دکتر داوود سلیمانی دانشجویی دانشگاه تهران در دوره اصلاحات : تفکر ضد اصلاحات در پی این مسأله بود که در همان دور اول ریاست جمهوری آقای خاتمی عدم کفایت ایشان را اعلام کنند...
مجید فراهانی نایب رییس شاخه دانشجویان جبهه مشارکت و عضو سابق دفتر تحکیم وحدت: حمله نیروهای لباس شخصی با هماهنگی یک بخش از نیروی انتظامی حادثهای را رقم زد که نه تنها در سالهای پس از انقلاب که در طول تاریخ معاصر ما شاید یک فاجعه بیبدیل تلقی شود...
سید مصطفی تاجزاده مسئول وقت کمیته دانشجویی شورای امنیت کشور: پیش از این هم گفتهام مادام که قاتل عزت ابراهیمنژاد مشخص نشود و مادام که مسببان حوادث شوم روزهای بعد از کوی دانشگاه مشخص نشوند، اقتدارگراها متهم ردیف اول این
فجایع هستند
شاخه دانشجویان جبهه مشارکت روز سه شنبه ۱۸ تیرماه به مناسبت واقعه حمله به کوی دانشگاه و به منظور بررسی و کالبد شکافی پیرامون این حادثه اقدام به برگزار نشستی در سالن اجتماعات جبهه مشارکت کرد.
در ابتدای جلسه دکتر داود سلیمانی عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و معاون دانشجویی دانشگاه تهران در دوره اصلاحات به عنوان اولین سخنران این نشست سخنان خود را چنین آغاز کردند:
به نظر من تحلیل ۱۸ تیر را میتوان از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار داد. یکی از آنها بررسی شرایط روز میباشد و اینکه این حادثه در چه شرایطی به وقوع پیوسته است. یا میتوان عواملی را که در این واقعه تاثیر داشته باشند را مورد بررسی قرار داد و اینکه چه کسانی و با چه انگیزهای به دنبال این واقعه بودند. نوع دیگری از تحلیل این حادثه این است که نقش اصلاحات و اصلاحطلبان را در این حادثه بررسی کنیم که البته این تحلیل را بیشتر محافظه کاران علاقهمند به دنبال کردن آن هستند. از طرفی دیگر میتوان عواقب حادثه را مورد تحلیل قرار داد و تأثیر آن را بر جنبش دانشجویی مورد واکاوی قرار داد و اینکه بعد از 18 تیر ساحت سیاسی کشور دچار چه دگرگونیهایی گردید.
ورود به همه این سوالات درسآموز میباشد و من قبل از ورود به بحث اصلاحات و قرائتی که ما از اصلاحات و تحرکاتی که مقابل اصلاحات از ابتدا داشتیم که میخواهم بیشتر بحث خودم را در این نقطه متمرکز کنم بهتر دانستم به زمینههای شکلگیری این واقعه بیشتر توجه کنیم. ضمن اینکه با تبلیغات وسیعی که کمیته تحقیق در شورای امنیت کرد واقعا به این موضوع دست نیافت که دانشجویان و سازمان دهندگان این حرکت در نقطه شروع یعنی زمانی که دانشجویی به نام«شفیعی» آن اعلامیه را در اعتراض به بستن روزنامه سلام میزند اینکه یک قصد قبلی و یا یک ستاد و اینکه یک برنامهریزی از قبل صورت گرفته باشد را نرسیدند. حتی در انجمن اسلامی نیز این حرکت برنامهریزی نشده بود و یک دانشجو(شفیعی) به صورت خودجوش این اعلامیه را نصب میکند. این حرکت در یک ظرف زمانی اتفاق میافتد که مشخصه آن بر میگردد به دو سال قبل از 18 تیر و روی کار آمدن دولت اصلاحات. یعنی در دوم خرداد 76 اصلاحات به عنوان یک نگرش نوین در مقابل نگرشهای سنتی خودش را به شکل بارزی توسط آراء مردم نشان میدهد و بعد از آن ما شاهد کلید خوردن حرکاتی در مقابل اصلاحات و اراده مردم هستیم. محافل لباس شخصی یا همان گروههای خودسر که حتی در زمان وزارت آقای خاتمی اقدام به پخش شبنامه میکردند در این دوره شروع به فعالیت جدیدی میکنند. آنچه که ما از زمان رایگیری میبینیم و اینکه این تفکر و جناح مجبور به عقبنشینی میشود فشار افکار عمومی و زیاد شدن ....... در یک درصد بسیار بالایی که امکان همه چیز را از رقیب میگیرد میباشد. و یک دولت اصلاحات به این تفکر تحمیل میشود.
