KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

یک دوست حقیقی بزرگترین نعمت است.

در جنگ جهانی اول ، سربازی متوجه شد که ناگهان دوستش در طی حادثه‌ای بر زمین افتاد . ترس و وحشت وجودش را فرا گرفت . در حالی که رگبار مسلسل در اطرافش می‌ریخت ....

 

از ستوان مافوق خود اجازه خواست که به محل حادثه برود و دوستش را به پایگاه بیاورد . ..... ستوان سرپرست به او گفت : تو می‌توانی بروی اما ، نتیجه‌ای نخواهد داشت . احتمالا او مرده است و تو هم ممکن است جان خود را از دست بدهی ولی سرباز به سوی محل حادثه شتافت و بطور معجزه‌ آسایی توانست دوستش را به پشت خود اندازد و به سنگر بیاورد . هر دو سرباز روی زمین افتادند . ستوان سرپرست ، به بررسی سرباز زخمی شده پرداخت و با نگاهی مهر آمیز به سر باز دیگر گفت : به تو هشدار داده بودم که فایده‌ای ندارد . او مرده است و تو به سختی مجروح شده‌ای .....سرباز جواب داد : ولی این امر برای من بسیار ارزشمند بود زیرا ، وقتی به او رسیدم ، هنوز زنده بود و من این رضایت خاطر و خرسندی را دارم که از او شنیدم که به من گفت مـــی‌دانـــســـــتم تــو خـــواهــــــی آمــد .

نظرات 6 + ارسال نظر
h.kashefi, , دوشنبه 13 خرداد 1387 ساعت 22:59

ali bood fogholade bood

ژامک, , دوشنبه 13 خرداد 1387 ساعت 23:16

kheyli ghashang bood.....................kheyli.....................

ح, it, سه‌شنبه 14 خرداد 1387 ساعت 04:32

عجب احمقی بود

رویا, IT, سه‌شنبه 14 خرداد 1387 ساعت 11:34

خیلی قشنگ بود!
مرسی!!


مسافر, کامپیوتر, سه‌شنبه 14 خرداد 1387 ساعت 13:04

تاثیرگذار بود!!!!

بهار, , سه‌شنبه 14 خرداد 1387 ساعت 13:49

خیلی قشنگ بود ......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد