KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

حکایت مسجد و نمازگذار

روزی نمازگذاری صبح زود به مسجد رفت ولی بین راه زمین خورد. فوراْ به منزل بازگشت و لباس تمیز پوشید و برگشت. این بار نیز در همان جا زمین خورد. بازهم به منزل بازگشت و لباسهایش رو عوض کرد و برگشت ، این بار در همان محل مردی را دید که چراغی در دست دارد و او را تا مسجد همراهی می کند که زمین نخورد. 

مرد اولی تشکر کرد و از او درخواست کرد که وارد مسجد شود و باهم نماز بخوانند. اما مرد دوم امتناع می کرد. مرد اول دلیل این کار را پرسید مرد دوم گفت : چون من شیطانم !!! بار اول که مسجد می رفتی من تو را به زمین زدم بلکه از خواندن نماز منصرف شوی اما تو مایوس نشدی و خدا تمام گناهانت را آمرزید. بار دوم زمین خوردی و بازهم می خواستی مسجدت بروی خدا گناهان خانواده ات را هم بخشید. بار سوم ترسیدم زمین بخوری و خدا گناهان جد و آباد و شهرت را ببخشد برای همین چراغ آوردم !!!

نظرات 12 + ارسال نظر
حسین محمدی نصرآبادی سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 14:52 http://www.kntu.blogsky.com/?postid=6969

چه زیباااااااااااااااااااا
8->

لطف داری

سیدسعیدحلی سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 15:04 http://newcomeyear.blogfa.com

بسیار متن جالب ومفیدوپرمفهومی بود.باتشکر.

منم تشکر می کنم دوست عزیز. موفق و موید باشی

حمید توکلی، فناوری اطلاعات سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 16:04 http://wWw.knToosi.cOm

!
من هر وقت میام کنترل پنل همکلاسی، یکی دو بار پسورد رو اشتباه وارد میکنم که ایشالا گناه همه ی دوستان همکلاسی آمرزیده بشه!

احسنت ولی مواظب باش بلاگ اسکای شاکی نشه با بستن اکانتت گناهان همه کاربران اینترنت رو ببخشه !

شقایق انصاری-کامپیوتر سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 17:11



بسی شادمان گشتیم!

ممنونم!

خواهش می کنم لطف کردید نظر دادید.

حامد شاهسوندی سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 18:04

حکایت زیبایی بود ..
از حسن انتخابت ممنونم ..

خواهش می کنم حامد جان. لطف کردی افتخار دادی و نظر دادی.

مرجان IT سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 18:39

بسی جالب بود گرچه قبلا خونده بودم
راستی نماز گزار نه نماز گذار

خواهش می کنم ! غلط املایی ما رو بزرگواریتون ببخشید. از بچگی همیشه با ز و ذ تو کلمات "گذار" مشکل داشتم.

فائزه نعیم سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 18:49

جالب بود.مرسی

خواهش می کنم لطف کردید.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 19:22



قشنگ بود.

نظر لطفته دوست عزیز.

سپهر سارجانی سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 21:03 http://3pehr-kntu.dom.ir/

امیر خیـــلی باحال بود.......
ولی بماند طرفم جلبکی بوده ها ...
خب خودش چراغ میبرد
مثکه هی بری روی پوست موز

حوریه جعفری - کامپیوتر سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 22:03

اره دیگه آقاهه میرفته چراغ میوورده دیگه!

ولی گاهی دیر فهمی هم این جوری به نفع آدم تموم میشه دیگه!!!

والاااااااااا بخدااااااااا
متشکرم از نظرتون.

کبیری. کامپیوتر چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 10:41

راستی یه چیز مهم مهم مهم چراغش کم مصرف بوده یا پر مصرف؟؟؟؟

پرمصرف بوده دیگه. چون اول صبح مثل ساعات اوج مصرف نیست که مواظب باشه چراغش پرمصرف نباشه.

شبنم کامپیوتر چهارشنبه 16 اردیبهشت 1388 ساعت 11:19

خیلی جالب بود! ممنون.

خواهش می کنم . قدم رنجه فرمودید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد