هیچ موقع اون صحنه رو یادم نمیره. اون روز صبح علیرضا٬مدرسه نیامده بود. از زنگ تفریح که برگشتیم داخل کلاس٬ناظم اومد و با حالتگفت: بچه ها٬ متاسفانه دیشب٬ پدر علیرضا بطحایی به شهادت رسید!!!! همون موقع بود که تمام بچه های کلاس بر سر خود زدند و هیچ کس در حال خود نبود. همه در حال گریه کردن بودند بدون توجه به اینکه بپرسند چرا و برای چی و کجا؟؟؟؟ وقتی گریه ها تمام شد ناظم گفت:
دیشب هواپیمای حامل نظامیان و اصحاب رسانه٬سقوط کرده و همه به شهادت رسیدند. پدر علیرضا که از افسران ارتش و یکی از خلبانان با سابقه و ماهر بود٬خلبان آن هواپیما بود.
تنها صدایی که به گوش میرسید٬صدای زار زار گریه کردن های بچه ها بود. آن روز در مدرسه غوغایی برپا بود.
امروز برای بزرگداشت اصحاب رسانه و آن نظامیان٬برنامه یادبودی تدارک دیده شده است از ساعت ۱۴ الی ۱۶ بعد از ظهر. گوشه ای از تدارکات این یادمان و بزرگداشت را ببینید و برای شادی روح همه این شهدا و شهدای میهن اسلامی ایران صلوات ختم کنید.
روحشان شاد ٬یادشان گرامی و راهشان پایدار باد.
شهید علیرضا افشار با شما نسبتی دارند؟
در حالت عادی و معمول که پسر عمو باشیم نه. اما اجداد هر دوی ما به نادر شاه افشار برمیگرده.
یادشان گرامی و راهشان پر رهرو
در باغ شهادت باز ، باز است
شهیدان زنده اند ............
حیف خیلی دلم سوخت!!

خدا به بچه هاش صبر بده!!
شهدا در قهقهه مستانه شان عند ربهم یرزقونند!!!!!!!!!!!!!!!!
و تو چه می دانی عند ربهم چیست که یرزقونش چه باشد؟؟؟؟!!!!!!!!
اللهم رزقنا شفاعّه الحسین.خوشبحالشون.