همسایه ؛
به دیدار مان اگر می آیی
دستمالی سپید
پاکتی سیگار
گزیده شعر فروغ ( یا حافظ و لی فروغ برای الان بهتره )
با خود بیاور
آه داشت یادم می رفت
و طاقت طولانی
زیرا احتمال گریستنمان بسیار استــــ .. ... .. .
پ.ن: از هر کار که بگذرم شب نوشته شما دوستان را فراموش نخواهم کرد .
درست نیمه شب امشب ؛ کیارش ./
00:00 بابا ON TIME
همون حافظ دیگه!
دست از طلب ندارم و اینا...
(( از هر کار که بگذرم شب نوشته شما دوستان را فراموش نخواهم کرد ))
مرسی زیاد
سپاس بی واژه استــــ ..... .. ..
سلام
خیلی خوبه حرفم و فراموش نمیکنی
وای چقدر شکلک
یک چیز میگم پس خوب گوش کن
بچه تو خواب و زندگی نداری نصفه شب بیدار نشستی
چرا است رو نبستی مگه قراره نیست بشه ؟
جناب عالی دقت کردی که زدی تو خال !!!
دست مریزاد باورش برام سخته !!!!!!!!!!
هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
هوا بس ناجوانمردانه سرد است
چرا باورش برات سخته ؟
چرا باید نیست بشه ؟
غرق غم دلم به سینه می تپد
باتو بیقرار و بی تو بیقرار
وای از آن دمی که بیخبر زمن
برکشی تو رخت خویش از این دیار
آری گریستن کنار الماسهای درخشان و فکر به آینده و ساختنی دوباره را هیچکاه فراموش نمی کنم
خط آخر جمله ی بالا
الماس های رو آب ..
باتو بیقرار و بی تو بیقرار
طاقت طولانی (خیلی سخته)

زیرا احتمال گریستنمان بسیار استــــ ..
دوباره به این حس دچار شدی
نمی دانم این دوره کی تمام خواهد شد.آیا ممکن است بار
دیگر مانند گذشته زندگی کنم؟ آیا دوباره زندگی پرهیجان و پرشوری خواهم داشت؟