرا انقدر سخت و درد ناک صحبت کنم آهان فکر کنم همه به این خاطر دردناکی و گریه وار صحبت میکنن که شنیدن خدا وقتی گریه بندش و میبینه و فرشته ها میگن اجابت کنیم خدا میگه نه میخوام بیشتر زاریشو ببینم این طوری فکر میکنن اما تو اینجوری فکر نکن خدا میگه بزار گریه کنه چون قطرات شک قبل از اینکه روی گونه هاش بیاد از روی دلش رد میشه سیاهی ها رو پاک میکنه پس بزار بیشتر گریه کنه که دلش تمیزتر بشه .تو یه وقت فکر نکنی اون میخواد اشکاتو ببینه ها بلکه داره به دلت نگاه میکنه میگه بزار تمیزتر بشه بزار شسته تر بشه تا من مثل آینه خودمو ببینم.

بیا یه چیزای دیگه هم رو عوض کن مثلا فکر کن مهیار(همون خدای شما) یه آقا کوچولوی بامزس که دوست داری لپشو بکشی بوسش کنی یا یه دختر کوچولو  که وقتی میبریش پارک تو راه باهات از مهد کودک و دوستاش میگه ؛ اگه یه بستنی فروشی ببینه بهت میگه یه بستنی برام میخری؟ تو هم میگی اگه قول بدی لباساتو کثیف نکنی آره برات میخرم یا اینکه یه فرد میانسال بدونی که وقتی نیاز داری با یکی مشورت کنی بیاد مثل آدمای که چندتا پیراهن پاره کردن یا اونای که موهاشونو توی آسیاب سفید کردن بیاد باهات صحبت کنه یا  اینکه یه پسر باحال ببینی که باهات خیلی صمیمیه که حتی تمام کارای بدشو بهت میگه یا اینکه مثل یه دختر زیبا ببینی که بیاد کنارت بشینه بهت بگه خوب چی میگفتی؟ .

بیا یه چیزای دیگه رو هم عوض کن بیا بگو کی گفته یه مهیار(همون خدای شما)هست؟  تو بگو چون به تعداد آدما یه راه هست  که میشه به مقصد برسن  پس هرکی یه خدا(به قول شما) داره و مهیار (خدای شما) تو از همه زیباترو بهتره یه وقت ازش دور نشی دیگران بیان بگیرنش مصمم و همیشه کنارش باش ؛ باهاش صحبت کن ؛ نازش کن ؛ موهاشو شونه کن ؛ با خودت بیرون ببرش ؛ جاهایی که تنهایی با خودت حتما ببرش یادت نره ها ؛ اگه حواست بهش نباشه یا دیگران میان میبرنش یا ازت دلگیر میشه اونوقته که باید خواهش و تمنا کنی که اشتباه کردی و میخوای جبران کنی البته اگه وقت داشته باشی اخه میدونی چیه این مهیار(خدای شما)که دست تو هست یه عمری  داره میگن بعدش یه مهیار (خدای شما) بهت میدن که همیشگیه البته میگن اگه از این مهیار خوب مواظبت کنی یه مهیار خیلی خیلی زیبا بهت میدن اما اگه خوب مواظبش نباشی و همه جا با خودت نبری یه مهیار زشت بهت میدن. انتخاب با خودته.

..................

مثل اینکه آهنگ تموم شد پس بهتره کتابو باز کنی ببینی توش چیه........

 

پ.ن : بازم یه متن دیگه از من و این بار درباره مهیار(همون خدای شما!!! ) یه چیزی هست که باید بگم و اونم اینه  که ما هر کدوممون یه خدا داریم که گاهی خیلی ظریف مثل بال پروانه و گاهی خیلی سفت مثل فولاد. همین.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد