معنایش آنقدر سنگین بود که ذهنم نتوانست آن را درک کند و سفر کرد تا شاید با تنهایی بیاموزد به خود که چه کسی است ووو دیگر نمی خواهد به خود ببازد و نمی خواهد عکس های پاک کرده اش را مرور کند و... اگه اسم ندارم استثنا این بار ارزش اسپم برام قاثل نشو به دلایلی نمی تونم اسم بذارم
باخت
نفهمید
ضربه ات کاری بود
مطمئن باشو برو
"
"
"
"
ضربه ات کاری بود
مطمئن باشو برو...
سکانس ِ آخر وجودم
بد جور بوی زندگی می دهد
درون فکرهایی, عجیب ,شاهکار شد
معرفی شده برای دو تا ./
خیلی سنگین انداختی
این یعنی چه میشه یکی برام توضیح بده
تلخش خوبه
منم دلستر کلاسیک می دوستم
:D
در بحبوحه تلخ زندگی در اتاقی کوچک ، چند جلد کتاب ، مقداری طناب ، یک چهارپایه و یک دوست خوب ....
معنایش آنقدر سنگین بود که ذهنم نتوانست آن را درک کند و سفر کرد تا شاید با تنهایی بیاموزد به خود که چه کسی است ووو دیگر نمی خواهد به خود ببازد و نمی خواهد عکس های پاک کرده اش را مرور کند و...
اگه اسم ندارم استثنا این بار ارزش اسپم برام قاثل نشو به دلایلی نمی تونم اسم بذارم
کیارش عزیز اگه خصوصی با پیامی چیزی برام کمی توضیح بدی ممنون میشم..
از دیشب هر چی میخونم حس میکنم از ظن خود یارت شدم..
اینا چرا هیچی نفهمیدن همشون؟ :-؟؟
واضحه که دوستان
قشنگ بود
نیمه شب : نیمه ماه
هوا نیمه تاریک
کنار پنجره : بی هیچ صدایی
مبادا که لرزشی
تکانی
واین سکوت را هرگز
به صدایی نخواهم آمیخت
می خواهم سکوت نعره بگشاید
که عنکبوتی بر درخت
تار می تنید
و یک کرم به دور خود
یکی گسترده
ودیگری در خود فرو می رفت
یکی دام ودیگری فکر
یکی ماند و
دیگری شب پره ای شد در آسمان
یکی ماند در انبوه لحظه های انتظار
ودیگری در سکوت
رفت!!!!
منم نفهمیدم