سلامـــ ؛
بدان که اینجا همه چیز خوب استـــ
چای گرم است و قهوه تلخ ائه تلخ
لیوان آب خنک است و نان تازه داغ
شبهای تابستان هنوز هم گرمــ است ..
دخترک گل فروش ؛ گل می فروشد
آدم ها اینجا غریبه اند و غریبه ها آشنا
"
"
هوای اینجا ابر است و در کوچه باد می آید
و تو باز هم کناره من نیستی .
پ.ن : انشاء ساده؛بی منظور ، ساده ساده ..
هوای تابستان عالی است!
جاتم اصلا خالی نیست!
تو باختی که کلی شادی رو از دست دادی
جای آند در قلب ما خالیســ ت .
ضربه اش کارسیــ ت
خنده اش از دور هم کافیســ ت .
با تشکر از شما میخوام بگم سایه اتون زیاد شده از سر ما!
کذب نگو مدارکشم موجوده ..
تو بلاگ اسکایــ .
به الله وسط پرچم میهنم می اندیشم، به خون هایی که در پای این پرچم، از قدم ایثار در مبارزه با دشمنان وطنم ریخته شد، تا هنوز بر بام مامَم، میهنم افراشته باشد ...
و به روزگارم خیره شده ام، و به پرچمی که، روزی برای من بود ...
به حقانیت دادگاه عدل الهی ایمان دارم، و با دستان خالیم، و دل پُر امید، دعا می کنم، برای خاکم، برای سرزمین پدریم، برای ایرانم ...
ببار ای بارون ببار ...
با دلم گریه کن خون ببار ...
دلم خون شد، خون ببار ...
بر کوه و دشت و هامون ببار ...
شب، سکوت، کویر گوش می کنم ...
سوء تفاهم نشه البته!جواب متن بود فقط
فک کنم این اولین متنی بود (در بلاگ ۳۶۰ات) که من رویش کامنت گذاشتم.. چند سطر، مخلوطی از یک شعر مهدی شجاعی و کلماتی از خودم..
آن موقع هم مثل الان ارتباط خوبی با متنت پیدا کردم..
ممنون ازت کیارش..
آره ِ فقط اون موقع زمستون بود .. الان تابستونه ..
سلام ...

خدافظ...
ولی همیشه سلام بهتره!
زین پس به جای واژه ی خدافظ واژه ی <به امید سلام دوباره> نیت می کنیم!