هر گونه ارزیابی از عملکرد اقتصادی و اجتماعی دولت احمدی نژاد با دولت خاتمی به عمل آید حاکی از ناموفق بودن این دولت است و اینکه این دولت نه تنها نتوانسته است موفقیتی در مبارزه با فقر و فساد و تبعیض بدست آورد بلکه به رغم همه شعارها و وعدهها و مدعایش بر دامنه فقر و شکاف طبقاتی در جامعه افزوده است و به عبارتی دیگر اگر تصور کنیم که رای دهندگان به ایشان و یا شهروندانی که به هردلیل در انتخابات شرکت نکردند و امکان پیروزی ایشان را فراهم آوردند با گذشت از «دموکراسی» به «فقر» رای دادند و یا ناامید از تحقق «دموکراسی» میدان را بروی «فقر» نوازان باز کردند، امروزه براحتی میتوان دریافت که هر دوی این تصورات باطل بوده است و حکمیت «فقر» نوازان جز بر دامنه «فقر» در کشور نیفزوده است و بدلیل غیبت «دموکراسی» حتی این فقیران جرئت اعتراض و بلند کردن صدای خود را هم ندارند!
با گذر از تحلیل تاریخی این موضوع به این نکته میرسیم که دردوران تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری نهم بطور مشخص دو نوع گفتمان از سوی نامزدها عرضه شد. یک گفتمان برتداوم اصلاحات و تکیه بر روش «دموکراسی» در اداره کشور تاکید داشت، و گفتمان دیگر تمرکز بر مسائل اقتصادی و حل مشکلات معیشتی مردم و مبارزه با فقر و فساد و تبعیض داشت. با پیروزی آقای احمدینژاد در دور دوم انتخابات برخی افراد و گروهها در تحلیلها و اظهاراتشان به پیروزی «فقر» بر «دموکراسی» رای دادند و از این منظر اصلاح طلبان را مورد نقد و انتقاد قرار دادند که به مسائل اقتصادی و معیشتی مردم به ویژه فقرا و مستمندان بی توجه بودهاند و حال باید نتیجه این بی توجهیشان را با از دست دادن رای مردم و قدرت ببینند! هرچند در آنزمان پاسخگویی به این نقد و انتقادها بسیار دشواربود اما امروز و پس از گذشت سه سال از حاکمیت یکدست اصولگرایان بهتر میتوان به این موضوع پرداخت و پاسخ گفت.
رابطه «فقر و دموکراسی» معکوس است و این ظریفهای است که در کشور ما هنوز بدرستی درک و دریافت نشده است. برپایه تحقیات انجام شده در کشورهایی که برپایه رای و نظر مردم و به روش «دموکراسی» اداره میشوند «فقر» رو به کاهش نهاده و روزبروز اوضاع اقتصادی و اجتماعی شهروندانش بهبود یافته است و دولتهای این کشورها در مقابله با بلایای طبیعی همچون قحطی و سیل و...کارنامه موفق و کارآمدتری نسبت به دولتهای غیر دموکراتیک از خود نشان دادهاند (نمونهاش کشور هندوستان). در ایران نیز اگر قرار به کاهش و رفع «فقر» باشد جز در سایه پایبندی راستین به «دموکراسی» و جلب مشارکت فعال همه شهروندان در اداره امور کشور ممکن نیست بنابراین «دموکراسی» خواهی راهی است که رهایی از «فقر» در درون آن نهفته است و مسیر توسعه پایدار کشور را نشان میدهد و هر نوع شعار یا وعده و برنامهای جزاین فقط تکرار تجربهای است که هزینههای سنگین و گرانبار آنرا کمر جامعه امروز ما خم کرده و وضعیت اقشار فقیر و متوسط را بدتر از گذشته کرده است.