سال تحصیلی جدید را در حالی آغاز نمودیم که همراه با اخبار ناگواری برایمان بود.
در حالیکه تیغ بُرای حاکمیت هر روز شدیدتر شده و نوک تیز این تیغ بُرا٬ بر روی جنبش دانشجویی متمرکز نمودهاند٬ تیزی این تیغ اکنون به خواجه نصیر نیز رسیده٬ و ما را نیز در بدایت سال نوین تحصیلی با خود مواجه ساخت.
آری٬ دستگیری هستی خضروی۱ ٬همکلاسی عمرانیمان٬ خبر ناگواری بود که ما را در بدایت سال نوین تحصیلی با خود مواجه ساخت.
او را به جرم حق خواهی٬ به جرم نوشتن٬ به جرم هستن برای بودن و به جرم... بازداشت کردند...
هر روز که به پیش میرویم با مفاهیم تازهتری از جرمها آشنا میشویم٬ و میآموزیم که طلب حق نمودن نیز جرم است٬ نوشتن نیز جرم است و در مجموع هستی برای بودن جرم است!
مگر او را چه امر ناصوابی سر زده که به ناگاه او را بازداشت کرده٬ به خانهاش شبیخون میزنند و رایانه و تلفن همراه و ...اش را توقیف میدارند؟
آیا حقخواهی جرم است؟
آیا اینکه به دنبال حق و کرامت انسانی خود باشی تا در جامعهای برابر و عادلانه به توصیف آقایان بپویی شایستهی چنین مهرورزیهایی است؟!!!
آیا قلم را نیز تابی نیست؟
آیا نوشتن نیز تا بدین حد موجب رنجش آقایان میشود و مهرورزیشان را بر میانگیزد؟!!!
و آیا در کل ما را حقی برای بودن هست؟؟؟
به ظن من هستن برای بودن است و بودن برای پوییدن٬ برای دستیابی به تعالی انسان٬ و اگر ما را این هستی نباشد دیگر بودنی نیست و گویی حیاتی نست.
ولی بدانند که اگر هستی را بگیرند٬ بودن و پویش ما را هرگز نخواهند توانست گرفتن٬ و ما هرگز باز نخواهیم نشست٬ و فریاد خواهیم زد:
هستی را آزاد کنید...
۱) هستی خضروی؛ دانشجوی عمران دانشگاه صنعتی خواجه نصیر الدین طوسی٬ عضو شورای مرکزی دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی و عضو کمیسیون زنان تحکیم وحدت
اندیشه بند ناپذیر است
m3hr.DAD
به حتم اینچنین است و اندیشه را بند و مرزی نیست...
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی چه کسی برخیزد؟
امید به آنکه دست از نشستن باز کشیده و همه با هم برخیزیم تا حق هستن برای بودنمان را برگیریم...
... این درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی شود...
همراه شو عزیز...
ای کاش با آگاهی و اطلاع از اتفاقات حرف بزنیم و نه فقط به خاطر احساسات و از سر بی خبری
ما را نیز امید این است و ای کاش هستی را به موجب جرمی نا صواب بازداشت کرده بودند و شبیخون به خانهاش میزدند...
با آرزوی آزادی هستی عزیز و به امید اینکه روزی ارزش دانشجویان دربندمان به حد ملوانان متجاوز انگلیسی برسد و آنان نیز به آغوش خانواده بازگردند
امید به آنکه روزی کرامت انسانی در مرز و بوم پاس داشته شود...
دیده بگشا ای به شهد مرگ نوشینت رضا
دیده بگشا بر عدم، ای مستی هستی فزا
دیده بگشا ای پس از سوء القضا حسن القضا
دیده بگشا از کرم، رنجور دردستان علی
بهر مروارید غم، گنجور مردستان علی
دیده بگشا رنج انسان بین و سیل اشک و آه
کبر پستان بین و جام جهل و فرجام گناه
تیر و تر کش خون وآتش، خشم سرکش بیم جان
دیده بگشا بر ستم، در این فربیستان علی
شمع شبهای دژم، ماه غریبستان علی
دیده بگشا نقش انسان ماند با جامی تهی
سوخت لاله، مرد لیلی، خشک شد سرو سهی
زآ گهی مان جهل ماند و جهل ماند از آگهی
دیده بگشا ای صنم، ای ساقی مستان علی
تیره شد از بیش و کم آیینه هستان علی
با سلام:]
مدتی نبودی؟
درود بر تو دوست دانش پژوه عزیزم...