سلیمانی در ادامه افزود: تفکر ضد اصلاحات پس از دوم خرداد بیکار ننشست و در این دوره بحث قتلهای زنجیرهای و هستههای انصار حزبالله و برخورد با متفکران و به قول آقای خاتمی هر 9 روز یک بحران را داریم که نشان از نارضایتی از اصلاحات و خواست مردم میباشد.
تفکر ضد اصلاحات در پی این مسأله بود که در همان دور اول ریاست جمهوری آقای خاتمی ایشان بنیصدریزاسیون شود و عدم کفایت ایشان اعلام کنند. اگر بخواهیم 18 تیر را تحلیل کنیم باید درهمین بستر و فضا تحلیل کنیم چرا که اینکه عدهای دانشجو نسبت به مسألهای اعتراض و اقدام به تظاهرات در داخل دانشگاه و داخل کوی کنند امری کاملاً طبیعی میباشد. سوال این است که چه چیزی باعث میشود که یک امر طبیعی منجر به فاجعه 18 تیر میشود؟
سلیمانی در ادامه تصریح کرد: بر طبق اطلاعات راهپیمایی تمام شده و بچهها به داخل کوی بازگشتهاند. در ابتدای ماجرا زمانی که دکتر کوهی با بنده تماس گرفتند که حدود ساعت یک بامداد این اتفاقات افتاده بود و سعی کرده بودند ابتدا مدیر کوی را مورد ضرب و شتم قرار دهند تا دانشجویان معترض شوند و این نطفه این قائله بود. زمانی که من به محل رسیدم تنها لباس شخصیها را دیدم حتی سردار میراحمدی نیز با لباسی سفید در محل حضور داشت و عدهای نیز با چوب و میله در محل حضور داشتند. این مشخص است که جریانی برای برخورد با دانشجویان در آن مقطع زمانی برنامهریزی کرده بود. در دادگاهی که به نام اقدام علیه امنیت تشکیل شده بود چند نکته وجود داشت: اول اینکه سلاح از نیروهای لباس شخصی گرفته شده بود. دوم وسایل غیرمتعارف که هیچگاه پلیس از آنها استفاده نمیکند و یا برخوردهای غیرمتعارف و یا اینکه عدهای با لباس شخصی دارای بیسیم بودند و اینکه عدهای قبل از درگیری به کوی آمده بودند و درگزارش کمیته تحقیق اسامی لباس شخصیها بدون هیچ دلیلی حذف شده بود و تنها در حاشیه یک روزنامه نوشته میشود که دادگاه برگزار و لباس شخصیها تبرئه شدند و تنهایک نفر به جرم دزدی ریشتراش مجرم شناخته شد و در نتیجه هویت لباس شخصیها باز هم فاش نشد و در نماز جمعه علناً اعلام شد که نواب صفویها نمردهاند و این ریشه در ایدئولوژی آنها دارد. شناسایی این بستر به ما میفهماند که 18 تیر تنها برخورد با یک دانشگاه نبود بلکه تسویه حسابی بود با آزاد و رسانهها و دانشگاهها و دانشجویان سراسر کشور است. پیامد فاجعه 18 تیر امنیتی شدن فضا و سپس توقیف فلهای مطبوعات و صدور احکام سنگین برای دانشجویان و آزادانه فعالیت کردن عامل حمله به کوی دانشگاه بود.
حمله به کوی دانشگاه و دانشجویان سه گرایش را در دانشگاه به وجود آورد: 1. گرایشی به غایت محافظهکارانه که حاضر نبود در دانشگاه دیگر فعالیت سیاسی انجام دهد و هزینه پرداخت کند. 2. گرایشی رادیکال که نه فقط عبور از خاتمی که عبور از نظام و قانون اساسی را شعار خود قرار داد. 3. گرایش معقول و معتدل که ضمن حفظ روحیهای که میتوان در مسائل سیاسی وارد شد ولی به لحاظ حقوقی احساس میکرد که باید سنجیدهتر رفتار کند.
در ادامه برنامه مهندس مجید فراهانی نایب رییس شاخه دانشجویان جبهه مشارکت و عضو سابق دفتر تحکیم وحدت با طرح این سوال که چرا واقعه 18 تیر پس از گذشت 9 سال همچنان یک مساله چالش برانگیز است و چرا بحث 18 تیر همچنان به عنوان یک آتش زیر خاکستر مطرح است به بیان دیدگاههای خود در این زمینه پرداخت.
عضو سابق دفتر تحکیم وحدت افزود: جریان حمله به کوی و حوادث روزهای بعد از آن کاملاً برای همگان مشخص است. اخیرا نیز یکی از اعضای سابق شورای مرکزی انصار حزبالله، (امیر فرشاد ابراهیمی) جزئیات حادثه را به روشنی توضیح داده است که هدف نیروهای لباس شخصی این بوده است که پس از جمعبندی بایستی یک ضربه شست محکمی به جریان دانشجویی نشان بدهیم و یکی از تجمعات را باید با خشونت با آن برخورد کنیم. در آن شب این تجمع دچار این حادثه شد. حمله نیروهای لباس شخصی با هماهنگی یک بخش از نیروی انتظامی حادثهای را رقم زد که نه تنها در سالهای پس از انقلاب که در طول تاریخ معاصر ما شاید یک فاجعه بیبدیل تلقی شود. حوادثی همچون حمله به خوابگاه، ضرب و شتم دانشجویان در هنگام خواب، پرتاپ دانشجو از طبقات بالا، تخریب و آتشسوزی اتاقها و اموال دانشجو و ... مسائلی هستند که شاید در هیچ کجای دنیا اتفاق نیفتاده است.
فراهانی در ادامه افزود: مسالهای که من روی آن تاکید دارم نحوه برخورد حاکمیت با چنین حادثهای میباشد. به نظر من دو نوع برخورد را دستگاه قضایی میتواند با چنین مسالهای داشته باشد: برخورد اول این بود که حادثه را دستگاه قضایی و امنیتی تنها منتصب کنند به یک تعداد نیروی لباس شخصی و نیروهای سرخود و سپس عذرخواهی کنند. به عنوان مثال نحوه برخورد مقام رهبر از چنین سنخی است که حمله به کوی دانشگاه را همچون دشتهای بر قلب خود عنوان کردند و آن را محکوم کردند و خواستار برخورد با مهاجمان و عاملان این فاجعه تاریخی شدند. چنین برخوردی ادامه پیدا نکرد و حاکمیت و مجموعه دستگاه قضایی ن وع دوم برخورد را در پیش گرفت. به طوری که در دادگاه دیدیدم که جای شاکی و متشاکی عوض می شود و فرمانده حمله کننده به کوی که متهم ردیف اول است نه فقط تبرئه میشود بلکه ناگهان هوس نمایندگی مجلس به سرش میزند و سر از کمیسیون اصل 90 مجلس در میاورد و خودش شاکی میشود و از آقای خاتمی نیز شکایت میکند و میخواهد ایشان را به دادگاه بکشاند و فقط یک سرباز جزء نیروی انتظامی به نام اروجعلی ببرزاده به جزم دزدی ریشتراش محاکمه میشود و یک دانشجو تنها به جرم بالا بردن یک پیراهن خونی نزدیک 9 سال باید به زندان برود و برخوردهایی که با جنبش دانشجویی شد که حتی بحث انحلال دفتر تحکیم وحدت مطرح شد نشان دهنده این مساله است که اساساً این واقعه به صورت آتش زیر خاکستر باقی میماند. در حقیقت نحوه برخورد دستگاه قضایی و حمایت از نیروهای لباس شخصی و بخشی از نیروی انتظامی باعث میشود که این آتش زیر خاکستر همچنان باقی بماند.
به نظر من فاجعهای که از نحوه برخورد با این حادثه اتفاق افتاد از خود حادثه فجیعانهتر و بدتر و بیشتر قابل پیگیری میباشد. طبیعتاً پرونده این فاجعه همچنان باز است و تا زمانی که ابعاد آن بررسی نشده است و با عاملان و جنایتکاران آن برخورد ن شده است همچنان باز خواهد ماند و مسئولیت آن بر عهده کسانی است که نحوه برخورد نوع دوم را همچنان ادامه داده و میدهند.
18 تیر و سه سعید
سیدمصطفی تاجزاده عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی و معاون سیاسی وزیر کشور در دوران اصلاحات به عنوان آخرین سخنران مراسم سالگرد واقعة 18 تیر سخنان خود را با یادآوری فاجعهای که همزمان با کوی دانشگاه تهران در دانشگاه تبریز و برخی دیگر از دانشگاههای کشور رخ داد آغاز نمود و تاکید کرد منظور از نام بردن از سرکوب دانشجویان در کوی دانشگاه تهران ظلمی است که در آن چند روز به دانشجویان ایران در دانشگاههای سراسر کشور صورت گرفت. وی در ادامه افزود: اینکه امروز ما مجبوریم در جایی غیر از دانشگاه جلسه خود را برگزار کنیم مایه تأسف است چرا که حادثه تلخی در دانشگاههای ما اتفاق افتاده است و اقتدارگراها فکر میکنند با تعطیل کردن دانشگاهها و پاک کردن صورت مسأله میتوانند 18 تیر را پایان یافته تلقی کنند. اینان چند روز مانده به 18 تیر تمامی دانشگاهها را تعطیل میکنند تا دانشجویان در دانشگاهها و حتی در داخل کوی دانشگاه حضور نداشته باشند و نتوانند درباره این فاجعه مراسم برگزار کنند. وی افزود: مطبوعات نیز روز به روز محدودتر میشوند به طوری که امروز شنیدم وزارت فرهنگ و ارشاد ابلاغ کرده است مطبوعات کشور حق ندارند اخبار انجمن صنفی مطبوعات را منتشر کنند، یعنی دامنة سانسور به اخبار صنفی آن هم درباره نهاد مطبوعات رسیده است. طبیعی است در چنین شرایطی مطبوعات داخلی نتوانند فاجعه 18 تیر را از ابعاد گوناگون تحلیل کنند.
وی گفت: اقتدارگرایان دانشگاهها را در این روزها تعطیل میکنند. من میپرسم فرض کنید که توانستید در این روزها همه کشور را یک هفته تعطیل کنید، آیا میتوانید واقعه 18 تیر را از ذهن ملت ایران پاک کنید؟ آیا واقعاً ننگ با رنگ پاک میشود؟
تاجزاده افزود: رفتار اقتدارگرایان درباره 18 تیر نشان میدهد آنها بیشتر از ما به پیامدهای این فاجعه توجه دارند. به همین علت تمام دانشگاهها را تعطیل و برنامه درسی تمام دانشگاهها را تغییر میدهند تا دانشجویان نتوانند درباره 18 تیر در خود دانشگاهها صحبت کنند. آن وقت آقای احمدینژاد از آقای بوش دعوت میکند که به ایران بیاید و در دانشگاههای میهن آزادانه سخنرانی کند. این تناقضها مایه تأسف است. عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت در ادامه گفت: اصولگراها میگویند 18 تیر کودتا بود. ما هم میگوییم 18 تیر کودتا بود، اما کودتای اقتدارگراها علیه آزادی و آرمانهای ملت ایران.
تاجزاده تاکید کرد علت تلاش اقتدارگراها برای جلوگیری از بحث درباره فاجعه 18 تیر این است که آن حادثه شوم این پتانسیل را دارد که دانشجویان کشور را به خود بیاورد و توجه آنها را به عرصه تعیین سرنوشت جلب کند. وی ادامه داد: اگر اقتدارگراها میخواهند مراسم 18 تیر در این کشور بدون تنش برگزار شود یعنی لزومی نداشته باشد که دانشگاهها را تعطیل و مطبوعات را تحت فشار قرار دهند، آن است که یک دادگاه عادلانه تشکیل دهند تا عاملان و آمران این فاجعه شناسایی و محکوم شوند. البته ملت ایران آن قدر بزرگوار است که در صورت طلب بخشش و عذرخواهی مجرمان، آنها را ببخشد. وی گفت: البته یک دادگاه فرمایشی تشکیل دادند و یک نفر را هم به جرم دزدیدن ریش تراش محکوم کردند که به نظر بنده محکومیت ریشتراش حالتی سمبلیک داشته است چرا که با این کار میخواستند به ریش ملت ایران بخندند. اما امروز بعد از 9 سال همه میتوانند قضاوت کنند که مردم به ریش چه کسی میخندند. تاجزاده تاکید کرد: پیش از این هم گفتهام مادام که قاتل عزت ابراهیمنژاد مشخص نشود و مادام که مسببان حوادث شوم روزهای بعد از کوی دانشگاه مشخص نشوند، اقتدارگراها متهم ردیف اول این فجایع هستند.
تاجزاده در ادامه گفت: از جمله اقدامات بسیار مثبت در دوران اصلاحات که در زمان وزارت آقای دکتر معین به وقوع پیوست این بود که رییس دانشگاه توسط اعضای هیات علمی همان دانشگاه انتخاب شود اما با یکدست شدن حاکمیت و روی کار آمدن دولت آقای احمدینژاد روسای دانشگاه باز هم به صورت انتصابی برگزیده میشوند در نتیجه پاسخگوی سه رکن دانشگاه یعنی استادان، دانشجویان و کارکنان دانشگاه نیستند. وی با اشاره به اینکه امروز روسای دانشگاهها انتصابی هستند، تشکلهای منتقد هم منحل شدهاند و میلیاردها تومان خرج میکنند تا تفکر خاصی در دانشگاه گسترش پیدا کند، میپرسم آیا با سرکوب دانشجویان، آقای مصباح یزدی در دانشگاه جای آقای خاتمی را گرفت؟ بعد از 9 سال در دانشگاه چه نتیجهای گرفتید؟ دانشگاهی که نقش آن روز به روز در حال پر رنگ تر شدن در آینده کشور است. هر چند امروز به دلیل انفعال حاکم بر دانشگاهها، این نقش کمتر احساس میشود اما هر کس بخواهد 5 تا 10 سال آینده ایران را مشاهده کند باید وضعیت امروز دانشگاه را ببیند. تاجزاده افزود: از سوی دیگر باید دید که امروز اقتدارگرایان در مورد دانشگاههای ما چه نظری دارند؟ آقای مصباح یزدی میگوید دانشجویان ایرانی وقتی از دانشگاه خارج میشوند یا با اسلام مشکل دارند و یا با جمهوری اسلامی. به نظر من این تهمت بزرگی است به میلیونها دانشجوی کشور همچون سایر تهمتهایی که اقتدارگراها به ملت ایران میزنند. مانند تهمت فرمانده نیروی انتظامی که ادعا کرد اگر طرح امنیت اجتماعی اجرا نمیشد زنان ایرانی در آستانه بیحجابی کامل بودند. یعنی زنان ایران فقط از ترس پلیس پوشش اسلامی را رعایت میکنند.
تاجزاده افزود: در پاسخ به این تهمت باید گفت دانشجویان ایرانی نه با اسلام مشکل دارند و نه با جمهوری اسلامی. دانشجویان ایرانی با استبداد دینی مشکل دارند و با دیکتاتوری نعلین. دانشجویان ایرانی طرفدار انتخابات آزاد، مطبوعات آزاد، احزاب آزاد، سبک زندگی آزاد، خواهان امنیت و رفاه و اشتغال و توسعه علمی، فنی و اقتصادی و عزت کشور هستند. حال آنکه نسبت اقتدارگرایان با انتخابات آزاد مانند نسبت جن و بسمالله است چرا که میدانند نتیجه انتخابات آزاد در ایران پیروزی تفکر طالبانی و خوارجی و قشریگرایی نیست.
تاجزاده در مورد حادثه 18 تیر تأکید کرد: اقتدارگراها پس از گذشت یک دهه هنوز نتوانستهاند یک سند، مدرک یا اعترافی پیدا کنند که یک حزب، گروه و یا جریان بیرون از دانشگاه اعتراض دانشجویان کوی دانشگاه تهران توقیف روزنامه سلام را برنامهریزی و طراحی کرده باشد. از طرف دیگر میدانیم چنین جنایتی در طول تاریخ دانشگاه در ایران بیسابقه بوده است. علت ا ین فاجعه منحصر به فرد آن است که 18 تیر کودتایی علیه آزادی بود و برمبنای این تحلیل صورت گرفت که اصلاحات دو بال دارد: یکی مطبوعات و دیگری دانشگاه. پس باید با یک تیر دو نشان بزنند. اگر بین فاجعه کوی دانشگاه تهران و تبریز و توقیف فلهای مطبوعات فاصله افتاد، به دلیل تحلیل غلطی بود که اصولگراها از جامعه داشتند. آنها کار را تمام شده میدانستند اما انتخابات مجلس ششم تحلیل آنها را به هم زد. به همین دلیل پس از انتخابات مجلس ششم برادر عزیزمان سعید حجاریان ترور شد. سپس به دستور آقای لاریجانی فیلم مونتاژ شدهای از کنفرانس برلین در صدا و سیما پخش شد که به نظر من مقدمه توقیف فلهای مطبوعات بود. البته مطبوعات را نیز با استناد به قانون مقابله با اراذل و اوباش بستند که این هم توهین دیگری به اصحاب قلم بود و لکه سیاه دیگری بر کارنامه اقتدارگراها.
تاجزاده افزود: جالب آنکه بعد از توقیف فلهای مطبوعات آقای صفار هرندی که در آن زمان معاون آقای شریعتمداری در کیهان بود سرمقالهای با عنوان «بستیم و هیچ اتفاقی نیفتاد» نوشت. یعنی از نگاه وزیر فرهنگ و ارشاد دولت آقای احمدینژاد اینکه به دستور دادستان تهران مطبوعات کشور فلهای توقیف شدند و 18 تیر دیگری رخ نداد، دلیل آن است که مطبوعات اصلاحطلب فاقد پایگاه مردمی بودند.
عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت در ادامه گفت: ما در این سالها با سه سعید روبرو بودهایم که فهم سازوکار پیدایش و مناسبات آنها میتواند ما را با عملکرد اقتدارگراها و تحولات کشور آشنا کند. یکی سعید امامی، دومی سعید مرتضوی و سومی هم سعید عسگر است. وی افزود: با پیروزی آقای خاتمی و آغاز دوران اصلاحات سعید امامی در درون وزارت اطلاعات به بنبست رسید اما دو سعید دیگر فعال شدند. روشن است تا زمانی که سعید امامی در درون نهاد امنیتی کشور فعال باشد احتیاج به احکام قضایی نیست چرا که برای مثال مطبوعات آزاد در کشور وجود نخواهد داشت که احتیاج به حکم توقیف قضایی آنها باشد. درست مانند شرایط امروز که دولت نهم چنان عمل میکند که مطبوعات در مقابل وزارت ارشاد به قوه قضاییه پناه میبرند. اگر وزیر ارشاد اختیار داشته باشد حتی روزنامه تهران امروز هم تحمل نمیشود.
سعید سوم (سعید عسگر) نیز پس از به بنبست رسیدن سعید امامی ظهور کرد. البته ریشه این تفکر به سال 62 بازمیگردد که عدهای از جوانان متعصب آن زمان در اعتراض به وضعیت فرهنگی کشور در خیابانها تظاهرات و برای مردم مزاحمت ایجاد کردند. امام بلافاصله آقای ناطق نوری وزیر وقت کشور را فراخواندند و گفتند که اینها را بگیرید و مجازات کنید. پیرو این حکم، چنین تحرکاتی برای چند سال تا پس از پایان جنگ و درگذشت امام به محاق رفت. در حقیقت لباس شخصیها بعد از جنگ کوشیدند خود را متشکل کنند. یعنی در دوره آقای هاشمی همان پدیده چند سال قبل ظهور کرد که البته طرفدارانش بیشتر دغدغه ناهنجاریهای فرهنگی داشتند. به همین علت بیشترین اعتراض و تعرض انصار حزبالله به فیلمها و سینماها، کتابفروشیها و مجلات فرهنگی بود، اما این گروه بعد از دوم خرداد سیاسی و به تدریج بخشی از آن نظامی شدند. از آن جا که سعید امامی دیگر کارکرد نداشت و شکست خورده بود، دو جریان دیگر فعال شدند. تاجزاده در خاتمه گفت: راه مقابله با روشهای غیرقانونی این سه سعید نه انفعال است و نه انقلاب و نه نگاه به خارج و اقدامهای قدرتهای بزرگ، بلکه حضور فعالانه همه ایرانیان در عرصه سیاست کشور و تلاش برای به رسمیت شناختن زندگی مسالمتآمیز و رعایت حقوق تمام شهروندان راه نجات میهن است.
بنام خدا
ای برادران و خواهران، سی سال انقلاب و از خود گذشتگی آخرش همین ؟ نمیتونم باور کنم که اینطور که با مردم رفتار میکنند با اصول اسلامی توافق داشته باشد . اینطور که به نظر میاید روز سالگرد انقلاب ما باید دوباره روی بام برویم تا ارزشهای این انقلاب را به خاطر خودمان و رهبرآنمان یاداوری کنیم که آیا انقلب اسلامی یعنی این ؟ تا وقتی دیر نشده رهبران ما باید بیدار شوند که این طرز رفتار با ملت مسلمان واقعا غیر اسلامی هست خداوند از ظلم احدئ نخواهد گذشت . الله و اکبر ، الله و اکبر ، الله و اکبر