در یکی دو هفته اخیر و به دنبال مطرح شدن اسم آقای خاتمی در ضمن کاندیداهای ریاست جمهوری، موج پر التهابی از سوی جناح اصولگرا به رهبری روزنامه کیهان که معمولا سخنگوی افراطیترین لایه اصولگرایان است به راه افتاد. محور این تلاش مسئله انتخابات بود و سخن از رد صلاحیت آقای خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری جنجالیترین بخش اظهارنظر این جماعت بود. برای تحلیل این موج با مزه به چند نکته باید اشاره کرد که خالی از لطف نیست:
۱) این نگرانی زودهنگام و این تشنج عصبی و عدمتعادل جناح راست از امکان کاندیداتوری آقای خاتمی دارای معانی فراوانی بود. بیش از همه نشان میداد که آنها با ابزار و امکانات وسیع نظرسنجی و اطلاعگیری که از مردم از طریق امکانات دولتی و رسمی در اختیار دارند، خیلی بهتر از ما که این امکانات را در اختیار نداریم، فهمیدهاند که آقای خاتمی دارای ظرفیت بسیار بالایی در جامعه است که اگر کاندیدا شود، خطر جدی برای جناح اصولگرا و شخص رئیسجمهور فعلی خواهد بود. این را ما در جبهه اصلاحات حدس میزدیم ولی کیهان با این حمله و هجومی که حتی خارج از عرف معروف کیهانی نیز ارزیابی میشد، آن حدس را به اطمینان بالایی تبدیل کرد. به دلیل همین حملات شدید اللهجه و زودهنگام کیهان هم که باشد وظیفه اصلاحطلبان و شخص آقای خاتمی برای حضور در انتخابات خیلی سختتر و جدیتر میشود. کسانی که در این سالها با ادبیات سیاسی آشنایی ندارند و مفاهیم حرفها و سخنان تند و خشن اصولگرایان را نمیتوانند آنالیز کنند، از این نوع برخوردها نگران میشوند و جا میزنند. آقای خاتمی و دیگر بزرگان اصلاحات آنقدر در این وادی آشنا شدهاند که بدانند این نوع حملات خشن احساس مسوولیت بیشتری باید به آنان بدهد.
۲) بارها در طول سالهای بعد از دوم خرداد این بحث در رسانهها و محافل سیاسی داخل اصلاحطلبان و یا در مذاکرات دوجانبه اصلاحطلبان و محافظهکاران مطرح بوده است که مشکل جبهه اصلاحطلبی جریان تندرویی بوده که همواره میخواسته آقای خاتمی و یا بزرگان معتدلتر اصلاحطلبی را دور بزند و اگر این افراطیون نبودند، آقای خاتمی و افکار ایشان مقبول میافتاد و چاره کار را هم در این معرفی میکردند که آنها باید از افراطیون فاصله بگیرند و آنان را طرد کنند تا با آغوش باز از سوی جناح اصولگرایی که در مصدر قدرت قوای سهگانه بودند، مورد استقبال قرار گیرند. البته هیچگاه هم حد و مرز افراطیون و تندروها معلوم نشده بود و هر روز فردی، جماعتی و یا جریانی به عنوان گروه تندرو و افراطی معرفی میشدند. در این میان کسانی بودند که اگر چه از دست افراطیونی در جبهه اصلاحات ناراضی بودند و میدانستند خیلی از آنان که به عنوان افراطی مطرح میشدند هم اصلا ربطی به اصلاحات نداشتند، اما همواره تاکید میکردند که نیروهای افراطی و تاثیرگذاران خشونت محور جبهه محافظهکار با افراطیون جبهه اصلاحات، مشکل اصولی ندارند و چه بسا آنان بهترین امکان حمله به اصلاحطلبان را به اصولگرایان میدهند. مشکل آنان چهرههای اصلی و معتدل جبهه اصلاحات و بهطور مشخص شخص آقای خاتمی است. این حمله بیسابقه به آقای خاتمی بعد از احتمال کاندیداتوری وی نشان داد که آنان با آنچه افراطیون مینامند، مشکل ندارند. آنان تنها با طرح شدن اسم خاتمی، چنین برآشفته و عصبی میشوند. همچنانکه به اعتقاد من اگر مسئله حضور آقای کروبی نیز جدیتر شود و احساس کنند رای خطر آفرینی خواهد داشت، همین حملات و هجومها را به ایشان روا میدارند. آقای خاتمی و آقای کروبی که احیانا خیلی هم در مواردی تلاش کردند که به نوعی آنان را که محافظهکاران افراطی میدانستند را از خود دور کنند و اعلام برائت ضمنی نمایند، نیز باید به این مهم توجه بیشتری کنند.
۳) کاملا مشهود است که این هجوم تبلیغاتی علیه آقای خاتمی، کار کسانی در جبهه اصولگرایان است که به منافع شخصی خود فکر میکنند. لااقل در طول این سالهای اخیر ثابت شده که به هر دلیل، نهتنها امکان خواستهای حداکثری وجود ندارد بلکه، برگرداندن شرایط به حداقلهای گذشته، برای حفظ کشور و حفاظت از زیرساختهای اقتصادی یک توقع عمومی است. با همین نگاه با توجه به واقعبینی آقای خاتمی و یا هرکسی که از جبهه اصلاحات کاندیدای نهایی شود، میتوان حدس زد که کاندیدای اصلاحطلبان در این دوره باید با توجه با واقعیات فعلی شعارهایش را تنظیم کند. توقع بسیاری از افراد جامعه نیز در شرایط فعلی متعادلتر و واقعبینتر شده است. در این شرایط و به خصوص با بحران کمنظیر بینالمللی و وجود تحریمها، گمان میرود که بهطور مشخص، حضور آقای خاتمی در رقابت انتخاباتی و حتی پیروزی احتمالی وی برای نظام سیاسی کشور غیر قابل قبول نیست و این دست و پازدنهای پرسر و صدا از سوی کسانی است که منافع خود را میخواهند و نه منافع کلی کشور را.
۴) بیشک بحث رد صلاحیت آقای خاتمی در شورای نگهبان از شوخیهای بیمزهای بوده است که طراحان آن خواسته یا ناخواسته در سطح داخل و خارج ضربه کمنظیری را به ارکان حاکمیت سیاسی وارد آوردند. این برای خاتمی نقیصهای نخواهد بود که شورای نگهبان فکر رد کردن صلاحیت او را داشته باشد، این برای نظام سیاسی ایران بسیار سخیف است که خاتمی نتواند کاندیدا شود. به همین دلیل این طرح بهطور کمسابقهای از سوی مسوولان سیاسی و عالیرتبه کشور مورد بیتوجهی قرار گرفت و حتی مخالفان سنتی خاتمی هم از کنار آن گذشتند. به همین دلیل حالا که احتمالا خودشان هم فهمیدهاند گاف بدی کردهاند، نباید به آن اصلا فکر کرد.
نوشتاری از محمد علی ابطحی
میشه اون روزنامه کیهانی که این متن رو زده نشون بدین!
متنای خودشو با سبز مینویسه اونایی که دوست نداره با قرمز بجه روانیه
رد صلاحیت خاتمی تنها یک رویاست.
واقعیت های امروز، رویاهای دیروز ما هستند.
رد صلاحیت گسترده ی کاندیداهای مجلس هشتم را فراموش نکنیم!