KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

نقطه !

Hosted image

 

به دنبال نقطه ای می گشتم که بتوانم بینهایت را در آن ببینم و آنرا در بی نهایت.

پرسیدم کجا باید دنبالش روم؟ 

فرمود خود دریاب آن را !!   

در کهکشان ها گشتم , ولی نیافتم.!!

در دنیا و مادیات گشتم ولی  نیافتم !!

به ستاره ها نگریستم اما نیافتم!!

به جاده ها رفتم اما چه کوتاه بودند و بعضی چه بلند اما ...؟؟؟ اثری از جوابم نبود !!

در افکار و حتی تصورات گشتم ولی اینبار هم نبود !!

 به خود نگاهی کردم.

آری.

آری یافتم

بالاخره تونستم بفهمم که این نقطه خودم بودم.

در حالی که در آسمان ها دنبالش بودم.

این منم که  در بینهایت هستم  و بینهایت در من است .

زود تر از اینها باید به این شکوه می نگریستم تا خود را در وجود حق و خالق هستیم را در وجود خودم ببینم.

 

نظرات 6 + ارسال نظر
تقدسی, , شنبه 25 خرداد 1387 ساعت 07:28

چیه؟! یکی دو روزه هی از عشق و عاطفه حرف میزنی. نکنه تو هم...! مبارک باشه.;)

آره / ممنون

, , شنبه 25 خرداد 1387 ساعت 10:19

خود را در وجود حق و خالق هستیم را در وجود خودم ببینم.

h.kashefi, , شنبه 25 خرداد 1387 ساعت 10:35

ziba bood /mamnoon

, , شنبه 25 خرداد 1387 ساعت 11:48

نه مرادم نه مریدم نه پیامم نه کلامم نه سلام نه علیکم نه سپیدم نه سیاهم نه چنانم که تو گویی نه چنینم که تو خوانی نه آن گونه که گفتند و شنیدی نه سمائم نه زمینم نه به زنجیر کسی بسته و برده دینم نه سرابم نه برای دل تنهایی تو جام شرابم نه گرفتار و اسیرم نه حقیرم نه فرستاده پیرم نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم نه جهنم نه بهشتم چنین است سرشتم این سخن را من از امروز نه گفتم نه نوشتم بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم.

حقیقت نه به رنگ است و نه بو نه به های است و نه هو نه به این است و نه او نه به جام است و سبو / گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویم تا کسی نشنود این راز گهربار جهان را.

آنچه گفتند و سرودند تو آنی خود تو جان جهانی گر نهانی و عیانی تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی تو ندانی که خود آن نقطه عشقی تو اسرار نهانی همه جا تو نه یک جای نه یک پای همه ای با همه ای همهمه ای تو سکوتی تو خود باغ بهشتی تو به خود آمده از فلسفه چون و چرایی به تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی در همه افلاک بزرگی نه که جزئی نه چون آب در اندام سبویی خود اویی به خود آی تا به در خانه متروکه هرکس ننشینی و به جز روشنی شعشعه پرتو خود هیچ نبینی و گل وصل بچینی.

بخود آ.

, , شنبه 25 خرداد 1387 ساعت 11:50

ممنون بهمن جان
متن بالا رو هم فرستادم گفتم شاید بی ربط نباشه

داود, شش, یکشنبه 26 خرداد 1387 ساعت 15:23

ali bod mamnon

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد