در روزگاران دور در یک معبد قدیمی استاد بزرگی بود که اندیشه های نوینی را درس می داد.در معبد گربه ای بود که به هنگام درس دادن استاد سر و صدا می کرد و حواس شاگردان را پرت می کرد.استاد از دست گربه عصبانی شد و دستور داد تا هر وقت کلاس تشکیل می شود گربه را زندانی کنند.چند سال بعد استاد درگذشت ولی گربه همچنان در طول جلسات استادان دیگر زندانی می شد.بعد از مدتی گربه هم مرد.مریدان استاد بزرگ گربه ی دیگری را گرفتند و به هنگام درس اساتید معبد آن را در قفس زندانی می کردند!!!
قرنها گذشت و نسلهای بعدی درباره ی تاثیر زندانی کردن گربه بر تمرکز دانشجو رساله ها نوشتند.
آقا به خدا ما نبودیم آقا


بعد از ظهریا بودن
نه ! نه ! نه !
رساله یعنی که چه ؟
این حرفا یعنی که چه ؟
این اطلاعات کی بهتون داد ؟
این جا یکم خیلی سرد است !
آدم خوش اخلاقی خوبی هستی شما
منبع کجا هست ؟
چه عجب محسن خان خوشحالم اسمت دیدم.
مرسی! نشنیده بودم تاحالا!!
داداش نمی دونی بی تو و از دوریت دق کردیم!
موفق باشی.
متن جالبی بود! درسته، ما معنی خیلی از کارامون رو نمی دونیم!!!