KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

اعتراف به سبک وطنی

کلیک کنید تا بزرگ شهشد آنچه قولش را داده بودند

مخمل را چسباندند به نوک کلاهمان

دیروز

روز نسبتا خوبی بود

دو سه روزیست که کشته ندادیم

فقط

یکی با بغض لطیفه ای مطرح کرد

اعترافی به سبک وطنی



همون که پینوکیو قولش را پیش از انتخابات داده بود

همون که یکی دو تا از دوستان سپاهی و خاک و ترکش نخورده ازش حرف می زدن

همون دیگه

دیروز آقایی شنگول و شاد، جلوی چند نفر از نمایندگان پاک ترین و مقدس ترین(به خدا!) خبرگزاری ایران (فارس خودمونو میگم) گذاشته بودن نشست و با همان شوخ وشنگ به تعریف مسایلی پرداخت که واسش نوشته بودن

نمی دونم چرا همه تو سیاهچالهایی که به قول یکیشون فقط استخر نداشت میرن، نطقشون وامیشه

تا میان بیرون میگن من زیر فشار بودم تی شرتشو می ده بالا و میگه اینم جای کابلشون

 

نطقی می کشند این برادرا

خدا عمرشون بده

اگه نبودن، کی می خواست خبرنگار و محقق رو بگیره ، ماچشون کنه بگه ارواح خاک مادرتون اعتراف کنید اگه اعتراف نکنین میرین پیش اون خدا بیامرز واسه عید دیدنی

اگه گفت حرفایی که باید بگهکه ، درو باز می کنن می زارن بره

امال اگه نگه...

اگه حقایقی که بهش میگن بگو رو نگه، پس فردا یا با روسریشون خودشون رو حلق آویز خواهند کرد و یا یه میله از سقف کنده می شه زرتی می خوره تو سرشون.


اگه نبودند این برادرا

کی می خواست واسمون خبرنگار بگیره جاسوس تحویل بده

دیروز یه آقایی حرف میزد

یادم رفت بگم

 این آقاهه چند روز اونجا بود؟

فک کنم جرو صیدهای اول باشه

22-3 نفر از مخالفین تاج و تختشون قصبیش ، دقیقا شب بعد از انتخابات قبل از اینکه مردم تو خیابونا بیان و برادرا با هدایت و لبخند سلاح خوشخنده ی کمریشون اونا رو به خونه یا بیمارستان یا قبرستان هدایت کنه دستگیر شدن.

تعدادیشون سه چهار روز بعد آزاد می شن ولی فرداش دوباره دستگیر می شن

می رن آب خنک بخورن


برام جالبه

می خوام بدونم از سعید حجاریان چجوری حرف می کشن

بهش چی میگن؟

میگن حرف بزن تا نزدیمت؟

نمیتونه حرف بزنه

یادتونه سعید عسگر رو؟(یه نو جوون 20 و چند ساله)

چیو می خوان بزنن؟

آخه از بدن اون جانباز چیزی مونده ؟

میگن بنویس؟

که از قضا این یکی هم نمی شه

بعد از اون ماجرا دستش قدرت نوشتن درست و حسابی رو هم نداره

شاید

پس فردا یه کاری کنن با خودش یا خانوادش که مثل بلبل حرف بزنه و مخملی کنه همه جا رو



قاعده ی بازیه...


اعتراف به سبک وطنی

نظرات 13 + ارسال نظر
it یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 09:58

رو به زوال رفت وطنم با این تحجر و خودکامگی
سهم من این نبود
اعتراف به سبک وطنم

[ بدون نام ] یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 10:00

استخر نداره ولی جکوزی داره!
سعید عسگر یا سعید رهبر!؟

چی نوشتم مگه؟
:D

maryam یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 10:38

i'm so sorry...

جواد یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 10:59

در این رابطه به مطلب سایت الف مراجعه کنید
"اقرارهای تلویزیونی: قانونی یا غیر قانونی؟"
http://alef.ir/1388/content/view/48454

sh یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 11:13

همین کار تلویزیون شده یه سری آدم بیاره اعتراف کنه (حالا اون افراد دزدن قاتلن یا کلاً مجرمن میان میگن ما اینکارا رو کردیم )
آخه کی باورش میشه !
الان به جایی رسیدیم که دروغ هرچی بزرگتر باورش راحت تر !

