درود بر تمامی همکلاسیهای عزیز و گرامی...
خوشنودم که باری دیگر به جمع زیبای همکلاسیهای عزیز بازگشته و باری دیگر در این جمع آزاد و صمیمانه دانشجویی فعالیتهای خود را از سر میگیرم تا از سر گیریم راهی را که رفته بودیم و ادامه دهیم اهداف را...
اما پیش از آنکه این شروع دوباره را بازگیرم لازم میدانم تا در توضیحی کوتاه و مختصر راه و هدف را توضیح دهم که چرا به سیاست و موضوعهای سیاسی در محیط دانشگاه بپردازیم و چه لزومی دارد تا بدین امر در محیط دانشگاهی و دانشجویی مبادرت ورزیم...؟
از نظر من دانشگاه مأمنی جهت کسب حقیقت و به عبارت بهتر میتوان گفت دانشگاه یعنی جستجوگاه حقیقت٬ و در میان این تلاش و کوشش جهت دستیابی به حقیقت و کسب معرفت ممکن میگردد.
طبیعتاً وقتی فردی چنین دیدگاهی نسبت به دانشگاه دارد آن را محلی مانند مدرسه نمیبیند که در آن تنها دروس مصوبه را طی نماید و با اخذ مدرک دانشگاه را ترک نماید و دارای دغدغههای اجتماعی خواهد بود و نسبت به وقایع اطراف خود نیز بیتفاوت نخواهد بود...
بنابراین من نیز با توجه به مطالبی که ذکر رفت و با توجه به دغدغههایی که نسبت به جامعه داشتم به فعالیت در عرصههای سیاسی اجتماعی پرداختم و از مهمترین دلیل فعالیتم در این عرصه را می توانم به تلاش در جهت وجود صدای منتقد در دانشگاه به دور از احساسات و منطبق با عقلانیت و کمک به حفظ آزادیهای موجود در دانشگاه و جلوگیری از ایجاد فضایی بسته که در این میان طبیعتاً در برخی موارد مانند هر فعال دیگر کامیابیها و ناکامیهایی داشتهام و امیدم بر آن است تا با ادامهی این راه و با اصلاح نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت پیش به سوی کامیابیهای بیشتر همراه با شما دوستان عزیز رویم٬ امید به آنکه مرا از مشارکت فعال و سازندهی خود محروم نکرده و در این راه همواره فعال و پویا عمل نماییم...
سعی بر آن دارم تا چند نوشتاری را در باب مسائل سیاسی و نقش دانشگاه و در کل سیاست و دانشگاه سخن گویم تا سرفصلهای دیگر که بنابر مقتضیات بیان داریم...
با سپاس و آرزوی بهترینها برای همهی دوستان گرامی
تا درودی دگر بار بدرود...
خوش باش
ای عزیز تر از جان خوشحالمان کردی با خبر بازگشتت.
ممنون و سپاس از لطف تو دوست عزیزم...
انالله واناالیه راجعون
همینطوره!
انالله واناالیه راجعون!


تبریک میگم!
سلامت و موفق باشید...
امیدوارم با شروع فعالیت دوباره ی تو دوست عزیز فعالیت منتقدینت نیز شروع مجدد یافته و بیشتر شود...
به امید هدیه های دو طرفه یا همان متن های انتقاد آمیز ِ انتقاد زا!
موفق باشی!
درود بر حمید عزیزم...
به یاد سال گذشتهی پر چالش خود افتادم که چه نوشتارها و مباحثی را داشتیم...
به امید تکرار آن روزها...
نکنه یه مدتی نبودی که مهدی تقدسی ومهدی برق صنعتی شریف برن تادیگه کسی نباشه نتونی جوابشو بدی؟؟به نظرمن حالا اگرازشون خبری بشه مازهم می ری؟؟؟واقعادوران دردناکی داشتی!من هم بودم فرار میکردم !دیگه متن هم نمی نوشتم؟؟!!!
درود بر شما دوست عزیزم...
سپاس از اینکه سیر و دوران نگاشتن من را در همکلاسی دنبال مینمودید٬ ولی ای کاش این نگرش شما دوست گرامی با اندک دقت بیشتری دنبال میشد!
جالب است عرض نمایم که ابتدا دوشتان عزیزمان ما را از نظرات لطف خود و نقدهایشان محروم ساختند و سپس توفیق بنده در همکلاسی کمتر شد برای نوشتن و ادامهی راه٬ و اگر چنین بود هرگز دیگر از ترس مخالفان باز نمیگشتم٬ و هرگز هم دوران سختی را سپری ننمودم٬ و همه سراسر شیرینی بود و عدم حضورم در این مدت دلایل متعددی داشت که هرگز این دلیل در آنها جایگاهی ندارد٬ و باری دیگر به مانند سابق بازگشتم تا فریاد زنده باد مخالف خود را برآورده و با منتقدین خویش افکار خود را بیشتر ساخته و توفیقات بیشتری حاصل گردد...
با سپاس و آرزوی بهترینها برایتان و با امید به نقدهای شما دوستان عزیز و گرامی...
تا درودی دگر بار بدرود...