KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

ده شماره رویای شادی ؛ شماره اول

من قوی ترین موجود جهانم !!!!

مگر کم است تحمل بار سنگین دوست داشتن تو  بر روی شانه هایم ....


هوس تنهایی کرده ام.جای خلوتی می خواهم و صدای او را که دائم بگوید:

((دوستت دارم،دوستت دارم.))

ومن با صدایش در خودم غرق شوم و بغض کنم و آرام گریه کنم تا کلافه شوم و بگویم :

((بس است دیگر! بگو دوستت ندارم ، بگو   از تو متنفرم، بگو برو گم شو!))

و او با بغض بگوید :(( دوستت ندارم ،از تو متنفرم، برو گم شو!))

ومن از شنیدن آنها سبک شوم وبخندم وکیف کنم و دوباره هوس کنم آن صدا از پشت پنجره باز با ناز و خنده سرک بکشد و آهسته بگوید:((هر چه گفتم دروغ بود. دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم.))


ومن دوباره سنگین بشوم و کیف کنم و فرو بروم و گریه ام بگیرد و دوباره بازی شروع بشود و من التماس کنم که بگوید دوستت ندارم و او بگوید :((چون تو می خواهی می گویم دوستت ندارم.بس که عاشق ات هستم می گویم از تو متنفرم تا بخندی.)) و بعد بپرسد :((حالا راضی شدی؟سبک شدی ؟)) ومن بگویم:((نه رفتن ات ، آمدن ات، خنده ات، گریه ات، آشتی ات، قهرت ،عشق ات، نفرت ات ، دوری ات ، نزدیکی ات ، وصال ات ، فراق ات ، صدات ، سکوت ات ، یادت ، فراموشی ات ، مهرت ، کینه ات ، خواندن ات ، نخواندن ات و اصلاًبودن ات و نبودن ات سنگین است ، سنگین است ، سنگین..

و من هنوز زنده ام ..

زنده ام و قویترینم ...

نظرات 37 + ارسال نظر
هانیه کرمی چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 21:35

مگر کم بود؟
تحمل بار سنگین دوست داشتن تو بر روی شانه هایم ؟
کمر عشق شکست

دلواپس انزوای این روزهای من نشو اگر به حجله ای خیس در حوالی خیابان خاطره برخوردی.

هانیه کرمی چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 21:36

زنده ام و قویترینم ...

یک دختر چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 21:54

من یکی رو خیلی دوست دارم اما یک اتفاقی باعث شد که الان ۱۱ ماه با هم حرف نزدیم اونقدر دلم براش تنگ شده که.........نمیدونم هنوزم مثل اون وقتها دوستم داره یا نه؟

یک دختر چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 21:57

راستی می خوام منو در این زمینه راهنمایی کنه که یک پسر چه مدت بعد از جدایی دختری رو که یک وقتی خیلی دوستش داشته یادش نگه میداره؟

یک دختر چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 21:58

راهنمایی کنید

شقایق جابرانصاری چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 22:07


شاید آن روز که سهراب نوشت تا شقایق هست زندگی باید کرد
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت
باید اینجور نوشت هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس
زندگی اجباریست ! !

بد دردیست...!(جــــــــان؟!!)

!!

ممنون.زیبا بود!

<فاضل> چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 22:21

در جواب اون خانم یک دختر ...


اگر کسی رو دوست داشته باشید و ارز ته قلب باشه و واسه دوست داشتنتون دلیل داشته باشید و نه اینکه دلیلی براش بتراشید


شک نکنید که در دل کسی که دوستش دارید جا دارید چون عشق و دوست داشتن واقعی همیشه جاودان است و ارتباطی نا مرعی بین دل ها و قلب ها وجود دارد ولی اگر اینطوری نباشد فقط خاطره ای بیش در ذهن او نخواهد ماند

-**-**-**-**-**-**-**-**-**-**-**-**-**
ولی امان از دل بی درمان که نه راه پیش دارد و نه راه پس...


