من و تو
تنها نبودیم
فارغ از این دنیا نبودیم
من و تو
طلوع کردیم
توی این دنیای پر سر و صدا سکوت کردیم
من و تو
چیزی از این دنیا نخواستیم
چون که ما همدیگه رو داشتیم
من و تو
ما شدیم امروز
خط زدیم من و تو ایی که بودیم توی اون دنیای دیروز
من و تو نفس کشیدیم
دور خودمون واسه ما بودن قفس کشیدیم
من و تو
زندگی کردیم
با هم دیگه خدامون رو بندگی کردیم
من و تو عاشق بودیم
واسه این بود که حس کردیم
واسه هم لایق بودیم
من و تو
همدیگه رو توی هر لحظه دوست داشتیم
واسه این بود که واسه هم همیشه یه آغوش باز داشتیم
من و تو
ما شدیم حالا
من و تو = ما
وحید
سحرگاه ۲۴ آبان ۱۳۸۷
بسیار عالی بود وحید جان
به به!
زیبا بود....
ای کلک حالا بگو ببینیم طرف کیه؟
من عاشق این عکسم.....
موفق باشین
سحرگاه ۲۴ آبان ۱۳۸۷





چقدر رمانتیک
فقط می تونم بگم با خوندن این مطلب تا تونستم


گریه کردمممممم
وحید جان کی می خوای دست از سر این عشق و عاشقی برداری بالاخره؟ :دی