و با تفتیش لوازم شخصیشان، بار دیگر همه حقوق شهروندی و انسانی، این دو تن را نقض و آنها را روانه زندان اوین کرد.
و بار دیگر پاسخ دولت مهرورز به انتقادهای دانشجویان منتقد استبداد و زندان بود. پاسخی سرد و خشن مانند پاسخهای پیشینش. پاسخی بدور از هر گونه منطق و خردورزی. پاسخی که گویای بیپاسخی دولتمردان دولت نهم بود. چرا که آن کس که پاسخی برای عملکردهایش دارد، هیچگاه چوب و چماق بدست نمیگیرد و فریاد نمیزند. بلکه پشت میز مذاکره مینشیند و پاسخگوی همه عملکردهایش میشود. ولی دولت نهم در همه سه سال حکمرانیش، بی پاسخترین دولت بوده است چرا که همیشه پاسخ منتقد را با زندان و شکنجه داده است و آنگاه که پاسخی برای اینگونه سرکوبهای بدور از هر گونه عدالت و مهرورزی، ندارد روی به بازی کثیف و منحوس پروندهسازی برای منتقدینش میآورد. آنگاه که تاوان انتقادهای دانشجویان دانشگاه امیرکبیر را با پروندهسازی -نشریات موهن- میدهد و حال که به دوتن از شریفترین فرزندان این سرزمین، انگ و اتهام ارتباط با گروهکهای ضدانقلاب را میزند، از هیچ تلاشی برای ایجاد فضای رعب و وحشت دریغ نمیکند که باور دارد با ایجاد رعب و وحشت میتواند، منتقدان را به سکوت وادارد و به روند به دور از عقل خود برای حکم رانی ادامه دهد.
حال آنکه باید بجای انتظار پاسخگویی از سخنگوی قوه قضائیه، پاسخ دلیل بازداشت همه فعالین دانشجویی را در سایتها و روزنامههای نزدیک به دولت نهم جستجو کنیم و این خود آغاز ماجراست. ماجرایی که از چند سر مقاله و خبر ویژه در یکی از روزنامهها آغاز میشود. این روزنامه نقش خط شکن و آغازگر طرحهای سرکوب را بازی میکند و سایتهای زنجیرهیی نزدیک به دولت، با نشر مقالات دیگری به این بازی بچهگانه دامن میزنند. در آخر نیز شخصی مجهول الهویه در مصاحبهیی تیر نهایی را شلیک و آغاز پروندهسازی برای فعالین سیاسی را اعلام میکند. درست آن زمان که یکی از روزنامههای صبح کشور، با حملات همه روزهاش به دفتر تحکیم وحدت و بعد از آن برخی سایتهای حامی دولت با انتشار مقالات و مصاحبههای در مورد ماجرای رسوایی اخلاقی معاون دانشجویی دانشگاه زنجان با قصد لاپوشانی این رسوایی، از مدتها پیش آغازگر طرح سرکوب علیه اعضا این اتحادیه شدند. آنها با قصد تغییر مسیر ماجرای رسوایی معاون این دانشگاه سعی در نوشتن پروژهیی علیه دفتر تحکیم وحدت را داشتند و این مسئله (قصد تعرض جنسی معاون دانشگاه زنجان به یکی از دانشجویان دختر این دانشگاه) را موضوعی ساختگی خوانند و در سرمقالههایشان اعتراضها و انتقادات مجموعه دانشجویان به وزیر علوم را به اپوزیسیونهای خارج از کشور مرتبط دانستند. چرا که تحمل منتقد برایشان سختترین کارها است و هدف حذف منتقد، وسیله را برایشان توجیه میکند. برای انگ زدن و بد نام سازی منتقد از هیچ راهی نمیگذرند و به هر نحو ممکن سعی در حذف آن مینمایند. آن زمان که دانستند جامعه امروز هشیارتر از آن است که سخنان سرشار از تناقض وزیر علوم و دادستان دادگستری زنجان در مورد این مسئله را باور کند، طرحی نو نوشتند و سعی کردند که با ایجاد حلقه اتصال میان این دو عضو در بند شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت با گروهکهای ضدانقلاب، دانشجویان صادق و شجاع را بدنام کنند و با حکمهای سنگین روانه زندان. چرا که صدای منتقد باید به هر نحوی حتی اگر آن نحوی سرکوب موجب عدول از همه اصول انسانی و اخلاقی باشد، باید خاموش شود.
ولی اینبار طراحان پروندهساز فراموش کرده بودند که با هشیارترین قشر جامعه روبرو هستند. آنها فراموش کرده بودند که دانشجوی منتقد برای صندلی وزارت و یا کرسی نمایندگی مبارزه نمیکند که ترس از نداشتن کرسی آنها را وادار کند که دروغ بگویند یا برای دیگران پروندهسازی کنند. بلکه دانشجو به دنبال آرمانهای آزادیخواهانهاش است. پس بر سر آرمانهایش جان میدهد و از هیچگونه سرکوب و زندانی نمیهراسد. دانشجوی منتقد کارنامهیی شفاف و روشن دارد و اسیر طرحهای از پیش نوشته شده، نمیشود و بر خلاف دستگاههای امنیتی که اصل پیروزی را در پنهان کاری و پروندهسازی میدانند، باور دارد النجاة و فی الصدق ( نجات در راستگویی است).(۱) پس کارنامه روشن و شفاف حقوق بشری و مدنی همه آنها گواه صدق کلام وعمل آنهاست. در این مورد هم مانند موارد مشابه نویسندگان سناریوهای امنیتی، فراموش کردهاند که عملکردهای دانشجویان مخصوصا این دو عضو در بند شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، در پی احقاق حقوق پایمال شده همه زنان و مردان این سرزمین است و حمایتهای آنان از افراد فقط و فقط در پی عقاید حقوق بشری آنها و اعتقاد راسخشان به حقوق بشر است و نه تایید عقاید افراد. و همین عقاید و کارنامه روشن این افراد دلیلی بر واهی بودن این اتهامات است.
خواست این دانشجویان و همه ما آن است که دولتمردان از پشت نقابهایی که بر صورت زدهاند بیرون بیایند و در مورد استبداد، سرکوب و تجاوزهای صورت گرفته به حریم دانشجو و دانشگاه پاسخگو باشند. چرا که تا ابد نمیتوان سکوت کرد و سرکوب. روزی همه ما باید پاسخگو اعمال خود باشیم و اینکه باور ما بر این است:
این مصدر طلوع تباهی
هر چند خوب شعبده آغازد
صد صبح ز آستین به در آرد
هر چند وانماید خود را
پیغمبر رهایی و نیکی
عریانی حقیقت اما با من گفت
او خود نهایتی است!!
زیرا
اسطورهی گزافهی تاریخ را
بیشرم آیتی است!!!!
*شعر ابتدا و انتها از احمد شاملو
(۱) حدیث روایی
نوشتاری از ریحانه حقیقی
ازت خوشم نمیاد