به نام خدا
به مردی که بیشتر شبیه شاعران است
نوشته نیلوفر لاریپور
خطاب به سید محمد خاتمی
این را شب چله سه سال پیش فهمیدم وقتی دیوان حافظ را برداشت دعا میکردم که غزل بی ربطی نیاید - آخر حافظ بعضی وقتها شوخیش میگیرد- و من دعا میکردم که امروز از روزهای شوخ طبعی حافظ نباشد، و نبود. حافظ آن روز خودش آمده بود و پشت سر او ایستاده بود تا غزلی راکه باید بخواند ، انتخاب کند.
عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام
مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام
ساقی شکر دهان و مطرب شیرین سخن
همنشین نیک کردار و ندیم نیک نام ....
آن روز فهمیدم که جادوی انگشتانش و سحر کلام حافط همراه و هم مسیرند تا هر آنچه می خواهی و خیر است، بخواند و چه قدر زیبا خواند غزلی راکه با این بیت پایان می یافت.
هر که این عشرت نخواهد خوشدلی بر وی تباه
وانکه این مجلس نجوید زندگی بر وی حرام
OOO
این بار شب عید غدیر بود و ما مهمانش بودیم. باز هم حافظ بود که آمده بود به کمک ما، که می خواستیم بیاید و او که به هیچ چیز اعتماد نداشت، و حق با او بود نه ما.
خواستیم برای ما فال حافظ بگیرد این بار می دانستم که هرچه بیاید زبان حال یکی از دو طرف است . ما یا او، فرقی نمی کرد،حافظ آنجا بود تا با یکی هم صدا شود. و باز حرکت انگشتانش که لا به لای برگهای دیوان حافظ به دنبال غزلی می گشت که این بار حافظ برای ما سروده بود.
ز در درای و شبستان ما منور کن
هوای مجلس روحانیان معطر کن
ستاره شب هجران نمی فشاند نور
به بام قصر برآی و چراغ مه بر کن
بگو به خازن جنت که خاک این مجلس
به تحفه بر سوی فردوس و عود مجمر کن
OOO
نمی دانم چرا وقتی دیوان حافظ در دستهایش می نشیند، حال وهوای من عوض می شود . میدانم که اتفاقی می افتد . اتفاقی شاعرانه که هرگز تکرار نمی شود.همیشه دلم می خواهد بدانم که چگونه نیت می کند ، چرا حافظ هیچ وقت با او شوخی نمی کند وهمیشه شاعرانه ترین لحظه هایش را به او هدیه می دهد.
به مردی که بیش از اینکه شبیه مردان سیاست باشد شبیه شاعران است.
ممنون بخاطر پستتون
ممنون و
با آرزوی توفیق روزافزون
toam ke hey daghe dele maro taze kon
این داغ سالهاست که تازه است!
ممنون و
با آرزوی توفیق روزافزون
یک نظر پر محتوا :
یه پاسخ پر محتوا:
ممنون و
با آرزوی توفیق روزافزون