چه عامل ها که دهان انسان را می بندد که نه می گذارد انسان فریاد بزند و نه آنکه او را خفه می کند

<فاضل> چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 22:35

و تنها است بغضی در گلو

شقایق جابرانصاری چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 22:36

اما به نظر من هیچ وقت عشق دو طرفه نیستش..!!

انگار همیشه یک طرف باید زجر بکشه...!


فهمیدن زبان مادری سخت شده قبل تر ها وقتی میگفتند دوستت دارم معنی فارسی ساد ه اش دوستت دارم بود حالا دوستت دارم هزار معنی مختلف میدهد الا دوست داشتن!

دکتر علی شریعتی : دوست داشتن کسی که دوستت نداره اسراف محبته!

!!

یه پسر چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 22:40

در جواب یه دختر:خودم کمکت میکنم عزیزم اونو ول کن

<فاضل> چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 22:45

محبت و دوست داشتن مطمئن ترین مسیر و راه رسیدن به محبوبه


همون طور که یک جاده را متصل شدن شهر الف و ب است

و همانطور که شهر الف با ب در ارتباط است و متصل شهر ب هم با الف در ارتباط است

و به مانند همین در مسائل عاطفی وجود دارد


ولی مهم اون محبت و طرز دوست داشتن است و نوع محبت و عشق و عاطفه و ...

اگر مسیر مثل رودخانه باشد که سرازیزی باشد و فقط آب از بالا سرازیر شود و آبی که در پایین است به بالا نتواند برود این یک ارتباط ناقص است و از معایب راه اتصالاتی
در حالی که همان نقص به درد همان جریان و وضعیت می خورد

.. چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 22:58

بابا فاضل اوقمون گرفت بس کن شاعر جون

<فاضل> چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 23:03

چقدر با احساس

اگه از دل من خبر داشتی چی می گفتی ؟؟؟

وضع کلا خرابه ....

کاش با اوق زدن بالا می اومد و منم اوق می زدم


ولی نه

غم عشقی به دل کشیده ام که نپرس



هر سوختنی یه ساختنی داره و هر ساختنی یه ساختنی داره

بازم خدا رو شکر ...
....


.. چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 23:06

عاشق حالا اون بدبخت کیه؟؟

<فاضل> چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 23:11

مهم نیست که کیه یا کی بوده

مهم اینه که من با اون تعاریفی که از عشق دارم کسی پیدا نشده و نتونسته منطبق بشه باهام و یا اگر هم شده جا زده و آخرش زد به جاده خاکی



شهریار خیلی آدم بزرگیه و من به هیچ وجه قابل قیاس نیستم باهاش

ولی یه جرایی داستان شهریار واسه من هم داره اتفاق می افته

ولی به گمونم پایان زندگیم شبیه سهراب باشه..

شقایق جابرانصاری چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 23:18

دوستان گلم اینو فقط مختص بچه های گــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل رشته کامپیوتر کپی پیست کردم:




دانشجوی کامپیوتر : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر برگشت ، از دستور کپی - پیست استفاده کن و اگر نه بهتر است که دیلیت اش کنی!!

<فاضل> چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 23:34

دوستانی که مدیریت آی تی می خونند ( همون با مراما :دی )


اگر کسی را دوست داری ... رهایش کن چرا که سودی در آن نیست و به زودی دوست داشتنت در نمودار ، نزول خواهد کرد

اگر عاشقش شدی هیچ عکس العملی نشان نده چون اگر عشقت صحیح باشد رفلکس عشقت را خواهی دید و به طور کلی پول پول میاره


اگر رفت بدان که دلیتت کرده ولی باز از تو ریسایکل بین میتونه برت گردونه


ولی اگر به این نتیجه رسیدی که به دردت نمی خوره
شیفت و دلیش کن چون دیگه هیچ نتیجه ای برات نداره و روز به روز ضرر و زیان دهیت بیشتر میشه

<فاضل> چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 23:38

بهترین کار فرمت کردنه دله

که همه رو می زنه و میبره

خدا رو شکر

شقایق جابرانصاری چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 23:39

حالا دوستان عزیز تجربه ثابت کرده است که اگر خواستی عاشق بشی کوزه ات را حداقل بگزار دم در خونتون تا فقیر بیچاره ای از آب داخل آن استفاده کنه ثوابی هم کنی..!

