پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :
پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم .
من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد.
من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی .
دوستدار تو پدر
پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد :
پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام .
4 صبح فردا 12 نفر از مأموران Fbi و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند .
پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟
پسرش پاسخ داد : پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم .
نتیجه اخلاقی :
هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد . اگر شما از اعماق قلبتان تصمیم به انجام کاری بگیرید می توانید آن را انجام بدهید .
مانع ذهن است . نه اینکه شما یا یک فرد کجا هستید.
عصرایران
...
زیبا بود ممنون!!
متشکرم. لطف کردید.
عاطفی بود
مرسیییییییییی
نتیجه اخلاقی رو داشته باش
والا به خدا.
مرسی امیر جان...جالب بود...پا تو کفش اف بی آی هم می کنی دیگه
اف بی آی که سهله پا تو کفش تو هم (غلط کنم که بکنم)
!
والا به خدا.
شوخی کردم خیلی قشنگ بود .
قشنگی از خودت. مرسی. ایشالا همیشه فولادی بمونی و شاد و قبراق.
نکته ی سیاسی : سیب زمینی
آفرین راست گفتیا ! لپ مطلبو گرفتی.
نتیجه:
هیچ کاری نشد نداره.....
والا به خدا.
<<مانع ذهن است . نه اینکه شما یا یک فرد کجا هستید.>> میدونستم اما نیاز داشتم یکی دوباره اینو بهم بگه مرسی