خدا نبود که بین انسانها مرز کشید، این ما بودیم که بین آنها مرز کشیدیم ...
ما میتوانیم فارغ از زنانگی یا مردانگی زندگی کنیم و به جهان نگاه کنیم...
سالها و ماهها و روزها مثنوی خواندهام، قرآن خواندهام. مرصادالعباد خواندهام تا
به یک جمله کوتاه و نوعی ساده گویی رسیدهام...
تاریخ، ما را به این مساله عادت داده که هر جا اسم فرد آمد، گویی همان جنس
خاص از انسان مد نظر است. حال آن که من بیش از هر چیزی به اهلیت
معتقدم نه به جنسیت و فکر میکنم خدایی هم که انسان را آفریده به اهلیت
معتقد است. این خدا نبود که بین انسانها مرز کشید، این ما بودیم که بین آنها
مرز کشیدیم ... ما میتوانیم فارغ از زنانگی یا مردانگی زندگی کنیم و به جهان
نگاه کنیم... سالها و ماهها و روزها مثنوی خواندهام، قرآن خواندهام.
مرصادالعباد خواندهام تا به یک جمله کوتاه و نوعی ساده گویی رسیدهام... من
حداقل را به مخاطب میدهم، یک تلنگر کوچک در ذهن او ایجاد میکنم، حالا او
باید این مسیر را ادامه دهد ...
" و لیلی تمام کلمه هایش را به خدا داد.لیلی هم صحبت خدا شد. خدا گفت:
عشق، همان نام من است که مشتی خاک را بدل به نور می کند. و لیلی
مشتی نور شد در دستان خداوند"
بسیار زیبا بود.
موفق باشید
ممنون!!! شما هم موفق باشین
ممنون
زیبا بود
موفق و مؤید باشید
مرسی. شما هم موفق باشید.
من که هیچی نفهیدم .
چشم ها را باید شست جور دیگر باید باید دید
و این جور دیگر دیدن برای خیلی ها اصلا راحت نیست.
و جواب دادن به این سوال که من واقعا چه کسی هستم؟ جوان، دانشجو، دکتر، مهندس، بیکار، کارمند، دانشجو، دختر؟ پسر؟
تمام این ها صفت هستند و تو چیزی فراتر از یک مشت صفت هستی! به دور از هر گونه بندی، آزاد آزاد فقط کافیه بدونی تو چه چیزی هستی! و اون نوری که خدا و لیلی از اون میگفتند یعنی چی؟!
ممنون از نوشته ی خوبتون
مزسی عزیزم .ممنون که نظر دادی!!!
واقعا قشنگ بود
ممنون همکلاسی
خواهش می کنم.
jalebe ama alan kasaiee beine zano mard fargh mizaran ke ia osgolan ia omol ia hasoodishun mishe be khanuma ... man fek mikonam fasele iekam ... hala ina hamash harfe zara khode nevisandeie matn chie?
فرق نذاشتن این نیست که فقط بگیم .باید در عمل هم...
البته تفاوت هایی بین خانم ها و آقایون هست که باید دیده بشن اما اینها باعث محدود شدن خانم ها نمی شه.
ممنون . موفق باشید
خوب شما فقط درباره لیلی صحبت کردید یادی از ان دلداده راستین نکردید اما من این کار رومیکنم فهیمه خانوم
ان سگی که باشد در کوی او من به شیران کی دهم یک موی او
این سخن مجنون است که وقتی سگی را دید که در کوی لیلی است شروع به نوازش او می کند ئ این سخن را میگوید
بله
بسیار زیبا بود. ممنونم