از پس شیشه عینک استاد ، سرزنش دارد به من می نگرد
باز در چهره من میخواند
که چه ها بر دل می گذرد
می کند مطلب خود را دنبال ، بچه ها عشق گناه است گناه !!!
وای اگر بر دل نو خواسته ای ، لشگر عشق بتازد بیگاه
من نشستم همه ساعت خاموش
در دلم از غم تو غوغاییست ،مبصر امروز چو اسمم را خواند
بی خبر داد کشیدم غایب
رفقایم کمکی خندیدند ، که جنون گشته به طفلک غالب
رفقایم هیچ نمی دانستند که من آنجایم و دل جای دگر
دل آنهاست پی درس و کتاب
دل من درپی سودای دگر
من به یاد تو آن خاطره ها ، یاد آن دوره که بگذشت چو باد
خیلی زیبا بود
حدیث قدسی ؛ خداوند می فرماید:
من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبّنی و من احبّنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلیّ دیته و من علیّ دیته فانا دیته)
هر کس مرا بخواهد پیدایم می کند.هر کس مرا پیدا کرد می شنا سدم.هر کس مرا شناخت دوستم می دارد.هر کس مرا دوست داشت عاشقم می شود.هر کس عاشقم شد می کشمش.هر کس را کشتم دیه اش بر گردن من است.
پس من دیه او هستم...
از متن زیبایتان لذت بردم