بسم ا...
پنج سال تمام!
هر سال نه ماه تمام!
هر ماه چهار هفته تمام!
هر هفته شش روز تمام!
هر روز صبح می خواندیم:
یار دبستانی من / بامن و همراه منی / چوب الف بر سر ما / بغض من و آه منی !
حک شده اسم من و تو / رو تن این تخته سیاه / ترکه ی بی داد و ستم مونده هنوز رو سر ما /
دشت بی فرهنگی ما / هرز تموم علفاش / خوب اگه خوب / بد اگه بد /مرده دلای آدماش / دست من و تو باید این / پرده ها رو پاره کنه / کی می تونه جز من و تو / درد ما رو چاره کنه؟
یار دبستانی من....
چه می دانستیم که چیست و چه می گوید این شاعر!!
یادش بخیر!
دستهایمان را به هم گره می کردیم و می خواندیم و از پله ها بالا می رفتیم!
یادت هست؟؟!!
گویی میز و نیمکت ها با عطشی گرم صدایمان می زدند! و ما را می خواندند!
یادش بخیر !
تخته سیاه! گچ ! گچ بازی!
لیست سفید بدها که روی تخته سبز به من وتو دهن کجی می کرد!!!
لیست سرخ عالیها که همیشه خالی بود!! خالی از من ! خالی از تو!
آآآه !!چه دنیای زیبایی!
چه کوچک!
و چه شاد!
بزرگ شدیم اما بزرگیمان را چه سود؟؟!!
بزرگی را به دلهایی بزرگ می دیدیم که هرگز تنگ نمی شد !
برای زندگی!
برای عشق!
و در آن جا می شد هر چیزی!
هر عشقی!
آنقدر جا داشت برای آدمها که ...
عاشق می شدیم!
عاشق همه کس و همه چیز!
عاشق آب ! درخت! گل!
عاشق رهگذری که می گذشت از این نزدیکی!
عاشق باد !
و حتی غروبی که می گذشت از روی بام با سرعت برق!
وانتظار می کشیدیم ....
تا باز گردد آب....درخت....گل... در بهاری ...در سالی!
تا باز گردد رهگذر! به امید آنکه چیزی جا گذاشته باشد باد!!
و غروب!
که روزی از مغرب زمین باز گردد!!
چه خوش خیالی بود!
یادش خوش!!
همکلاسی!
کاش...
کاش امرروز هم بیایی ... تا دستانمان را گره کنیم....تا آواز بخوانبم و سرمای تنهایی را از تن این شهر آهنین برانیم!
یک روز از این چهار هفته ی نه ماه سال!
یاحق!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاد روز دانش آموز
زیبا بود.تبریک میگم دوباره زیبا نوشتید؛بعد از یوسف
سختی زمستان زندگی،بهار خود را در پیش دارد
قیام وحدت
تحت راهبری یگانه نجات دهنده ی ملت ایران آقا پروفسور ابراهیم میرزایی
لحظه ها دوران سازند...
خیلی قشنگ بود!

به یاد آن روز ها ...
بسیار زیبا بوود
خیلی زیبا بود
یاد اون روزا بخیر.چه شور و حالی داشتیم .چقدر صمیمی بود روابطمون.
الانم میشه بازم همونجوری باشه
خیلی قشنگ بود
لو بدم که بغضم گرفت و یه چند تا قطره اشک خالص هم از چشمام جاری شد
متن بسیار زیبا و پخته ای بود .
باید بگویم از طرفی هم دردناک و بیش از حد واقعی.
خیلی زیبا بود به یاد اون روز ها ...
موفق باشید .
یاد باد ان روزگاران یاد باد