افراد زیادی که تازه خواننده وبلاگ شدن و به دلایلی حوصله خوندن آرشیو رو هم ندارن از طریق ایمیل ازم میخوان که خودم رو معرفی کنم واسه همین یک بیوگرافی خلاصه از خودم مینویسم که دیگه سئوالی پیش نیاد:
از خرداد 76 برام تشخیص ام-اس دادن دو سال از آونکس استفاده کردم و یکسال بتافرون تزریق کردم در حال حاضر هیچکدوم رو مصرف نمیکنم ولی از سال 85 تزریق نوانترون رو شروع کردم که نوعی شیمی درمانی ضعیفه. چون بدنم به هیچ دارویی در جهت پیشگیری از حمله های این بیماری جواب نمیده پاییز 86 تو طرح آزمایشی سلولهای بنیادین شرکت کردم و تزریق انجام دادم ولی تا الان که شهریور 87 هیچ تغییری در جهت بهبودی احساس نکردم.
روزهای بد و خوبی با این بیماری گذروندم در حال حاضر اِی بد نیستم میشه روزهای که خودم را به زور اینطرف اونطرف میکشم از مهر 85 دیگه قادر به ادامه کار خارج از منزل نبودم و محدودیت حرکتیم سبب شد ترجیح بدم خونه بمونم.
هدفم از نوشتن این وبلاگ کمک به حفظ روحیه افرادی مثل خودمه که بدونن با داشتن هر بیماری زندگی براشون به آخر نرسیده و راههای زیادی برای لذت بردن از زندگی هنوزم وجود داره و قبولوندن به افراد سالم که میتونن بی هیچ دغدغه ای قلبشون رو در اختیار کسی بگذارند که به ظاهر ناتوانی در جسمش داشته باشه... اینجا از فردی بنام امید نام برده میشه که دوست و یار همیشگی منه . اینم اضافه کنم که در نیمه دوم سی سالگی هستم. نوشته شده در شهریور 87
یعنی چون من اینو زدم خودم هم مریضم؟
تازه خیلی هم پر بازدیده
آخه برام جالب بود این همه روحیه و عشق به زندگیشون
مرسی نرگس جون!! متن قشنگی بود!
<..راههای زیادی برای لذت بردن از زندگی هنوزم وجود داره..> 

اون وقت ماها که سالمیم یا بهتریم٬ قدر زندگی و شیرینی هاش رو نمی دونیم!
اتفاقا متن من قشنگ نبود من می خواستم اون وب لاگ رو ببینید فقط
کات


خوب
دوباره میگیریم
1
2
3
حرکت
سلام نرگس جان
خوب دیگه خودت میدونی که
کات