!!

!!

<فاضل> چهارشنبه 10 تیر 1388 ساعت 23:54

عشق از عَشَقَ می آد و تو زبان عرب به گیاهی که رونده هست و دور درخت می پیچه جوری که دیگه از درخت خبری نیست و همش میشه گیاه

تو عرب به این می گند عشق

وبه خاطر این می گند واژه عشق عاطفی از این گیاه اسمش رو استعاره گرفته

چون انسان که عاشق میشه دیگه خودش نیست و فقط میشه اون جوری که معشوق می خواد و دیگه خودی وجود نداره

ولی همین عشق اگه بدون دستورالعمل باشه اون درخت رو هم از بین میبره و خودش میشه یه نوع انگل واسه درخت


پس واقعا اونی که از عشق و زندگی کردن فقط گذروندن زندگی و بر طرف کرن نیاز ها رو می خواد همون بهتر که بره سره کوزه آبشو بخوره

lawyer پنج‌شنبه 11 تیر 1388 ساعت 00:31

عشق به گفتن نیست عشق یعنی بخشش
-به قول قدیمیا کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی!!
به نظر من عشق ۲ تا نتیجه داره یکی اینکه به محبوب میرسیم و تموم میشه
دوم اینکه نمیرسیم وتازه شروع میشه /این عشق هوس نیست و ادم به دنبال یه عشق نا متناهی هدایت میکنه و این عشق که تبدیل میشه به شهریار و تبدیل میشه به پایداری

و همواره باقی میمونه
به نظر من یه آدم شکست خورده نمیتونه راهنمای خوبی در عشق باشه چون همیشه فکر میکنه خودش حق داره این عاشق نیست فقط دم از عشق میزنه

<فاضل> پنج‌شنبه 11 تیر 1388 ساعت 00:38

اینجا بحث بر سر واژه و معنا و مفهوم خود عشقه و عاشق بودن

و نه واکاوی عشق عشاق

که هر کس چنین کند سر در حرمسرای کرده است زیرا که هر کسی محرم خانه ی عشاق نیست


و اگر کسی با اون تعاریفی که از عشق کردم عاشق شده باشه و به تعبیر شما شکست هم بخوره اون شکست نیست بلکه پیروزی است

چرا که از رسیدن به هدفش که والا ترین عرصه زندگی اش هست وانمانده است

یه دختر دیگه :) پنج‌شنبه 11 تیر 1388 ساعت 01:08

چه جالب!! آدم این نظراتو میخونه میره تو فکر....
عشق از دید هر کس یه معنایی داره!

شقایق جابرانصاری پنج‌شنبه 11 تیر 1388 ساعت 01:56

...کی اینو گفت؟!

!!

یادمه یه دوستی می گفت که عشق یعنی یکی شدن!(جزئی از وجود دیگری شدن!) یعنی پیشرفت در راه دنیوی و اخروی!!و...(من چکیده شو میگم!)

این که در نهایت به تعالی برسیدبه وسیله ی هم و این اصلا چیز بدی نیست چه بسا بهترین راه ممکن است چون هر کدام می توانید نیروی محرکه ای برای دیگری شوید که در هنگام برخورد با ناهمواری ها یکدیگر را یاری دهید!!

عشق واقعی اینه نه استفاده از الفاظ محبت آمیز فقط برای ارضای غریضه ی آدمی!چیزی که پس از مدت زمانی کوتاه عادی می شود...حتی استفاده از واژه ی <<دوستت دارم>>ارزش خاصی داره و نباید زیاد بکار برده شود.مثل این می ماند که غذایی را دوست داشته باشید اما اگر هر روز آنرا میل کنید حتی با وجود علاقه ی زیاد از آن زده می شوید!

منظور منم از عشق حقیقی همین بود.

اینم وجود نداره چون همه فقط به فکر مادیاتند و از معنویات دور شدند!یا...

اینکه کسی بگه من مادی نیستم یا به دنبال مقام نیستم هم دروغ گفته چون همه ی ما خواه نا خواه دنبال این هدف هستیم(اگر هم نباشیم که دوستان خود حائز این موضوع هستند که در دین هم با اینگونه افراد صرفا معنوی نگر چه برخوردی به عمل آمد) حتی کسی که آنرا منع کند.چرا؟!

جون حتی کسی که خواهان بهترین جایگاه در آن دنیاست یعنی به نحوی خواهان رفاه و هم نشینی با بزرکان(ائمه و...)است!اما نه اینکه صرفا تمام هدفش را رسیدن به مادیات کند.این که معنویات هم در آن دخیل باشند...اینکه مال کسی را ندزدد...رشوه...ربا خواری و....

حال بعضی بیشتر بعضی کمتر!

اما منظور من اینجا صرفا مادی یا معنوی بودن نیست بلکه انجام یک هدف مشترک همراه با ایمان و توکل به خداست تا راه تعالی را نیز در پیش داشته باشد.در واقع از عشق یک موجود زمینی به عشق حقیقی تجلی پیدا کنیم!

همه ی این ها فانی و از بین رونده است و عشق به معبود ازلی و ابدی تنها سرچشمه ی موفقیت است!!و خوش به حال کسانی که از طریق عشق زمینی به آن هدف والا نایل می شوند!!!



شقایق جابرانصاری پنج‌شنبه 11 تیر 1388 ساعت 02:01

این را جایی خواندم خواستم برای دوستان نیز قرار دهم:!


پشت سر هر معشوق، خدا ایستاده است. پشت سر هر آنچه که دوستش می داری. و تو برای اینکه معشوقت را از دست ندهی، بهتر است بالاتر را نگاه نکنی. زیرا ممکن است چشمت به خدا بیفتد و او آنقدر بزرگ است که هر چیز پیش او کوچک جلوه می کند. پشت سر هر معشوق، خدا ایستاده است.


اگر عشقت ساده است و کوچک و معمولی، اگر عشقت گذراست و تفنن و تفریح، خدا چندان کاری به کارت ندارد. اجازه می دهد که عاشقی کنی، تماشایت می کند و می گذارد که شادمان باشی.اما هر چه که در عشق ثابت قدم تر شوی، خدا با تو سختگیرتر می شود. هر قدر که در عاشقی عمیق تر شوی و پاکبازتر و هر اندازه که عشقت ناب تر شود و زیباتر، بیشتر باید از خدا بترسی. زیرا خدا از عشق های پاک وعمیق و ناب و زیبا نمی گذرد، مگر آنکه آن را به نام خودش تمام کند.
پشت سر هر معشوقی، خدا ایستاده است و هر گامی که تو در عشق برمی داری، خدا هم گامی در غیرت برمی دارد. تو عاشق تر می شوی و خدا غیورتر..
و آنگاه که گمان می کنی معشوق چه دست یافتنی است و وصل چه ممکن و عشق چه آسان، خدا وارد کار می شود و خیالت را درهم می ریزد و معشوقت را درهم می کوبد؛ معشوقت، هر کس که باشد و هر جا که باشد و هر قدر که باشد. خدا هرگز نمی گذارد میان تو و او، چیزی فاصله بیندازد.
معشوقت می شکند و تو ناامید می شوی !!!و نمی دانی که ناامیدی زیباترین نتیجه عشق است.! ناامیدی از اینجا و آنجا، ناامیدی از این کس و آن کس. ناامیدی از این چیز و آن چیز.
تو ناامید می شوی و گمان می کنی که عشق بیهوده ترین کارهاست. و برآنی که شکست خورده ای و خیال می کنی که آن همه شور و آن همه ذوق و آن همه عشق را تلف کرده ای. اما خوب که نگاه کنی می بینی حتی قطره ای از عشقت، حتی قطره ای هم هدر نرفته است. خدا همه را جمع کرده و همه را برای خویش برداشته و به حساب خود گذاشته است.
خدا به تو می گوید: مگر نمی دانستی که پشت سر هر معشوق خدا ایستاده است؟ تو برای من بود که این همه راه آمده ای و برای من بود که این همه رنج برده ای و برای من بود که این همه عشق ورزیده ای. پس به پاس این، قلبت را و روحت را و دنیایت را وسعت می بخشم و از بی نیازی نصیبی به تو می دهم!!