از بابت این غیبتم عذر میخواهم٬ امید به آنکه باری دیگر فعالیتهای خود را در قلمگاه همکلاسی را باری دیگر پیش گیرم و با شما دوستان عزیز در تعامل بیشتری باشم...
همصدا بودیم، فاصله را زیاد کردند، هنوز هم همصدا هستیم و باز همان صدا را سرخواهیم داد اما این بار بلند تر تا به زیرزمین ها اوین نیز برسد، قطعا این افزایش صدا به ضرر زندانبان خواهد بود...
http://kntu.blogsky.com/1387/06/31/post-5802/
http://kntu.blogsky.com/1387/07/02/post-5815/
آری...
هرگز باز نخواهیم نشست و فریاد در خواهیم داد:
هستی را آزاد کنید...
ان زمان که بنهادم سر به پای ازادی.دست خود ز جان شستم از برای ازادی.تا مگر بدست ارم دامن وصالش را .میدوم به پای سر در قفای ازادی.در محیط طوفان زا ماهرانه در جنگ است.نا خدای استبداد با خدای ازادی.شیخ از ان کند اصرار بر خرابی احرار چون بقای خود بیند در فنای ازادی
هستی هست
برای بودن بهانهای نمیخواهد
تویی که برای نیستیات بهانه میخواهی
زیرا که تنها نیستی است که با هستی به ستیز برمیخیزد
واقعا تاسف آوره٬ کاش جای نظر و شعار دادن کاری از دستم بر میومد.
بازگشتتون مبارک...
این ژویای احمق دوباره اومده
به حا جا قا فتوحی گفتم بیاد هستیو آزاد کنه ناراحت نباشین
به کدامین گناه زندانی میشوند
وای بر حکومتی که در ان حق خواهی و خواستن جامعه ای بر اساس عدل جرم محسوب میشود
ای کاش ما را پاسخی بود...
سلام پویا جان
سوسیالیسم یا بربریت - زنده باد آزادی و برابری
خودت خوبی ؟
درود بر حسین عزیزم...
آری... زندهباد آزادی و برابری...
خوشحالم که باری دیگر در جمع دوستان عزیزم هستم٬ امید به آنکه همواره پایدار و مستدام باشی دوست من...
بابا چه قلمی داری تو............
درود بر تو ای جوانمرد پارسی گو که در این ظلمت
می گویی از ازادی غم من از تو کمتر نیست
چون از این دنیای بی رحم انقدر کشیده ام
که نایی برای فریاد ندارم
اما این بار دیگر با همه وجود فریاد می زنم
کجایی ازادی کجایی ارامش
از هستی پرسیدم به کدامین گنهه نکرده
باز خواست می شوی
با نگاهی پر از امید گفت
ااااااازادی
پس بر خیز ای همکلاسی بخاطره هستی که
شاید نیست شود
[گل][گل][گل][گل][گل][گل]
__$$$$_______$$$___$$$$$
_$$$$$$_____$$$___$$$$$$$
$$$_$$$$___$$$__$$$$____$
$____$$$$_$$$$_$$$
_______$$-$$$$$-$$----$$$$$
___**** جوادین***** ___
___$$$$$$$$$$$$$$$$$_____$$$
__$$$__$$$$$$$$$$$$________$
_$$___$$$$$$$$$$$$$$$$$
$$___$$$$_$$$_$$$__$$$$$
$___$$$$___$$__$$$$___$$$
____$$$_____$$___$$$____$$
____$$______$$$___$$$____$
____$$_______$$____$$$
____$________$$$____$$
____ _________$$$____$
_____________$$$
_____________$$$ســـــــلام
____________ $$$
____________$$$
___________$$$به روزم میای ؟
_________$$$$$
________$$$$$
______ $$$$$
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]ببــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدو بیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا منـتظــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرم
بنده نظر بر این هست که
دانشجویان که پشوانه ای ندارند ونمی تونند
در این کشور فعالیتی که منجر به دستگیری آنها باشد را داشته باشند یا باید این حس حق خواهی خود را
خارج از این مرزها بیان کنند
و در غیر این صورت سعی در ایجاد یک مجموعه هدف مند و متحد نمایند که با شرایطی که بطور سودمند برای اجتماع طراحی میکنند بتوانند نگاه جامعه را برای اهدافی که مردم برای راحتی بیشتر و رسیدن به دموکراسی و آزادی برای تمامی شهروندان جلب کنند
و اینکار ارزش دارد ولو کمی زمان ببرد...
لطف کن یه کمی یواش تر ببینم اول نباید بگی قضیه واقعا از چه قراره بعد ایجاد هیجان کنی؟