جنبش دانشجویی ایران از همان زمانی که نطفهاش بسته شد تاکنون با یک صفت شناخته میشود؛ انتقاد و اعتراض به وضع موجود. این جنبش با ماهیت انتقادی زاده شد، پرورش یافت، بزرگ و بزرگتر شد و اکنون با گستره وسیعی که تمام ایران را پوشش میدهد، به راه خود ادامه میدهد. مطلب زیر که توسط دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک امیرکبیر تهیه شده است، نظری دارد بر اوضاع جنبش دانشجویی از دیرباز تاکنون...
سال ۱۳۰۱ را میتوانیم به عنوان تولد جنبش دانشجویی کشور در نظر بگیریم. در این سال تعدادی از محصلان مدارس جدید کشور برای کسب علوم و فنون جدید به دانشگاه های خارج از کشور اعزام شدند. اگر چه پیش از آنها نیز کسانی به خارج از کشور برای تحصیل رفته بودند اما تحصیلات آنها عموماً در امور نظامی و جنگی بوده و پیش از آن هم در ایران مدارس جدید را طی نکرده بودند. با شکست تجربه مشروطه خواهی و روی کارآمدن حکومت توتالیتر رضاخان در ۱۳۰۷ هجری شمسی با تصویب مجلس و تایید رضاشاه گروهی متشکل از ۱۳۴ دانشجو برای تحصیل به خارج از کشور اعزام می شوند. دانشجویان اعزامی پیش از سفر طی مراسمی به کاخ سعدآباد فراخوانده می شوند تا رضاشاه برای آنها سخنرانی کند. شاه در بخشی از سخنان خود خطاب به این دانشجویان می گوید؛ «شما را به مملکتی اعزام می کنیم که «جمهوری» است و نظام آنها با نظام ما متفاوت است. شما نباید نظام سیاسی آنها را برای ما بیاورید، بلکه صنعت و آداب آنها را یاد بگیرید…»
اینچنین پیش از آنکه دانشگاه تهران، اولین دانشگاه کشور، تاسیس شود حرکت های دانشجویی در اروپا شکل گرفت. به دلیل شرایط آن زمان و فعالیت های شدید گرایشات چپ در اروپا و نیز وابستگی خانوادگی بسیاری از دانشجویان فعال ایرانی به حزب کمونیست ایران، اولین حرکت های اعتراضی دانشجویان ایران نیز محتوای چپ یافت.
در همان سال های ابتدایی گروه ناسیونالیست های افراطی در اروپا شکل گرفت و نشریاتی مانند ایران شهر و نامه فرنگستان با گرایشات ناسیونالیسم افراطی منتشر می شد. این افراد بر این اعتقاد بودند با پالایش زبان از واژگان بیگانه و بازگشت به سنت های پیش از حمله اعراب می توان دوباره شکوه و عظمت ایران را بازیافت. اما اولین گروه دانشجویان مخالف حکومت در ۱۳۰۴ خورشیدی اعلام موجودیت کرد. جریان فرقه جمهوری انقلابی ایران توسط تعدادی از دانشجویان ایرانی که گرد مرتضی علوی حلقه زده بودند، شکل گرفت. فرقه به رهبری مرتضی علوی، برادر بزرگ تر بزرگ علوی، در برلین تشکیل شده بود. از اعضای شاخص فرقه در برلین می توان به دکتر تقی ارانی و احمد اسدی (اسراف) اشاره کرد. اما فرقه در سایر کشورهای اروپا نیز شاخه هایی ایجاد کرد، آنچنان که ایرج اسکندری در فرانسه نیز عضو این فرقه بوده است. محور حرکت های دانشجویی فرقه بر سوسیال دموکراسی موجود در اروپا متمرکز بود. دکتر ارانی پس از به پایان بردن تحصیلات و عزیمت به ایران با تاسیس مجله «دنیا» پایه گذار جریان سازترین جنبش فکری چپ در ایران شد؛ جریان فکری که بعدها در پی ریزی و تاسیس حزب توده ایران نقش بسزایی ایفا می کند.
