روزی پرستویی غریب در را دیدم که به دیار یارم میرفت به او گفتم چون به دیار یارم میروی به او بگو دوستش دارم و منتظرش می مانمسال بعد همان پرستو امد و ارام در گوش من گفت دوستش بدار ولی دیگر منتظرش نمان!!!!!
چه غم انگیز...
چه بد!! !
چه غم انگیز...
چه بد!!
!