برای یه مادر هر چند محکم و استوار و راسخ، درد و شکنجه جسمی و بدنی شاید نتونه تاثیری بر استقامتش بگذاره،
اما مطمئن باشید شنیدن صدای جیغهای کودک چهار سالش سستش می کنه
دیدن سیلی خوردن فرزند سست ترش می کنه
سوالی دارم:
چرا پخش زنده نداره این شوء رسانه ای؟
اگه بر حقند و باکی از حقیقت ندارند و به قول آقای عطریان فر، زندان تنها، کمک به جمع بندی دانسته ها کرد، و به قول سید محمد علی ابطحی، تاثیر بر صراحت لهجه داشت،
چرا زنده پخش نمی شه
غیر از اینه که می ترسن از اینکه یکی از این متهمین صوری ، دست به حرکتی انتحاری بزنند!؟
___
نظرتون در مورد کشته شدن فرزند دکتر روح الامینی چیه؟
شکستگی های بدنش می گه گفته ی جلادان صحیح نیست و به دلیل بیماری مننژیت از دنیا نرفته اند
شکستگی استخوان دست از چند ناحیه
استخوان جمجمه و قفسه ی سینه
معلومه زندان کمکی به صراحت لهجه ی ایشون نکرده بود
کم نیستند مادر و پدرانی که منتظر آزادی جوونشون هستند
اما مدتی بعد باید به سردخانه ها سر بزنند
____
از دوستانی که تاکید بر متنبه شدن و ارحم الراحمین بودن خدا می کنند می خواهم
یکی دو نمونه نام ببرند که بعد از اعتراف به این اتهامات، نگفته باشند من تحت فشار این حرفها رو زدم
آقای کیان تاجبخش که در اعترافاتشون با عینکی لب پریده جمله ی معروف «ما در آنجا(زندان) تنها استخر کم داشتیم و همه چیز بود» رو گفتند بعد از رهایی و بازگشت به کشور دیگر گفتند شکنجه ی جسمی نبود ولی روحی فراوان بود
می گفتند تنها زمانی می تونی بری که اینها را گفته باشی
خانم هاله اسفندیاری همینطور
جناب رامین جهانبگلو که یک محقق است همینطور
گل این دو ماهه ی اخیر ، رکسانا صابری همینطور
فقط به مصداقهای دوره ی چهار ساله ی احمدی نژاد اشاره کردم
شما می تونی دوران قبل رو هم بگردی
هیچ فرقی نمی کنه زمان رئیس جمهوری آقایان خامنه ای ، رفسنجانی ، خاتمی یا احمدی
فقط نام ببرید
جواب ندادن را به عنوان ندانستن می گذارم
لطفا طفره نروند دوستان
______________
اگه یک دانشجو ، با سابقه ی مطالعات سیاسی نفهمه اعتراف گیری با شکلات و
بستنی مقدور نیست و فقط با روشهای خاص خودش تعریف می شه باید در شعور
سیاسیش شک کرد
فرآیند اعتراف گیری فرمولی نسبتا ثابت داره با توجه به دین و خانواده و جنسیت
قصد نداشتم تا این حد پیش برم اما کمی اشاره ی مستقیم می کنم
برای یه مادر هر چند محکم و استوار و راسخ، درد و شکنجه جسمی و بدنی شاید نتونه تاثیری بر استقامتش بگذاره،
اما مطمئن باشید شنیدن صدای جیغهای کودک چهار سالش سستش می کنه
دیدن سیلی خوردن فرزند سست ترش می کنه
برای یه خانم معتقد به مبانی اسلام ، تهدید به تجاوز سست کنندست
اعتراف گیری قانونی ثابت دارد که می گوید زبان را باید چرخاند خود به خود نمی چرخد
هیچ فرقی هم بین مسلمون و یهودی و گبر کافر ، ایرانی و آمریکایی نداره
طرف حسابشون انسانه با تمایلات خاص انسانی
گوشت و پوست و احساسات و خانواده
وقتی زبان می چرخد که از مرز آستانه ی تحمل عبور کرده باشند
دیگر صحبت از اینکه ، این کار رو من نکردم نیست
باید بگی و بنویسی
در طول دادگاه دیروز دیدیم حد اقل پنج بار این جمله ی امام تکرار شد
حفظ نظام از اوجب واجبات است
حتی از نماز هم واجب تر است
پس توجیه این موضوع که اینجا اسلام و فلان هیچ ارزشی نداره
از خانومها معذرت می خوام بابت صراحت لهجه ام
وقتی کارد به استخوان می رسه نه جای درنگ است و نه ترس
موافقم

دلم گرفت از این دنیای فانی...
دشت ها کویر ها مال من بود یه زمانی...
فکر میکردم فقط منم دارم میزنم به سیم آخر تو نوشتن!
شمام به جمع ما به سیم آخر زدگان پیوستید.
(البته منظورم نوشتن فقط تو همکلاسی نیستا) کلی گفتم
بسیار عالی
به قول مهندس موسوی
دندان اینها به استخوان ما رسیده
چاره جز خروش نیست
حسین متنت کارد را به استخوانم رساند.
اینروزها با هرکسی که حرف می زنم خبری جدید از شکنجه ای جدید می دهد.
یک هفته است که تمام فضای ذهنی ام را بازداشتگاهها و اتفاقات ناگوارش پر کرده است.
خدا قسمت نکنه
واسه هیچکی
هرگاه که دست حکومتی به خون مردم بی گناهش آلوده شد از هراس انحطاط، همان دم خود را در سراشیب سقوط رها کرده است.

اما مهمترین درس و نکته ای که باید بیاموزیم و از خود امتحان بگیریم آن است که آن روز که ورق برگشت و متهمان امروز قاضیان فردا شدند، آیا این اندازه از فرهنگ اجتماعی و ادراک از جامعه مدنی را داریم که خود به شکل این آقایان در نیاییم. این سوال مهمی است که همواره در ذهن من می چرخد!
آن روز که بسیاری از شکنجه گران امروز، در بند شکنجگران رژیم سابق بودند، پیش خود می اندیشیند با آن ها دد منشانه رفتار کنند یا انسانی و اسلامی؟!
حق با شماست
مشق نا نوشته بی غلط است
اما
تجربه می اندوزیم
پسری که از پدر بد اخلاقش کتک خورده ، پسرش را نمی نوازد
اینهایی که می بینی
استخوان انقلابیون را هم خرد کردند
برق قدرت در چشمانشان است و تکبر، جوشان در رگشان
عده ای از اینها بعد از پیروزی به انقلاب پیوستند
امروز پاچه ی انفرادی رفته ها را می گیرند
گسسته است زنجیر هزار اهریمنی تر از انکه در بند دماوند ست(منظور دیو سفید)



م.امید
جسد دختر 19 ساله ای که بر اثر تجاوز و ضربات باطوم دیگر قابل تحویل به والدینش نبوده و امون تو بیابان ها رها کردند.بیشتر از جریان ندا ها تو محافل خارجی بحث می شه
متاسفم
آفرین ! میدونی برادر من .امروز یکی اومده بود داشتیم با هم حرف میزدبم.میگفت آقا لقمه رو که میذاری تو دهنت نجوییده که نمیره پایین؟!میره؟!اصلا خوشحال نیستم از این شکنجه ها و شهید شدن ها اما باید هزینه داد.باید طاقت آورد.یا علی
بله
امیدوارم این هزینه دادن به بچه های ما نرسه