با تاسیس دانشگاه تهران تا سقوط رضاخان مهم ترین جریان دانشجویی که در دانشگاه تهران ایجاد شد، دانشجویان وابسته به گروه ۵۳نفر بود. این گروه که بنا به ادعای شهربانی رضاخان حول دکتر ارانی شکل گرفته بود، برخی از دانشجویان دانشگاه تهران مانند محمدرضا قدوه، عزت الله عتیقه چی، احسان طبری، نصرت الله جهانشاه لو و انور خامه یی و… نیز به عضویت در این گروه متهم شده بودند. اما در واقع این دانشجویان بیشتر خواننده نشریه دنیا بودند تا تشکیلاتی منسجم.
با سقوط رضاخان در شهریور ۱۳۲۰ گروه و جریان های مختلف امکان فعالیت یافتند و دانشگاه نیز توانست جریان های دانشجویی و حرکت های دانشجویی ببیند. اعضای گروه ۵۳نفر پس از آزادی از زندان به همراه تعدادی از اعضای حزب کمونیست ایران، حزب توده ایران را پایه گذاری کردند و در دانشگاه های کشور نیز به عضوگیری پرداختند، آنچنان که مهندس بازرگان در مورد آنها می گوید؛ «حزب توده سنگر اصلی خود را در دانشگاه تهران قرار داده بود و حداکثر رفتار توده یی ها در همان سنوات ۱۳۲۴ تا ۱۳۳۰ از حکومت قوام السلطنه تا دولت ملی جناب آقای دکتر مصدق بود. ما از هر طرف، از ناحیه دانشجویان، استادان، کارمندان، پیشخدمت ها و… در محاصره بودیم. شاگردهای توده یی باشگاه دانشگاه را تصرف کرده بودند…»
در سال های پس از شهریور ۱۳۲۰ تا مرداد ۱۳۳۲ احزاب و گروه های ملی گرا نیز در دانشگاه های کشور فعالیت می کردند و عضوگیری داشتند اما به دلیل نظم و انسجام حزب توده گروه های دانشجویی وابسته به این حزب فعالیت شدیدتری در دانشگاه های کشور داشتند.
با وقوع کودتای ۲۸ مرداد، دوباره امکان فعالیت جنبش دانشجویی در کشور از بین رفت، علی الخصوص سرکوب شدید دانشجویان در ۱۶ آذر و حمله به دانشگاه باعث ایجاد خفقان و ترس شدیدی در دانشگاه های کشور شد. در طول دهه ۳۰ جنبش دانشجویی کشور دوباره از ایران به خارج از ایران رفت و مبارزات دانشجویی در کشورهای اروپایی و امریکای شمالی ادامه یافت.
دهه ۴۰ تولدی دوباره برای جنبش دانشجویی در ایران بود. با تاسیس نهضت آزادی هواداران این حزب در داخل دانشگاه ها فعال شدند و حرکت های اسلامی نیز وارد جنبش دانشجویی کشور شد. دانشجویان هوادار نهضت آزادی در زمان زندان رهبران نهضت آزادی - مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیت الله طالقانی - در دانشگاه های کشور انجمن های اسلامی دانشجویان را تاسیس کردند. در ابتدا انجمن های اسلامی تنها به فعالیت های مذهبی می پرداختند و در مقابل فعالیت ها و حرکت های دانشجویان چپ فعالیت می کرد اما به تدریج فعالیت های خود را در سطحی بالاتر دنبال کرد و به مبارزه با رژیم پرداخت.
گرایشات جنبش دانشجویی در دهه ۴۰ را می توان در دو دسته کلی اسلام و مارکسیسم دسته بندی کرد. رهبری و نمایندگی گرایشات اسلامی دانشگاه ها را در این سال ها اعضای نهضت آزادی یا نزدیک به نهضت بر عهده داشتند. در داخل کشور افرادی مانند مهندس بازرگان و آیت الله طالقانی و بعدها دکتر علی شریعتی با انجمن های اسلامی دانشجویان رابطه نزدیک داشتند و به انجمن های اسلامی دانشجویان کمک می کردند. این افراد عموماً رهبران فکری و منبع الهام برای دانشجویان بودند. در خارج از کشور افرادی مانند دکتر چمران، دکتر یزدی، محمد نخشب در انجمن اسلامی دانشجویان در اروپا و امریکای شمالی فعالیت می کردند.
علاوه بر انجمن های اسلامی، سازمان مجاهدین خلق نیز در این دوره تاسیس می شود و بخشی از نیروهای مذهبی و مسلمان جذب این گروه می شوند. سازمان مجاهدین در سال ۱۳۴۴ و توسط ۶ نفر از اعضای سابق نهضت آزادی و فارغ التحصیلان دانشگاه تهران به نام های محمد حنیف نژاد، سعید محسن، محمد عسگری زاده، رسول مشکین فام، علی اصغر بدیع زادگان و احمد رضایی تشکیل شد. مجاهدین عموماً از میان دانشجویان علوم طبیعی از دانشگاه های پلی تکنیک تهران(صنعتی امیرکبیر) دانشکده فنی و دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی آریامهر(صنعتی شریف) عضوگیری می کرد. خط مشی اولیه حاکم بر مجاهدین اسلامی بود که تفسیر انقلابی از اسلام داشتند و از همین رو هم بود که دست به اسلحه بردند و به مبارزه چریکی با رژیم شاه پرداختند. سازمان مجاهدین خلق پس از ضربه سال ۱۳۵۰ و بازداشت و اعدام رهبران و کادرهای اصلی آن به تدریج به سمت مارکسیسم گرایش یافت و در سال ۱۳۵۴ بیانیه تغییر ایدئولوژی خود را منتشر کرد و این سازمان ها بعدها و در روزهای پرتلاطم بعد از انقلاب در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ علیه نظام اعلام نبرد مسلحانه کرد و باعث حذف خود از جامعه سیاسی داخل ایران شد.
جریان های چپ دانشگاه را در ذیل سه گروه اصلی می توان تقسیم بندی کرد.
۱- کنفدراسیون دانشجویان؛ کنفدراسیونی که در خارج از کشور و در اروپا و امریکا فعالیت می کرد با گرایشات مائوئیستی به فعالیت می پرداخت.
۲- حزب توده؛ با وجود ممنوعیت این حزب از فعالیت در داخل ایران اما همچنان اعضای آن در داخل دانشگاه های کشور به فعالیت می پرداختند. حزب توده قوی ترین و بزرگ ترین حزبی بود که مشی مارکسیسم- لنینیسم را پذیرفته است.
۳- سازمان چریک های فدایی خلق؛ این سازمان از ائتلاف دو گروه مارکسیستی به رهبری بیژن جزنی و مسعود احمدزاده تشکیل شد.
گروه اول که عموماً از اعضای سابق حزب توده بودند تیم روستایی سازمان و گروه دوم که غالباً از جبهه ملی بودند تیم شهری سازمان را تشکیل دادند. چریک های فدایی خلق اغلب از دانشجویان علم و صنعت٬ دانشکده فنی٬ هنر، ادبیات، اقتصاد، علوم سیاسی و تربیت معلم عضوگیری می کردند. چریک ها توانستند بر خلاف مجاهدین در میان کارگران نیز طرفدارانی بیابند. چریک ها کمی قبل از انقلاب دچار انشعاب شدند و اکثریت آنها با پیوستن به حزب توده نظریه «تبلیغ با عمل» را - که مبنای فعالیت های سازمان بود- انحراف از مارکسیسم معرفی کردند اما اقلیت همچنان بر مواضع پیشین خود ماندند. پس از انقلاب سازمان چریک های فدایی خلق و حزب توده با دو سه سال فاصله غیرقانونی اعلام شدند و عملاً از فعالیت در داخل کشور بازماندند. در سال های ابتدایی دهه ۵۰ رژیم شاه توانسته بود اختناق شدیدی بر دانشگاه ها حاکم کند و از سوی دیگر با گروه ها و جریان های مخالف خود برخورد شدیدی کرد، آنچنان که رهبران سازمان مجاهدین در ابتدای دهه ۵۰ و رهبران چریک های فدایی خلق در ۱۳۵۴ اعدام شده بودند. در نتیجه این اقدامات رژیم امکان فعالیت آزاد برای گروه ها و جریان های دانشجویی از بین رفت اما این گروه ها عموماً در زیرزمین فعالیت های خود را حفظ کردند و با شعله ور شدن انقلاب به سرعت بر حجم فعالیت های خود افزودند و دانشگاه دوباره حیاتی مجدد یافت. در جریان انقلاب جریان های دانشجویی نقشی پررنگ و پرقدرت ایفا کردند. در این دوره بسیاری از فعالان دانشجویی خارج از کشور با بازگشت به کشور در سرنگونی رژیم شاهنشاهی شرکت و برای تشکیل حکومت جدید تلاش کردند. در دوران انقلاب، اکثر احزاب و گروه های سیاسی در داخل دانشگاه ها توانسته بودند شاخه هایی تشکیل دهند و به عضوگیری در داخل دانشگاه ها بپردازند. انجمن های اسلامی دانشجویان در دیداری که در تابستان ۱۳۵۸ با رهبر فقید انقلاب داشتند بنا به نظر ایشان دفتر تحکیم وحدت(اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان) را تشکیل دادند. دفتر تحکیم وحدت در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ سفارت امریکا در تهران را اشغال کرد و در ۲۹ فروردین ۱۳۵۹ پایه گذار انقلاب فرهنگی در دانشگاه های کشور شد. با وقوع انقلاب فرهنگی دانشگاه به مدت دو تا سه سال تعطیل شد و پس از بازگشایی تمام تشکل های دانشجویی موجود در دانشگاه تعطیل شد و دانشجویانی با گرایش های غیراسلامی از دانشگاه های کشور تصفیه شدند. انجمن های اسلامی دانشجویان در این دوره از فعالیت های خود با گروه ها و افرادی که بعدها جناح چپ حاکمیت ایران را تشکیل دادند همکاری می کرد. این همکاری در سال های بعد نیز ادامه یافت. با حذف نیروهای چپ از حاکمیت در سال های پس از رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی انجمن های اسلامی نیز به تدریج به یک گروه دانشجویی منتقد تغییر ماهیت دادند تا آنجا که در ابتدای دهه ۷۰ برخی جریان های سیاسی را متهم به پذیرش اسلام امریکایی و سرمایه داری می کرد. در سال های ابتدایی دهه ۷۰ چندین تشکل موازی با انجمن های اسلامی در داخل دانشگاه های کشور تشکیل شد. بسیج دانشجویی، جامعه اسلامی دانشجویان، انجمن اسلامی دانشجویی و…
در سال ۱۳۷۶ انجمن های اسلامی دانشجویان پایه گذار ورود خاتمی به قدرت بودند. پس از ورود اصلاح طلبان به قدرت در میان اعضای انجمن های اسلامی دانشجویان در مورد ورود آنها به قدرت اختلافاتی ایجاد شد. برخی قائل به ورود به حاکمیت بودند اما عده یی دیگر سعی کردند فاصله خود از قدرت و همچنان مشی انتقادی خود از دولت را حفظ کنند. با وقوع حادثه ۱۸ تیرماه و یورش های نیروهای لباس شخصی به کوی دانشگاه تهران، به تدریج این اختلافات شدت یافت، به طوری که در سال های ابتدایی دهه ۸۰ گروه اول مجبور به خارج شدن از انجمن های اسلامی و به طیف دفتر تحکیم شیراز معروف شدند. اما طیف علامه دفتر تحکیم وحدت همچنان مشی انتقادی خود را حفظ کرد و حال در سال های اخیر هم خطر انحلال بسیاری از این انجمن ها را تهدید می کند.