KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

عزیزم، اگر زنده ماندی ...

تهران - خبرگزاری ایسکانیوز :  وقتی گروه نجات ، زن جوان را زیر آوار پیدا کرد او مرده بود اما کمک رسانان زیر نور چراغ قوه ، چیز عجیبی دیدند.... 

 

Hosted image

 

گروه حوادث : همه خاطره های مردم چین از روز دوازدهم مه 2008 (23 اردیبهشت 87) تیره است اما آنان دیگر نمی خواهند وحشت خود در آن زمان را مرور کنند.
زلزله زدگان فقط می خواهند لحظه های جاودان را به یاد بیاورند . نام های قهرمانان بی نشان ، معمولی هستند اما یادشان تا ابد در تاریخ چین باقی خواهند ماند.
زندگی آنها در گذشته عادی بود اما پس از فاجعه «سی چوان»خیلی ها تبدیل به قهرمان شدند . شاید این دیگر برای خودشان روشن نباشد که چه کاری انجام دادند ، اما حماسه هایی که آفریدند همگی مردم چین را تحت تاثیر خود قرار داده است .
وقتی گروه نجات ، زن جوان را زیر آوار پیدا کرد او مرده بود اما کمک رسانان زیر نور چراغ قوه ، چیز عجیبی دیدند . زن با حالتی عجیب به زمین افتاده ، زانو زده و حالت بدنش زیر فشار آوار کاملا تغییر یافته بود .
ناجیان تلاش می کردند جنازه را بیرون بیاورند که گرمای موجودی ظریف را احساس کردند . چند ثانیه بعد ، سرپرست گروه ، دیوانه وار فریاد زد: بیایید ، زود بیایید ! یک بچه اینجا است . بچه زنده است .
وقتی آوار از روی جنازه مادر کنار رفت دختر سه - چهار ماهه ای از زیر آن بیرون کشیده شد . نوزاد کاملا سالم و در خواب عمیق بود . او در خواب شیرینش نمی دانست چه فاجعه ای وطنش را ویران کرده و مادرش هنگام حفاظت از جگرگوشه خود قربانی شده است .
مردم وقتی بچه را بغل کردند، یک تلفن همراه از لباسش به زمین افتاد که روی صفحه شکسته آن این
پیام دیده می شد : عزیزم، اگر زنده ماندی ، هیچ وقت فراموش نکن که مادر با تمامی وجودش دوستت داشت .

 

نظرات 10 + ارسال نظر

مادری که در قالب یک پیام تلفنی نمی گنجید......

فریادی زد، فریادی زیر آوار که تا همکلاسی هم رسید.....

ح م نصرابادی, it, دوشنبه 27 خرداد 1387 ساعت 15:14

s-:
:((

فائزه نعیم, ّّّIT, خواجه نصیر دوشنبه 27 خرداد 1387 ساعت 15:23

خیلی قشنگ بود دوست خوبم ..

فهیمه قجاوند, IT, دوشنبه 27 خرداد 1387 ساعت 15:31

فائزه جان اشک تو چشمام جمع شده نمی دونم چی بگم. امیدوارم هممون قدر مادرامون رو بدونیم . آمین !!!

عاصمی زاده, , دوشنبه 27 خرداد 1387 ساعت 16:05

بسیار تکان دهنده و زیبا بود
آری مکلاسی فریادی زد که به گوش همگان رسید
ممنون
امیدوارم همیشه بتوانیم گرمای دستان مادر را حس کنیم

رویا, , دوشنبه 27 خرداد 1387 ساعت 16:08

خیلی پر احساس بود!

ریحانه, , دوشنبه 27 خرداد 1387 ساعت 18:35

اینقدر تحت تاثیر قرار گرفتم که نمی دونم چی بگم
فقط این رو می گم که بسیار زیبا و تکان دهنده بود
از لطف شما در این یاداوری بسیار ممنونم
بهشت زیر پای مادران است

مسعود افشار, , دوشنبه 27 خرداد 1387 ساعت 20:59

خیلی زیبا بود و آموزنده
ممنون

روح اله , , سه‌شنبه 28 خرداد 1387 ساعت 01:14

با بوسه ای بر دستان مادر از او تشکر کنیم اگر چه ناچیزه ولی تبادل محبت وجود را سرشار از شوق می کنه.

پست زیبایی بود...ممنونم.

موفق باشید.

نجمه خوش اخلاق, , سه‌شنبه 28 خرداد 1387 ساعت 01:23

خیلی خیلی قشنگ بود )):

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد