باز هم داداش سپهر گل کاشتیمثل همیشهامروز با یکی از مسئولین دانشگاه در دانشکده برق صحبت می کردم می گفت: سلام. خوبی؟ چه خبر؟ وضعیت مجازی بهتر شد؟... یاد اون روزهای اعتراض و دوندگی برای رفع حداقلی مشکلاتمون افتادم. یاد نماینده های زحمتکشمون و یاد همبستگی های اون زمان. یاد اون روزهای اول کلاس های آن لاین که صدای استاد بهرامی و نوشته هاشون نصفه و نیمه می اومد و روزهای آخر ترم بود که ایشون هنوز داشت ابتدای کتاب را درس می داد... یاد این که امتحانامون روزهای جمعه بود و دانشکده ای نداشتیم و بسیاری از مشکلات دیگه. اما از طرفی پافشاری های نمایندگان و جلسات متعدد با مثلا مسئولین محترم آموزش الکترونیکی برای رفع این قبیل مشکلات(البته اگر بشه به اون موجودات انسان گفت و برایشان احترامی قائل شد) یاد روزی که عقیق جون در دانشکده هوافضا دور افتخار میزد که از این به بعد این جا دانشکده شما هم هست اما فردایش مانع ورود ما به آن جا و استفاده از امکاناتش شدند... یاد روزی که با او مذاکره کردم تا لوح فشرده نرم افزار دروس را با اتکا به توانایی و استعداد دانشجویان و کمک مرکز آموزش الکترونیکی یا همون الکتریکی (به قول مسئولین بی سوادش) میان دانشجویان پخش کنیم تا آن دانشجوی شهرستانی و محروم از اینترنت پرسرعت بتواند درسش را بخواند اما در عین ادعای صداقت و راستگویی با دانشجویان و دلسوزی برای آنان٬ به قول معروف دبه کرد... و یاد تمام پا پیش گذاشتن های دانشجویان برای کمک کردن در رفع مشکلات این مرکز با کمک بظاهر مسئولینش و به در بسته خوردنمان... با تمام این ها گفتم: ان شاء الله بهتر خواهد شد
یدونه ون کم داره که اونم میخرن دیگه




این سایت محتوا رو باید اسمش رو عوض کنن بزارن سایت تحدید و دعوا و برابر مقررات و...
معلوم نیست اینا چرا با ما مثل طلب کارا صحبت میکنن
اینقدر گفتید الکترونیکی ببین شدیم الکتریکی بابا همون مجازیو عشقه
حالا یه چیزیمن تمدید نکردمباید یکار کنم؟
خیلی باحال بود ! دانشگاهمون همینو کم داشت !!!
=)) باحال بود کلا سوتی زیاد داره این
من الان جریان الکتریکی رو تو بدنم احساس میکنم
از خنده اتصالی کردم سوختم!
!
وای پس فردا می شیم بابا برقی
شایدم مامور برق
خدا بود، دستت درد نکنه
خیلی جالب بود.این اطلاعیه رو دیده بودم ولی
دقت نکرده بودم
جالــــب بود.ممنون!
باز هم داداش سپهر گل کاشتی
مثل همیشه
امروز با یکی از مسئولین دانشگاه در دانشکده برق صحبت می کردم می گفت: سلام. خوبی؟ چه خبر؟ وضعیت مجازی بهتر شد؟...
یاد اون روزهای اعتراض و دوندگی برای رفع حداقلی مشکلاتمون افتادم. یاد نماینده های زحمتکشمون و یاد همبستگی های اون زمان. یاد اون روزهای اول کلاس های آن لاین که صدای استاد بهرامی و نوشته هاشون نصفه و نیمه می اومد و روزهای آخر ترم بود که ایشون هنوز داشت ابتدای کتاب را درس می داد...
یاد این که امتحانامون روزهای جمعه بود و دانشکده ای نداشتیم و بسیاری از مشکلات دیگه.
اما از طرفی پافشاری های نمایندگان و جلسات متعدد با مثلا مسئولین محترم آموزش الکترونیکی برای رفع این قبیل مشکلات(البته اگر بشه به اون موجودات انسان گفت و برایشان احترامی قائل شد)
یاد روزی که عقیق جون در دانشکده هوافضا دور افتخار میزد که از این به بعد این جا دانشکده شما هم هست اما فردایش مانع ورود ما به آن جا و استفاده از امکاناتش شدند...
یاد روزی که با او مذاکره کردم تا لوح فشرده نرم افزار دروس را با اتکا به توانایی و استعداد دانشجویان و کمک مرکز آموزش الکترونیکی یا همون الکتریکی (به قول مسئولین بی سوادش) میان دانشجویان پخش کنیم تا آن دانشجوی شهرستانی و محروم از اینترنت پرسرعت بتواند درسش را بخواند اما در عین ادعای صداقت و راستگویی با دانشجویان و دلسوزی برای آنان٬ به قول معروف دبه کرد...
و یاد تمام پا پیش گذاشتن های دانشجویان برای کمک کردن در رفع مشکلات این مرکز با کمک بظاهر مسئولینش و به در بسته خوردنمان...
با تمام این ها گفتم: ان شاء الله بهتر خواهد شد
:)))

