جملاتی زیبا از جاوانه های جبران خلیل جبران:
۱ـ خونم را بریز و تنم را زخم بزن؛اما بدان که به روحم آسیبی نمی رسانی وآن را نابود نمی سازی؛دستها و پاهایم را با غل و زنجیر ببند و به سیاهچالم بیفکن بااین وجود نمی توانی افکارم را زندانی کنی؛زیرا افکار من چون نسیم آزاد است و ازفضای بی زمان و بی کران عبور می کند.
۲ـ خدای خوبی و خدای بدی همدیگر را بالای کوه ملاقات کردند؛خدای خوبی گفت روزت بخیر برادر!خدای بدی پاسخی نداد.خدای خوبی گفت امروز سر حال نیستی!خدای بدی گفت:درست است زیرا این روزها مرا با تو اشتباه میگیرند.مرا با نام تو فرا می خوانند و با من چنان رفتار می کنند که گویی من توام و این مراخوش نمی آید؛خدای خوبی گفت مرا نیز با تو اشتباه می گیرند و مرا نیز با نام تومی خوانند؛خدای بدی راه خویش را گرفت و رفت در حالی که به بلاهت انسان لعنت می فرستاد.
۳ـ حمایت از حقوق دیگری شریفترین و قشنگترین کار آدمی است.
۴ـ کاش می توانستم آشتی دهنده ای باشم در روح شما تا بتوانم کشمکش و رقابت ذرات وجودتان را به یگانگی و وحدت تبدیل کنم.اما چگونه می توانم مگرآنکه شما خود نیز آشتی دهنده باشید و به همه ی ذرات وجود خود عشق بورزید.
۵ـخدایا اگر قرار است دشمنی داشته باشم قدرت او را در سطح من قرار بده تا دراین میان تنها حقیقت باشد که پیروز میشود.
شما خودت خدای خوبی هایی ...
)
به واقع که قشنگ بود . ممنون ...
(برای دیدن تو دوباره من جون می گیرم
تا زیر پاهات بمیرم پرپر می شم توو جاده ها
برای دیدن تو که شهسوار عشقی ثانیه هارو
می شمرم ۱ . ۲ . ۳ ...
برای دیدن تو من از یه دنیا دل می برم
سلام حسین جان
ممنون از نظرت؛کم پیدایی!خوبی از خودته عزیز.
موفق باشی.
سلام داداشی
خیلی قشنگ بود
بعد مدتها یک مطلب تو همکلاسی خوندم که از عمق وجود بهم حال داد
از انتخابت ممنونم
یا منتجبی
یا منتجبی
یا منتجبی
به به داداش گلمون محمد آقا!
ممنون از نظرت عزیز.
یا منتجبی؟؟؟؟؟یعنی چی ؟؟؟ (سوت می زنیم)
جبران خلیل جبران:
« دو طایفه شیفته روش علی علیه السلام بودند یکی خردمندان پاکدل و دیگری نیکو سرشتان باذوق . علی بن ابیطالب شهید عظمت خویش گشت او از دنیا رفت در حالیکه نماز بر زبانش جاری و دلش از شوق خدا لبریز بود. مردم عرب حقیقت مقام او را درک نکردند تا گروهی از مردم کشور همسایه آنها (ایران ) برخاسته این گوهر گرانبها را از سنگ تشخیص داده و او را شناختند. »
جبران اضافه می کند که : « علی (ع ) مانند پیغمبران درگذشت مقام و شان او در بصیرت و بینایی چون پیغمبران مختص شهر. بلد. قوم .زمان و مکان نبوده و شخصیتی بین المللی داشت . »
سلام ممنون از متن زیبایی که اضافه کردید.
ممنون میشم بگید از کدوم کتاب نقل کردید؛این قسمتهایی که گذاشتم همونطور که در اول متن هم عرض کردم از جاودانه های جبران خلیل جبران بود.
موفق باشید.
جملات فوق العادهای بودند٬ بویژه اولی که همواره اینگونه بوده و خواهد بود٬ و نه تنها افکار ما را نمیتوانند از بین برند٬ بلکه افکار همواره در حال بسط و گسترشاند٬ و مرا به یاد این شعر زیبا آورد که به زیبایی میگوید:
گیرم که میزنید
گیرم که میکشید
گیرم که میرید
با رویش ناگزیر جوانهها چه میکنید...؟؟؟
ممنون از نظرت پویای عزیز
موفق باشی
صوت العدالة الانسانیه ج 1 ص 416، ترجمه شعرانى
ممنون عزیز