<فاضل> پنج‌شنبه 11 تیر 1388 ساعت 02:10

خانم انصاری اینکه میگید کی اینو میگفت؟؟؟

باید بگم که این گوشه ای از نظر من در مورد عشقه و تو نظرات و پست هام بهش اشاره کردم
و هر جایی هم که صحبت از عشق و دوست داشتن بشه بیانش می کنم

ولی من متوجه نشدم این که می پرسید کی اینو می گفت و این ها منظور چی بوده ؟ یعنی اینکه تو صحبت هام تناقض وجود داشته یا حرف های قبلیم رو نقض کردو ؟ و یا اینکه چیز دیگه ای


ولی چیزی که واضحه اینه که این ها جزئی از تعاریف منه

ولیکن هر کسی را شِکوه اش در سینه باشد

غم بی محرمی سنگینی هر کوله باشد


هیچ کسی از درون ادما خبر نداره و از افکارشون و دلیل تصمیماتشون خبری نداره

اگه خبر و شناختی داشته باشه نسبیه

<فاضل> پنج‌شنبه 11 تیر 1388 ساعت 02:22

خداوند سر منشا همه عشق هاست و بس

و در عشقی که خدا جایی داشته باشد و یا اینکه در حاشیه باشد

آن عشق الهی نیست و عشقی الهی است که معشوق اصلی خدا باشد و عشق زمینی هم جزئی از عشق اصلی باشد و در راستای رسیدن به عشق و معشوق واقعی


خداوند نه دلی را می شکند و نه شکنندگان دل را دوست می دارد

خداوند لطیف است و رحمان

خداوند دل شکسته را دوست می دارد
ولی از شکننده دل معشوق ( وقتی خدا معشوق شود به دلیل دو طرفه بودن عشق بنده هم معشوق خدا می شود ) خود بیزار است


خداوند به نظر من بنده ی تنها را نمی پسندد

بنده تک و تنها را نمی پسندد

در داین دنیای پر رمز و راز هر ماده و موجود را به دو تکه نر و ماده ..زوج و فرد .. بالا و پایین و ...غیره تقسیم کرد

و برای اینکه بندگانش به کمال برسند فرمود که هر کسی به دنبال مکمل خودش بگردد و با او هم آغوش و ملحق شود


پس با این تفاسیر هیچ گاه از شکسته شدن دل بنده خود نباید خشنود شود و یا از بر هم خوردن رابطه عاشقانه شان

ناراحت نمی شود مگر در موقعی که عشق ، عشق نباشد که در ابتدا بیان کردم

و آن موقع هست که اگر عشق بی معنا تمام شود و هر روز بیشتر سعی در شکستنش شود خداوند خوشنود تر می شود

شقایق جابرانصاری پنج‌شنبه 11 تیر 1388 ساعت 02:29

منم منظورم از واژه ی دوست صرفا یک دوست نبود!مجاز از شخص شما بود!

من روی صحبت های اشخاص تامل می کنم و هر قسمتی از آنرا که بپسندم سر لوحه ی اعمال و افکارم قرار می دهم!

همه به این موضوع هم واقف هستیم شما چه نوع طرز فکری دارید!
خیالتون راحت!

منم همه ی سخنان شما را تائید نمی کنم!
اگر دقیق می خواندید دروغ نیز نگفتم ذکر کردم طبق گفته ی یک دوست نه شخص بنده!

این را بد نبود ذکر می کردم بنده یک چند روزی بیش نیست کاملا به این رسیدم...در گذشته فقط شعار آنرا می دادم الان به ان کاملا واقف شدم...لزومی نداشت اینجا مطرح کنم!

بالایی پنج‌شنبه 11 تیر 1388 ساعت 02:32

...

عجب ایهامی!
!!

شقایق جابرانصاری پنج‌شنبه 11 تیر 1388 ساعت 02:40

ببخشید کاملا صحبتم ایهام داشت!!

منظورم از برداشتی بود که روی صحبت من داشتید.!


پس واقعا اونی که از عشق و زندگی کردن فقط گذروندن زندگی و بر طرف کرن نیاز ها رو می خواد همون بهتر که بره سره کوزه آبشو بخوره !!


این قسمت!

منظور من این عشق های دنیایی که مبنای آن هوس زودگذر است بود!یعنی بهتر بگم فقط به صرف ظواهر!بهتر است اصلا تن به عشق ندهند نه به هدف اصلی!!!

<فاضل> پنج‌شنبه 11 تیر 1388 ساعت 02:41

اول اینکه مجاز نه و استعاره مصرحه

بعدش من دیدم بعد از نظر من آوردید اینو می گید با اینکه تو نظر های قبل هم نظرامون در راستای نظر هم بود یعنی نوعی جوابیه بود با این حال چنین فکری کردم و فکر کردم که نوعی خورده گیری و یا تنلقض گویی در حرفام و یا انتقاد دارید

بله درسته

صحیح می فرمایید که همه عقیده من رو می دونند چون اینقدر همه جا در موردش بحث کردم ولی لازم هم نیست بدونند چون من برای مطرح کردن ودم این حرف ها رو نمیزنم که می خواستم واسه مطرح کردن بزنم خیلی از راه های دیگه وجود داشت که نتایج بهتری می داد
ولی این همه که زور می زنم واس اینه که همون عشق واقعی و مجازی رو نشون بدم

ولی اشکال نداره ان شاءالله همین روزا دیگه رفع زحمت می کنیم دیگه از 1 هفته دیگه کلا از تهران میرم و تا بعد ما رمضون از ایران که دیگه کمتر هم باعث آزار کسی بشم و ...

همین روزاست دیگه

اگر دوستان دعا کنند که دعاشون هم بگیره همین روزها شاید امروز شابد فردا هم کلا از رو زمین بریم که هوای کسی رو دی اکسید نکنیم و نفسمون آزارشون نده

حسین رنجبر ٬ نرم افزار / ۸۶ پنج‌شنبه 11 تیر 1388 ساعت 04:31 http://www.Kntoosi.com

بسی مستفیذ می شویم از شنیدن بیانات و نظرات دوستان و نیز شما جناب مظفری؛

همیشه پست های جالبی رو منتشر می نمایید کیارش جان؛ از دل سلامت می کنم.

کیارش مظفری پنج‌شنبه 11 تیر 1388 ساعت 09:23

چه مناظره ای ...

شقایق جابرانصاری پنج‌شنبه 11 تیر 1388 ساعت 10:53

ممنون از آقای کیارش هم بابت پستشون هم این
اجازه دادند اینجا مناظره کنیم...!.

!!

موفق باشید ...

<فاضل> پنج‌شنبه 11 تیر 1388 ساعت 10:58

ممنون کیارش جان ولی مناظره به معنای واقعی بود

چون مناظره یعنی بیان نظر و عقیده


اگه منظور اون مناظرات تلویزیونی باشه که حالم دیگه داره ازشون به هم می خوره

موفق باشید ...

امیر رباط پنج‌شنبه 11 تیر 1388 ساعت 15:36

خودمونیما فاضل بگو کیو میخوای خودم برم خواستگاری

خانم انصاری شما هم بگو کیو میخوای بیارمش خواستگاریت

اخه اینطور که حرف میزنید جفتتون عاشقیدا

شوخی کردم ولی مناظره باحالی بود

یک دختر پنج‌شنبه 11 تیر 1388 ساعت 18:45

ممنون از یک پسر ولی من واقعا دوستش دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد