من یه جای دور نشسته بودم
زخمی بودم
خسته بودم
نمی خواستم که بمونم
که به لب نرسه جونم
تا اینکه
تو رسیدی من رو تو( دچار )
نا امیدی دیدی
اومدی نشستی پیشم
گذاشتی مرهم رو زخمم
گفتی که غصه نخور
ما هستیم با هم
دلم خواست که تو بشی یارم
مونس و عزیز و غمخوارم
روزگار گذشت
من تو رو می دیدم
مثل
نسیم صبحگاه
مهربون بودی و زیبا
من تو رو هر شب
می دیدم
توی رویا
عاقبت یه روزی
دلم رو زدم به دریا
به تو گفتم :
بگو که پیشم میمونی
تو که هستی
نور این ظلمت نورانی
با یه لبخند آسمونی
مثل بارون مهربونی
تو بمون
تو که
لیلی گمشده ی
این آشیونی
اما تو چیزی نگفتی
من هنوزم خیره به لب های توام
من هنوزم خیره به چشم های توام
من هنوز و من هنوز
منتظرم
۱۴ آذر ۸۷
ساعت ۳:۳۰
قابل توجه دوستانی که به من گفتن شعر های تو وزن و قافیه نداره
دوستان عزیز
سبک شعری من شعر سپید هستش و نیاز به هیچ وزن و قافیه ای نداره
با تشکر از اینکه می خونید
بسیار عالی بود وحید جون
هرکی ایراد میگیره یه مثالی هست مثل هونه میدونی چی میگن گربه دستش به گوشت نمرسه میگه نجسه اونام نمی تونن احسسشونو با قلم نگاشی کنن ئساه همینه
خیلی قشنگ بود
دوست عزیز خیلی قشنگ بود .فراموش نکن در شعر گفتن مهم نیت و احساس درونی شاعره و از نظر من ظاهر شعر هیچ اهمیتی در مقابل محتوا نداره .ادامه بدید
قشنگ بود بسی لذت بردیم
هنر بزرگی است نویسندگی ونویسنده هنرمند بزرگ زیبا یود
ای ول آقا وحید جان.نمیدونستم شعرای خودته.
به نظرم اولین چیز تو شعر گفتن اینه که حرف دلت رو بتونی باهاش بیان کنی و اینکه موضوعی که انتخاب میکنی وسط شعر به بی راهه نره و تا اخر همون موضوع رو حفظ کنه.
بعدا حالا اگه کسی بخواد که خیلی دیگه در حد فردوسی بالاتر شعر بگه میتونه بره دنبال وزن و قافیه اینا و این جور چیزا این حرفا ..
تو حرف دلت رو بگو.که خوبم میگی.انتقادا رو هم گوش کن.به درد میخورن یه جا....حالا ببین خود انتقاد کنندش میتونه دو خط مثل تو بگه
ما لذت بردیم