هادی یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 11:57

کاش حق‌طلبی در خون‌مان بود.. کاش ما افراد را با عدالت می‌سنجیدیم و نه عدالت را با افراد یا رسانه!
البته من فکر می‌کنم این آقای محمدرضا زائری هم از سوپاپ‌ها تشریف دارند.. اما باز هم خوب است صحبت‌های این روحانی را که سعی دارد واقعیت‌ها را ببیند و تا جایی که برایش امکان دارد از شانتاژ پرهیز کند را در وبلاگشان که آدرسش را در زیر این متن درج می‌کنم، بخوانیم.. ایشون ظاهراً روحانی شناخته شده و مطرحی هم هستند..

http://zaeri.persianblog.ir/post/157
کاش بزرگترها و بالانشین‌ها هم کمی بهتر فکر می‌کردند..

lawyer یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 12:23

آقای هاشمی جواب شما رو گذاشتم تو پست دیشب/
و اما سوال من از شما اینه که خودتونو بگذارین جای رهبر یا رئیس جمهور با شرایط الان چیکار میکردین؟
من فکر میکنم شما یه سری حرفای احساسیو در قالب سیاست به خورد مردم میدین!
شما عملکردتونو بگین فقط همین!
بدون اینکه بگین کی چیکار میکنه

lawyer یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 12:24

در مورد عقاید و افکارتون توضیح بدین/ گرایش سیاسیتو نو اعلام کنین
هدفتونم بگین چیه?
همه اینارو بدونن!
در ضمن ریشه افکارتونم بگین /آیا منطقیه یا احساسی

lawyer یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 12:31

دیشب یکی به من گفت فقط خودتی
اما من گفتم تنها بودن من دلیل بر اشتباه فکر کردن من نیست و جمعی بودن شما دلیل بر درست فکر کردنتون نیست
پس من اینقدر اعتماد به نفس دارم که دلیلی نمیبینم کسی تشویقم کنه و واسه هر حرفی که زده میشه میرم فکر میکنم نه اینکه حرف خودمو بزنم
و تنهایی رو ضعف نمیدوم چون نیازی به کسی ندارم

فائزه نعیم یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 12:45

اینجا نقاب شیر به کفتار می زنند/منصور را هر آینه بر دار می زنند
من را به ابتذال نبودن کشانده اند /روح مرا به مسند پوچی رسانده اند
جایی که سهم مرد به جز تازیانه نیست/حق با تو بود ماندن ما عاقلانه نیست..

مهدیه یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 19:42

من اگه جای رییس جمهور و رهبر بودم بی شک بیش از این می کشتم صبر ایوب دارن واقعا!!!!

lawyer یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 21:06

کنایه نزن میس مهدیه گفتم بگین چیکار میکردین نگین چیکار کردن!

سیدحسین هاشمی دوشنبه 8 تیر 1388 ساعت 02:26

ایشالله در پستی جدا اعلام می کنم که
چه می خواستم ،
چه می خواهم ،
چرا تغیر کردم ،
چرا ناراضی ام
و برای چه می جنگم

قسمتهایی که به دولت مربوط می شود -البته با ملاحضه ی زیاد- در 360 ام نوشتم
آدرسش رو به پروفایلم اضافه خواهم کرد
(هر چند عمر 360 داره به آخر می رسه)

شاید قسمتی را که به نظام مربوط می شود را بنویسم
بنویسم پدرم و بقیه چرا رفت در خیابان و چرا اسلحه در خانه مخفی می کرد و چه می خواست

امام قبل از انقلاب چه می خواست

چرا انقلاب کرد

چرا از ابتدا موافق نبود با تغییر حکومت

چرا نظرش عوض شد و برای اتمام عمر شاهنشاهی تلاش کرد

چه شد که جای امام کنج تاقچه شد

---------
کلا زیاد اهل نوشتن نیستم
به جبر زمانه مینویسم

بهتره بگم
روزگار قلم را به دستم داد و مشتم را بست و مجبورم کرد به نوشتن

نوشتن هم بلد نیستم

اما این روزها فقط باید نوشت

می نویسم انشاالله
قسمت دیگری را با ملاحضات و البته کمتر از قبل

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد