KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش (حافظ)

معنایش را نخواهی فهمید ...

شیرینی اش را  ؛ گریه اش را ؛ زیبایی اش را ..

انتظار، پس از سالها؛

حرمتش به کلکسیونی از عکسهای هرزگی

به حجمی از خاطرات ناپاک ختم شد.

به خودت باخته ای

نقطه ؛ سر خط ...

نظرات 13 + ارسال نظر
هانیه کرمی شنبه 6 تیر 1388 ساعت 23:04

باخت
نفهمید

ضربه ات کاری بود
مطمئن باشو برو
"
"
"
"

کیارش مظفری شنبه 6 تیر 1388 ساعت 23:09

ضربه ات کاری بود
مطمئن باشو برو...

سکانس ِ آخر وجودم
بد جور بوی زندگی می دهد

هانیه کرمی شنبه 6 تیر 1388 ساعت 23:13

درون فکرهایی, عجیب ,شاهکار شد

معرفی شده برای دو تا ./

احمدی شنبه 6 تیر 1388 ساعت 23:20 http://ahmadi.javanblog.com

هانیه کرمی شنبه 6 تیر 1388 ساعت 23:24


خیلی سنگین انداختی

. شنبه 6 تیر 1388 ساعت 23:58

این یعنی چه میشه یکی برام توضیح بده

سیدحسین هاشمی یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 05:28

تلخش خوبه

منم دلستر کلاسیک می دوستم

:D

امید فرقدان یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 07:43

در بحبوحه تلخ زندگی در اتاقی کوچک ، چند جلد کتاب ، مقداری طناب ، یک چهارپایه و یک دوست خوب ....

فکر یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 09:24

معنایش آنقدر سنگین بود که ذهنم نتوانست آن را درک کند و سفر کرد تا شاید با تنهایی بیاموزد به خود که چه کسی است ووو دیگر نمی خواهد به خود ببازد و نمی خواهد عکس های پاک کرده اش را مرور کند و...
اگه اسم ندارم استثنا این بار ارزش اسپم برام قاثل نشو به دلایلی نمی تونم اسم بذارم

هادی یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 10:11

کیارش عزیز اگه خصوصی با پی‌امی چیزی برام کمی توضیح بدی ممنون می‌شم..
از دیشب هر چی می‌خونم حس می‌کنم از ظن خود یارت شدم..

هانیه کرمی یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 10:30

اینا چرا هیچی نفهمیدن همشون؟ :-؟؟
واضحه که دوستان

الیار عاصمی زاده یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 11:19 http://elyar.blogsky.com

قشنگ بود


نیمه شب : نیمه ماه

هوا نیمه تاریک

کنار پنجره : بی هیچ صدایی

مبادا که لرزشی

تکانی



واین سکوت را هرگز

به صدایی نخواهم آمیخت

می خواهم سکوت نعره بگشاید

که عنکبوتی بر درخت

تار می تنید

و یک کرم به دور خود


یکی گسترده

ودیگری در خود فرو می رفت

یکی دام ودیگری فکر

یکی ماند و

دیگری شب پره ای شد در آسمان

یکی ماند در انبوه لحظه های انتظار

ودیگری در سکوت

رفت!!!!

[ بدون نام ] یکشنبه 7 تیر 1388 ساعت 12:22


منم نفهمیدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد