نظرات حذف شده پست های مرا باز گردانید.البته اگر انها پست های من هستند! ای کسانی که مستمعان کلام گوارای ازادی هستید همه شما در مقابل دوربین مخفی قرار داشتید!
تأسف آور است تجاوز به حریم خصوصی نگارندگان... نگارنده را آنقدر بیخرد میپندارند که به خود اجازه میدهند تا به نوشتارش تجاوز نموده در آن تحریف نمایند...
در حالی که ما همکلاسی را قلمگاه آزادی میپنداریم٬ و خود را در آن سهیم میدانیم٬ هرگز انتظار چنین رویکردهایی نداریم...
امید به آنکه با این هشدار کوتاه این رویه به پایان رسد٬ که در غیر اینصورت شاهد دیگر واکنشها خواهیم بود٬ که چندان به نفع این قلمگاه نخواهد بود....
کاملا با عاطفه موافقم! در واقع بی احترامی به نویسنده است این کار!!! میام سر می زنم می بینم نظرات رو باد برده! اجازه بدید اگه مسئله غیراخلاقی و غیر قابل قبولی در نظرات بود و خود نویسنده حذف نکرد حذف کنید!
طبق بندی از قوانین نظرات حذف شدند که در مورد آن بحث و نظر سنجی انجام شد، خوست اکثریت این بند را به قوانین همکلاسی افزود!
و بنده نیز طبق همان قوانین حق اعمال قانون دارم و خوشحالم که خطایی بر خلاف ِ قوانین ِ همکلاسی انجام نداده ام!
---------
نویسنده ی هر متن موظف است نظرات بدون اسم را حذف نماید.
---------
در هر صورت این بند از قوانین خالی از اشکال نیست اما توقع بود به عنوان ِ یک قانون برای یک وبلاگ گروهی به آن احترام گذاشته شده و هر عضو خودش نظرات بدون اسم را حذف نماید !
در مورد آزادی گفته اید ، حذف نظرات و به طور کلی قوانین همکلاسی نقض کننده ی آزادی بیان نیستند، مرزی بین ِ آزادی و بی قانونی است که مشاهده ی آن برای آزاده خواهان آسان تر است!
آنکس که بیانی را در نظرات اعلام می دارد ، در صورتی که خودش آن بیان را قبول دارد چرا حاضر نیست مسئولیت نظرش را با درج نامش، بر عهده گیرد؟
بیان حذف می شود ، اگر صاحب دارد ، صاحبش از آن دفاع نماید؟
درک ِ آزادی ، قطعا بدون پرداخت هزینه ممکن نیست، کسیکه نمی خواهد هزینه ی آزادی را بپردازد ، لایق آزادی نیست و چنانچه در آزاد ترین اجتماع دنیا زندگی کند ، باز هم طعم آزادی نخواهد چشید، آن شخص آزاد است و احساس آزادگی می کند که آمادگی پرداخت ِ هزینه ی آزادی را دارد، چه بسا آزاد مردان و آزاد زنانی که جان ِ خویش را به عنوان ِ هزینه ی آزادی پرداخت کرده و طع آزادی ِ واقعی را چشیدند !
آزادی واژه ای است بس گرانمایه تر از آنچه می پنداریم ، پس شاید صحیح نباشد استفاده از آن در متن هایی که ممکن است مخاطب آن را با بی قانونی اشتباه بگیرد!
--------------------
اگر چند تن از عزیزان ِ همکلاسی، نسبت به اعمال قوانین نقد دارند ،بنده اعمال قوانین در این مورد را تعطیل می کنم ، مگر آنکه عده ای دیگر از قوانین دفاع کنند ، که در آن صورت ، آن بند مذکور از قوانین حذف خواهد شد و برای اضافه شدن ِ مجدد ، دوباره نظر خواهی می شود!
متشکرم از نقد خوبتان، موفق باشید!
ازادی را ورای چهار چوب قانونتان یافتم.راه حل:بند حذف نظرات به بهای نقض ازادی باقی میماند.ضمنا توضیح دهید(توجیح کنید) ..... ٬ ٬ بی نام٬ همان٬و.. چه فرقی با نظرات شخص بی نام دارند؟؟؟از نظر شهودی.
بنده هم با خانم شفیعی موافقم. هر فرد اختیار متن منتشر شده ی خود را دارد و اگر صلاح دید می تواند نظرات مورد دار را حذف نماید. افراد عضو هم کلاسی به گمانم بالغ شده باشند. این بدون دوربین مخفی بود...
توقع است از افراد بالغ که به جای بی اهمیتی به قوانین،پایبندی خود به قوانین را ثابت کرده و به قوانین انتقاد کنند، من نمی گویم این بند از قوانین خالی از اشکال است اما نحوه ی برخورد با یک بند قانونی ِ اشکال دار چگونه باید باشد ؟
اینکه انتقاد کرده و با ذکر دلایل خوستار ِ تغییر شویم و یا اینکه هیچ انتقادی نکرده و به جای انتقاد سازنده اجرای ِ قوانین را زیر سوال ببریم؟
نباید به اجرا و اعمال ِ قوانین ایراد گرفت، که به نظر میاید این کار اصولی نیست، اگر اشکالی در قوانین هست باید خود ِ قانون اصلاح شود ، نه آنکه مجری اش به خاطر ِ احترام به قانون محاکمه شود!
لازمه ی انتقاد به قوانین ، احترام به قوانین است!
---------------------------
پویا جان، حریم خصوصی نویسنده ، متن نوشته شده توسط آن نویسنده است، نظرات ِ آن متن متعلق به صاحب و نویسنده ی نظر است و نه نویسنده ی متن!
----------------------------
بی احترامی به قوانین ِ یک اجتماع ِ الکترونیکی ، بی احترامی به همه ی اعضای آن اجتماع است!
تو اعمال ِ قوانین را نشانه ی بی خرد پنداشتن ِ دیگران دانسته ای!
آیا بی اهمیتی به قوانین نشان ِ از بی خرد پنداشتن ِ موافقان ِ آن بند از قانون نیست؟
آیا بهتر نبود به جای زیر سوال بردن ِ یک قانون، در حضور ِ اعضای اجتماع ِ همکلاسی، آن را نقد می کردیم؟
ay baba in che vazie doostan iekami biaim ba ham hal konim injoori nemishe ke hame be ham zede hal mizanan ... ama khodaiee khoob minevise.. jalebe na? dokhtara kolan motarez tar neshoon midan ta pesara
دوست من قصد حاشیه پردازی ندارم٬ اما دوست دارم تا آنچه را که توضیح میدهم در حد بضاعت کامل گفته باشم...
حمید عزیز٬ در گفتارت دو نکته مهم برجسته بود٬ که اولی قانون و رعایت آن بود٬ و دیگری آزادی و وادیهای آن...
به گمانم وجه اول را بیشتر برجسته نمودی٬ و در وادیش سخن خود را صادق دانستی٬ و آن آزادی در درجه دوم از تأکید تو بود٬ بنابراین قصد دارم تا در این نظر بیشتر در باب قانون و وادیهای آن سخن گوییم تا دریابیم که آیا سخن تو دوست عزیز صادق است یا خیر٬ و اگر مجالی بود در نوشتار دیگر دوست عزیز٬ مهدی دزفولی در باب آزادی سخن گوییم٬ تا شاید به سرمنزل مقصودی رسیم...
دوست من٬ گویا شما در فهم و برداشت خود از قانون تنها آن وجه الزام آور بودن که وجه نهایی آن است را مد نظر قرار داده و از دیگر ملزومات٬ شرایط٬ مقدمات٬ راهبردها٬ لزوازم و ... چشم بسته و یا نا آگاهید...!!!
دوست عزیز زمانی که ما دم از قانون میزنیم نمیتوانیم قسمتی از آن را که مورد دلخواه ماست را به اجرا در آوریم٬ قسمت دیگر را نادیده گیریم و بر ضد آن قسمت آخر باشیم...!!!
بله! قانون ملزوماتی را میطلبد... قانون مرجع قانون گزاری را میطلبد٬ که این قوانین را تقنین نماید با ویژگیها و شرایط خاص خود... قانون مرجع اجرایی را میطلبد که به اجرای آن پردازد با مجموعه مختصات خود... و قانون در نهایت مرجعی را میطلبد که با رسیدگی خود مانع از تخلف از اجرای قانون و حقوق با مجموعه پارامترهای خود را میپذیرد...
اما قانون گزاری شما٬ چه پارامترهایی از این قانون گزاری را رعایت نمود...؟!! به گمانم تنها به وجه اجرایی و یا حتی نه قضایی آن پرداخته شد!!!
ولی دوست من گویا که وجه نخستین و مهمترین وجه این چرخه در قانون شما نادیده گرفته شده٬ با آنکه برها دم از چرخه قانون گزاری این مسأله و نظر سنجی پیرامون آن خبر دادید!!! اما باید شک عظیمی در آن نموده و به باز خوانی آن پرداخت...
دوست من توضیح کوتاه و مختصر در باب قانون گزاری آنکه در پایهای ترین شرایط تقنین باید مرجع مربوطه قوانینی را که متناسب با خواست عمومی و نظم آن نهاد است را در جهت منافع آن نهاد و اعضایش در راستای استقرار عدالت با توجه به مشروعیتی که از آن نهاد کسب میکند وضع نماید.
اما مقایسه این شرایط پایهای با امر رخ داده توسط شما ((http://kntu.blogsky.com/?PostID=2968))
در فرآیند تقنین شما٬ مرجع قانون گزار به طرز جالبی دارای خلطها فراوانی است...!!! از طرفی دیده میشود که شما این پیشنهاد را به گونهای القایی به جمع پیشنهاد میکنید (چنانچه در متن پیشنهادی آمده است: (بند زیر به قوانین وبلاگ گروهی همکلاسی افزوده می شود: نویسندهی هر متن موظف است نظرات بدون اسم را حذف نماید!!!)) از طرفی دیده میشود بر خلاف این القا آن را به نظر سنجی جالبی میگذارید٬ از طرفی دیگر این قانون با این شرایط ویژه توسط افرادی خاص که معلوم نیست قوه نظارتی آن در این جمع بیش از ۱۶۰ نفری است کیست که بر مجریان آن نظارات داشته و اگر لزومی بود به آن قوه قضائیه نقل نمایند...!!!
بله دوست من٬ اگر شما اقدام به قانون گزاری مینمایید باید شرایط آن را نیز رعایت نمایید٬ به واقع وظیفه تقنین بر عهده کیست؟!!! آیا شما قانون گزارید٬ یا رأی دهندگانش و یا...؟!!! بعد از آنکه مشخص گشت که قانون گزار کیست٬ فرآیند این قانون گزاری به چه نحوی است...؟ مشروعیت آن از چه طریقی کسب میگردد؟ آیا این قوانین در صدد تأمین منفعت نویسندگانش میباشد؟ و آیا....؟!!!
دوست عزیز٬ به گمان من این پرسشها و بسیاری از پرسشهای دیگر محل تردید و شبهات بسیاری را برایمان ایجاد میکند...
آنچه در این قانون گزاری دیده میشود بدین شرح است که اولا شما این قانون را بصورتی القایی که در فوق ذکرش رفت طرح نمودید٬ سپس اقدام به نظر سنجی عمومی نمودید٬ بعد از آن این نظر سنجی طی یک روز صورت گرفته و از مجموع بیش از ۱۰۰ به اصطلاح مدیر آن ۲۲ نفر اقدام به رأی دادن نموده و ۱۰ نظر نیز ارسال گشته٬ و طی یک روز این قانون گزاری که دم از آن میزنید صورت پذیرفته...!!! آیا این به نظر شما تقنین صحیح نامیده میشود؟!!! آیا به نظر شما میتوان با این نوع از قانون گزاری توقع اجرای صحیح و ضروری و الزام آن را داشت...؟!!!
نه دوست من٬ به گمان من با این نوع از قانون گزاری هرگز نمیتوان به یک قانونی که حداقل شرایط لازم ذکر رفته را داشته باشد دست یافت...
در این نوع از قانون گزاریها به گمان من باید شیوهای حداقل به مانند قانون تعداد متون٬ که بر آن نیز نواقص بسیاری وارد است را اجرایی نمود٬ بدان معنا که افراد رو در رو با یکدیگر به تبادل افکار و آرا پردازند و همدیگر را قانع سازند٬ تا بتوان گوهر نابی از این گفت و گوها برکشید و آن را قانونی نامید کارا٬ و نه آنکه طی یک روز با حضور یک پنجم اعضا به این قانون گزاری پرداخته و آن را تصویب نموده و تقع اجرایی نمودنش را داشت...
در وجه بعد نیز مختصر گویم که در باب اجرایی آن نیز مشخص نیست که این مجری از طرف چه کسانی انتخاب شده و دارای چه مشروعیتی میباشند٬ که اعضا به او اعتماد داشته و بدان احترام گذارند...
یک شبه دیده میشود که دو مجری برای اجرای قوانین منتصب میگردند٬ و جالب آنکه این منتصبین حتی معرفی هم نمیشوند...!!!
دوست من با این شرایط من چه اطمینان میتوانم به محیط نگارشم داشته باشم٬ و چگونه میتوانم به این قانونی که بر من دیکته شده٬ و مجری منتصبی که نمیشناسمش احترام گذارم...؟!!!!
دیگر هرچه گشتم قانونی را که تو دوست خوب من از آن نام بردی حتی رده و رگهای نیافتم...!!!
سخن بسیار است ولی ترجیح میدهم در اینجا سخن را به پایان میبرم٬ و به عنوان یک نگارنده در این قلمگاهی که بدان ایمان و اعتقد دارم توقعم آن است تا رو به سوی فضایی منطقیتر و عقلانی و اعتمادسازی بیشتری رویم تا بتوانیم تا فرتخ بالی بیشتر در آن نوشتارهایمان را نگاشته و از آن حریم پاسداری نماییم...
آقای توکلی قانون وبلاگی را اجرا کرده که خودش پایه گذار آن بوده و قوانین آن نیز به نظر سنجی گذاشته شده و مدیران وبلاگ نیز طبق تعهدنامه موقع ثبت نام، قوانین وبلاگ را پذیرفته اند. بنابراین کار ایشون کاملا منطقی و بجا است و نمیتوان به جای تشکر از زحماتشون، ایشون رو مقصر دانست. متاسفانه ما گاهی اوقات از افراد مختلف، توقعات بیجایی داریم و دلمون میخواد همونجوری رفتار کنند که مطابق میل ماست.
آقای توکلی! قانون حذف نظرات بی اسم، به بهانه جلوگیری از توهین و ...، از اول هم غیر منطقی بود؛ چون اولا گفته بودید با اسم مستعار نیز میشود نظر داد، بنابراین باز احتمال توهین و ... وجود داشت و ثانیا چه تضمینی وجود داشت که کسی به اسم شخص دیگری نظر ندهد. بنابراین قانون مزبور کاملا بی فایده بود.
اما یک پیشنهاد: به نظر من باید قانونی وجود داشته باشد که مدیران وبلاگ را موظف کند تا نظراتی را که حاوی توهین به مقدسات، توهین به اشخاص حقیقی و حقوقی در داخل کشور و مطالب و عکسهای دور از شأن وبلاگ میباشند را پاک کنند. معیار برای تشخیص این موارد هم طبیعتا قوانین و عرف اجرا شده در سایتهای رسمی جمهوری اسلامی ایران میباشد. با تشکر از زحمات شما موفق باشید
در باب قانون گذشته که شما آن را آنگونه معرفی نمودید٬ به گمانم اشکالات فراوانی برش وارد بود که سعی نمودم تا شاخصترین اشکالاتش را در آخرین نظرم ذکر نمایم٬ و گمان نمیکنم که اینگونه باشد که بخواهم چیزی بر میل من باشد٬ بلکه هدفم اجرای اصولی موارد بوده٬ و ارتقای این قوانین در همکلاسی٬ محیطی که بدان اعتقاد دارم٬ و بر پایهی همین اعتقاد است که بدین امر میپردازم...
اما در باب پیشنهادتان٬ به گمان من این پیشنهاد شما منطقیتر به نظر میآید٬ ولی به ظن من باز هم باید این وظیفه را بر عهده نگانرنده و به تشخیص او سپرد٬ چراکه شاید دید نویسندگان متون متفاوت باشد٬ و نویسندهای نتواند اهانتی را برتابد ولی دیگری از این اهانت برداشت دیگر داشته باشد که قابل هضم باشد! شاید تعجب نمایید٬ ولی به گمان من اگر شخصی اهانتی را نسبت به امری که من توهین آمیز نمیدانم انجام دهد٬ اولا خدشهای بر آن وارد نمیآید٬ چراکه آن برایم ثابت شده است و دیگر محلی برای ایجاد خدشه وجود ندارد٬ و دوما من به آن شخص که اهانت را مرتکب گشته شک و ... خواهم نمود... برای مثال اگر فردی به شما بگوید خانم سیاه پوست ... اینجا را ترک نمایید٬ آیا شما ناراحت خواهید شد و یا اینکه به سلامت روانی آن فرد شک خواهید نمود؟!!! شما نه خانم هستید٬ و نه سیاه پوست و نه... پس اولا نه ناراحت خواهید شد و دوما به سلامت روانی آن فرد شک خواهید نمود! بنابراین شاید و حتی شاید به گمان من همگان باید دارای چنین درکی از اینگونه اهانتها داشته باشند٬ و اینگونه نظرات هم که دارای وجود خارجی هستند باید وجود داشته و دیده شوند٬ و اگر آن را برای همگان صادر بدانیم٬ موجب حذف و سانسورهای بعدی میگردد که شاید خوب نباشد٬ بنابراین تشخیص این مطلب و هضمش را اگر بسپاریم به نگارنگان نوشتارها به نظر دارای روندی منطقیتر و بهتر خواهیم بود...
با سپاس از عنایتتان و آرزوی بهترینها برایتان تا درودی دگر بار بدرود...
با درودی دگر بار بر حمید عزیز و جناب تقدسی گرامی...
سخن نخست کوتاهم را به جناب تقدسی عرض مینمایم٬ که گویا سخن بنده برای شما دوست گرامی هضم نشد٬ و شما میتوانید و مختارید نظراتی که بر خلاف تفکرتان است را٬ حذف نمایید٬ ولی در قبال نوشتار دیگران گمان نمیکنم که چنین اختیاری را داشته باشید...
اما در پاسخ به حمید عزیز٬ که گمان میکنم بسیاری از پرسشهایم را بی پاسخ نهاده و آنهایی را هم که پاسخ دادی کمی بیش از حد توجیهگرانه بود تا پاسخگرانه٬ و البته قابل تقدیر است که برخی را به خوبی بررسی نمودی ولی در بسیاری این این امر رخ نداد... دوست من٬ در ترس از آنم که تعاریف ارائه شده توسط تو عزیز به استبدادی ختم گردد که در دیگر جبههها با آن در حال مبارزهایم و اسیرشان گشتهایم٬ آنان نیز در بدایت با نام خادم و خدمت گزار و ... بر مسند کار آمادند٬ اما رفته رفته به روز کنونی رسیدند...!!! بیاییم کمی واقعگرا و با خود صادقانه رفتار نماییم٬ و در پی توجیه نباشیم٬ دوست من شما به افراد مذکور این اختیار را دادهاید که در متون من دست برده و اگر من بیش از سه سطر در متونم نگاشتم آن اضافه را پاک نماید٬ شما این اختیار را به آنان دادهاید که اگر من بیش از ۲ متن در روز منتشر نمودم آن اضافه را حذف نماید و ... حال اگر یکی از این افراد با یکی از نگارندگان خصومت شخصی داشت و دست به تحریف در نوشتهها٬ و دیگر امور ناشایست زد تکلیف چیست...؟!!! آیا من نباید برای خاطر آسودهترم بدانم که این افراد چه کسانی هستند و خودم آنها را برگزیده باشم تا معتمدم باشند...؟!!! نه دوست من٬ این توجیهات چندان منطقی به نظر نمیرسند...
در باب رأی گیری هم خوشنودم که خودت به بسیاری از مسائل به درستی اشاره نمودی٬ اما در باب القای مطالب نیز به وضوح روشن است که در آن وشتار چه آمده٬ و جابتر آنکه تو دوست عزیز حتی در این نوشتار نیز آمدهای و به تفسیر و القای آن تفسیر خود میپردازی که آن ۱۲۳ نفر دیگری که رأی ندادهاند از جمله نگارنده همین مطلب٬ سرکار خانم شفیعی که از این رأی گیری آگاهی نداشتهاند رأیشان ممتنع بوده است!!!!!!!!!!! دوست من به وضوح در حال حاضر مخالفتشان را میبینیم حال چگونه میتوانید عدم رأی دادنشان را بر ممتنع بودن رأیشان تفسیر نمایید...؟!!!
در باب موضوع اصلی سخنم که نحوه قانون گزاری بود نیز سخنی صریحی نگفتید در حاشیه بدان پرداختید و همچنان دیده میشود که در قانون گزاری جدید به عدم رعایت اصول لازمه پرداخته میشود...
با امید و آرزوی بهترینها برای تو دوست عزیزم تا درودی دگر بار بدرود...
چقدر امروز از هضم کردن و این چیزا حرف میزنی پویا جان. دل درد گرفتیم بابا! البته آقای صفری جملا ای فرموده اند که فکر میکنم ناشی از برداشت اشتباهشون باشه. « شما میتوانید و مختارید نظراتی که بر خلاف تفکرتان است را٬ حذف نمایید٬ ولی در قبال نوشتار دیگران گمان نمیکنم که چنین اختیاری را داشته باشید...» یه وقت فکر نکنید آقای توکلی من رو منصوب کرده تا نظرات بدون اسم رو پاک کنم و به همین دلیل من از عملکردشون دفاع میکنم. خیر. من تو این وبلاگ فقط یه عضو ساده هستم. ولی واقعا بیجهت ایشون رو مقصر میدونید.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
تأسف آور است تجاوز به حریم خصوصی نگارندگان...
نگارنده را آنقدر بیخرد میپندارند که به خود اجازه میدهند تا به نوشتارش تجاوز نموده در آن تحریف نمایند...
در حالی که ما همکلاسی را قلمگاه آزادی میپنداریم٬ و خود را در آن سهیم میدانیم٬ هرگز انتظار چنین رویکردهایی نداریم...
امید به آنکه با این هشدار کوتاه این رویه به پایان رسد٬ که در غیر اینصورت شاهد دیگر واکنشها خواهیم بود٬ که چندان به نفع این قلمگاه نخواهد بود....
کاملا با عاطفه موافقم!
در واقع بی احترامی به نویسنده است این کار!!!
میام سر می زنم می بینم نظرات رو باد برده!
اجازه بدید اگه مسئله غیراخلاقی و غیر قابل قبولی در نظرات بود و خود نویسنده حذف نکرد حذف کنید!
سلام بر شما دوست عزیز و گرامی!
طبق بندی از قوانین نظرات حذف شدند که در مورد آن بحث و نظر سنجی انجام شد، خوست اکثریت این بند را به قوانین همکلاسی افزود!
و بنده نیز طبق همان قوانین حق اعمال قانون دارم و خوشحالم که خطایی بر خلاف ِ قوانین ِ همکلاسی انجام نداده ام!
---------
نویسنده ی هر متن موظف است نظرات بدون اسم را حذف نماید.
---------
در هر صورت این بند از قوانین خالی از اشکال نیست اما توقع بود به عنوان ِ یک قانون برای یک وبلاگ گروهی به آن احترام گذاشته شده و هر عضو خودش نظرات بدون اسم را حذف نماید !
در مورد آزادی گفته اید ، حذف نظرات و به طور کلی قوانین همکلاسی نقض کننده ی آزادی بیان نیستند، مرزی بین ِ آزادی و بی قانونی است که مشاهده ی آن برای آزاده خواهان آسان تر است!
آنکس که بیانی را در نظرات اعلام می دارد ، در صورتی که خودش آن بیان را قبول دارد چرا حاضر نیست مسئولیت نظرش را با درج نامش، بر عهده گیرد؟
بیان حذف می شود ، اگر صاحب دارد ، صاحبش از آن دفاع نماید؟
درک ِ آزادی ، قطعا بدون پرداخت هزینه ممکن نیست، کسیکه نمی خواهد هزینه ی آزادی را بپردازد ، لایق آزادی نیست و چنانچه در آزاد ترین اجتماع دنیا زندگی کند ، باز هم طعم آزادی نخواهد چشید، آن شخص آزاد است و احساس آزادگی می کند که آمادگی پرداخت ِ هزینه ی آزادی را دارد، چه بسا آزاد مردان و آزاد زنانی که جان ِ خویش را به عنوان ِ هزینه ی آزادی پرداخت کرده و طع آزادی ِ واقعی را چشیدند !
آزادی واژه ای است بس گرانمایه تر از آنچه می پنداریم ، پس شاید صحیح نباشد استفاده از آن در متن هایی که ممکن است مخاطب آن را با بی قانونی اشتباه بگیرد!
--------------------
اگر چند تن از عزیزان ِ همکلاسی، نسبت به اعمال قوانین نقد دارند ،بنده اعمال قوانین در این مورد را تعطیل می کنم ، مگر آنکه عده ای دیگر از قوانین دفاع کنند ، که در آن صورت ، آن بند مذکور از قوانین حذف خواهد شد و برای اضافه شدن ِ مجدد ، دوباره نظر خواهی می شود!
متشکرم از نقد خوبتان، موفق باشید!
ازادی را ورای چهار چوب قانونتان یافتم.راه حل:بند حذف نظرات به بهای نقض ازادی باقی میماند.ضمنا توضیح دهید(توجیح کنید) ..... ٬ ٬ بی نام٬ همان٬و.. چه فرقی با نظرات شخص بی نام دارند؟؟؟از نظر شهودی.
بنده هم با خانم شفیعی موافقم. هر فرد اختیار متن منتشر شده ی خود را دارد و اگر صلاح دید می تواند نظرات مورد دار را حذف نماید. افراد عضو هم کلاسی به گمانم بالغ شده باشند. این بدون دوربین مخفی بود...
مهدی جان!
توقع است از افراد بالغ که به جای بی اهمیتی به قوانین،پایبندی خود به قوانین را ثابت کرده و به قوانین انتقاد کنند، من نمی گویم این بند از قوانین خالی از اشکال است اما نحوه ی برخورد با یک بند قانونی ِ اشکال دار چگونه باید باشد ؟
اینکه انتقاد کرده و با ذکر دلایل خوستار ِ تغییر شویم و یا اینکه هیچ انتقادی نکرده و به جای انتقاد سازنده اجرای ِ قوانین را زیر سوال ببریم؟
نباید به اجرا و اعمال ِ قوانین ایراد گرفت، که به نظر میاید این کار اصولی نیست، اگر اشکالی در قوانین هست باید خود ِ قانون اصلاح شود ، نه آنکه مجری اش به خاطر ِ احترام به قانون محاکمه شود!
لازمه ی انتقاد به قوانین ، احترام به قوانین است!
---------------------------
پویا جان، حریم خصوصی نویسنده ، متن نوشته شده توسط آن نویسنده است، نظرات ِ آن متن متعلق به صاحب و نویسنده ی نظر است و نه نویسنده ی متن!
----------------------------
بی احترامی به قوانین ِ یک اجتماع ِ الکترونیکی ، بی احترامی به همه ی اعضای آن اجتماع است!
تو اعمال ِ قوانین را نشانه ی بی خرد پنداشتن ِ دیگران دانسته ای!
آیا بی اهمیتی به قوانین نشان ِ از بی خرد پنداشتن ِ موافقان ِ آن بند از قانون نیست؟
آیا بهتر نبود به جای زیر سوال بردن ِ یک قانون، در حضور ِ اعضای اجتماع ِ همکلاسی، آن را نقد می کردیم؟
برای هر دوی شما آرزوی موفقیت دارم!
ترجیح میدهم نظرات هیچ کس دیگری هم باقی نماند.
ay baba in che vazie doostan iekami biaim ba ham hal konim injoori nemishe ke hame be ham zede hal mizanan ... ama khodaiee khoob minevise.. jalebe na? dokhtara kolan motarez tar neshoon midan ta pesara
با درود بر حمید عزیز...
دوست من قصد حاشیه پردازی ندارم٬ اما دوست دارم تا آنچه را که توضیح میدهم در حد بضاعت کامل گفته باشم...
حمید عزیز٬ در گفتارت دو نکته مهم برجسته بود٬ که اولی قانون و رعایت آن بود٬ و دیگری آزادی و وادیهای آن...
به گمانم وجه اول را بیشتر برجسته نمودی٬ و در وادیش سخن خود را صادق دانستی٬ و آن آزادی در درجه دوم از تأکید تو بود٬ بنابراین قصد دارم تا در این نظر بیشتر در باب قانون و وادیهای آن سخن گوییم تا دریابیم که آیا سخن تو دوست عزیز صادق است یا خیر٬ و اگر مجالی بود در نوشتار دیگر دوست عزیز٬ مهدی دزفولی در باب آزادی سخن گوییم٬ تا شاید به سرمنزل مقصودی رسیم...
دوست من٬ گویا شما در فهم و برداشت خود از قانون تنها آن وجه الزام آور بودن که وجه نهایی آن است را مد نظر قرار داده و از دیگر ملزومات٬ شرایط٬ مقدمات٬ راهبردها٬ لزوازم و ... چشم بسته و یا نا آگاهید...!!!
دوست عزیز زمانی که ما دم از قانون میزنیم نمیتوانیم قسمتی از آن را که مورد دلخواه ماست را به اجرا در آوریم٬ قسمت دیگر را نادیده گیریم و بر ضد آن قسمت آخر باشیم...!!!
بله! قانون ملزوماتی را میطلبد...
قانون مرجع قانون گزاری را میطلبد٬ که این قوانین را تقنین نماید با ویژگیها و شرایط خاص خود...
قانون مرجع اجرایی را میطلبد که به اجرای آن پردازد با مجموعه مختصات خود...
و قانون در نهایت مرجعی را میطلبد که با رسیدگی خود مانع از تخلف از اجرای قانون و حقوق با مجموعه پارامترهای خود را میپذیرد...
اما قانون گزاری شما٬ چه پارامترهایی از این قانون گزاری را رعایت نمود...؟!!
به گمانم تنها به وجه اجرایی و یا حتی نه قضایی آن پرداخته شد!!!
ولی دوست من گویا که وجه نخستین و مهمترین وجه این چرخه در قانون شما نادیده گرفته شده٬ با آنکه برها دم از چرخه قانون گزاری این مسأله و نظر سنجی پیرامون آن خبر دادید!!! اما باید شک عظیمی در آن نموده و به باز خوانی آن پرداخت...
دوست من توضیح کوتاه و مختصر در باب قانون گزاری آنکه در پایهای ترین شرایط تقنین باید مرجع مربوطه قوانینی را که متناسب با خواست عمومی و نظم آن نهاد است را در جهت منافع آن نهاد و اعضایش در راستای استقرار عدالت با توجه به مشروعیتی که از آن نهاد کسب میکند وضع نماید.
اما مقایسه این شرایط پایهای با امر رخ داده توسط شما ((http://kntu.blogsky.com/?PostID=2968))
در فرآیند تقنین شما٬ مرجع قانون گزار به طرز جالبی دارای خلطها فراوانی است...!!!
از طرفی دیده میشود که شما این پیشنهاد را به گونهای القایی به جمع پیشنهاد میکنید (چنانچه در متن پیشنهادی آمده است: (بند زیر به قوانین وبلاگ گروهی همکلاسی افزوده می شود: نویسندهی هر متن موظف است نظرات بدون اسم را حذف نماید!!!)) از طرفی دیده میشود بر خلاف این القا آن را به نظر سنجی جالبی میگذارید٬ از طرفی دیگر این قانون با این شرایط ویژه توسط افرادی خاص که معلوم نیست قوه نظارتی آن در این جمع بیش از ۱۶۰ نفری است کیست که بر مجریان آن نظارات داشته و اگر لزومی بود به آن قوه قضائیه نقل نمایند...!!!
بله دوست من٬ اگر شما اقدام به قانون گزاری مینمایید باید شرایط آن را نیز رعایت نمایید٬ به واقع وظیفه تقنین بر عهده کیست؟!!!
آیا شما قانون گزارید٬ یا رأی دهندگانش و یا...؟!!!
بعد از آنکه مشخص گشت که قانون گزار کیست٬ فرآیند این قانون گزاری به چه نحوی است...؟
مشروعیت آن از چه طریقی کسب میگردد؟
آیا این قوانین در صدد تأمین منفعت نویسندگانش میباشد؟
و آیا....؟!!!
دوست عزیز٬ به گمان من این پرسشها و بسیاری از پرسشهای دیگر محل تردید و شبهات بسیاری را برایمان ایجاد میکند...
آنچه در این قانون گزاری دیده میشود بدین شرح است که اولا شما این قانون را بصورتی القایی که در فوق ذکرش رفت طرح نمودید٬ سپس اقدام به نظر سنجی عمومی نمودید٬ بعد از آن این نظر سنجی طی یک روز صورت گرفته و از مجموع بیش از ۱۰۰ به اصطلاح مدیر آن ۲۲ نفر اقدام به رأی دادن نموده و ۱۰ نظر نیز ارسال گشته٬ و طی یک روز این قانون گزاری که دم از آن میزنید صورت پذیرفته...!!!
آیا این به نظر شما تقنین صحیح نامیده میشود؟!!!
آیا به نظر شما میتوان با این نوع از قانون گزاری توقع اجرای صحیح و ضروری و الزام آن را داشت...؟!!!
نه دوست من٬ به گمان من با این نوع از قانون گزاری هرگز نمیتوان به یک قانونی که حداقل شرایط لازم ذکر رفته را داشته باشد دست یافت...
در این نوع از قانون گزاریها به گمان من باید شیوهای حداقل به مانند قانون تعداد متون٬ که بر آن نیز نواقص بسیاری وارد است را اجرایی نمود٬ بدان معنا که افراد رو در رو با یکدیگر به تبادل افکار و آرا پردازند و همدیگر را قانع سازند٬ تا بتوان گوهر نابی از این گفت و گوها برکشید و آن را قانونی نامید کارا٬ و نه آنکه طی یک روز با حضور یک پنجم اعضا به این قانون گزاری پرداخته و آن را تصویب نموده و تقع اجرایی نمودنش را داشت...
در وجه بعد نیز مختصر گویم که در باب اجرایی آن نیز مشخص نیست که این مجری از طرف چه کسانی انتخاب شده و دارای چه مشروعیتی میباشند٬ که اعضا به او اعتماد داشته و بدان احترام گذارند...
یک شبه دیده میشود که دو مجری برای اجرای قوانین منتصب میگردند٬ و جالب آنکه این منتصبین حتی معرفی هم نمیشوند...!!!
دوست من با این شرایط من چه اطمینان میتوانم به محیط نگارشم داشته باشم٬ و چگونه میتوانم به این قانونی که بر من دیکته شده٬ و مجری منتصبی که نمیشناسمش احترام گذارم...؟!!!!
دیگر هرچه گشتم قانونی را که تو دوست خوب من از آن نام بردی حتی رده و رگهای نیافتم...!!!
سخن بسیار است ولی ترجیح میدهم در اینجا سخن را به پایان میبرم٬ و به عنوان یک نگارنده در این قلمگاهی که بدان ایمان و اعتقد دارم توقعم آن است تا رو به سوی فضایی منطقیتر و عقلانی و اعتمادسازی بیشتری رویم تا بتوانیم تا فرتخ بالی بیشتر در آن نوشتارهایمان را نگاشته و از آن حریم پاسداری نماییم...
با سپاس و آرزوی بهترینها
تا درودی دگر بار بدرود
آقای توکلی قانون وبلاگی را اجرا کرده که خودش پایه گذار آن بوده و قوانین آن نیز به نظر سنجی گذاشته شده و مدیران وبلاگ نیز طبق تعهدنامه موقع ثبت نام، قوانین وبلاگ را پذیرفته اند. بنابراین کار ایشون کاملا منطقی و بجا است و نمیتوان به جای تشکر از زحماتشون، ایشون رو مقصر دانست. متاسفانه ما گاهی اوقات از افراد مختلف، توقعات بیجایی داریم و دلمون میخواد همونجوری رفتار کنند که مطابق میل ماست.
آقای توکلی!
قانون حذف نظرات بی اسم، به بهانه جلوگیری از توهین و ...، از اول هم غیر منطقی بود؛ چون اولا گفته بودید با اسم مستعار نیز میشود نظر داد، بنابراین باز احتمال توهین و ... وجود داشت و ثانیا چه تضمینی وجود داشت که کسی به اسم شخص دیگری نظر ندهد. بنابراین قانون مزبور کاملا بی فایده بود.
اما یک پیشنهاد:
به نظر من باید قانونی وجود داشته باشد که مدیران وبلاگ را موظف کند تا نظراتی را که حاوی توهین به مقدسات، توهین به اشخاص حقیقی و حقوقی در داخل کشور و مطالب و عکسهای دور از شأن وبلاگ میباشند را پاک کنند. معیار برای تشخیص این موارد هم طبیعتا قوانین و عرف اجرا شده در سایتهای رسمی جمهوری اسلامی ایران میباشد.
با تشکر از زحمات شما
موفق باشید
درود بر دوست گرامی٬ جناب تقدسی عزیز...
در باب قانون گذشته که شما آن را آنگونه معرفی نمودید٬ به گمانم اشکالات فراوانی برش وارد بود که سعی نمودم تا شاخصترین اشکالاتش را در آخرین نظرم ذکر نمایم٬ و گمان نمیکنم که اینگونه باشد که بخواهم چیزی بر میل من باشد٬ بلکه هدفم اجرای اصولی موارد بوده٬ و ارتقای این قوانین در همکلاسی٬ محیطی که بدان اعتقاد دارم٬ و بر پایهی همین اعتقاد است که بدین امر میپردازم...
اما در باب پیشنهادتان٬ به گمان من این پیشنهاد شما منطقیتر به نظر میآید٬ ولی به ظن من باز هم باید این وظیفه را بر عهده نگانرنده و به تشخیص او سپرد٬ چراکه شاید دید نویسندگان متون متفاوت باشد٬ و نویسندهای نتواند اهانتی را برتابد ولی دیگری از این اهانت برداشت دیگر داشته باشد که قابل هضم باشد!
شاید تعجب نمایید٬ ولی به گمان من اگر شخصی اهانتی را نسبت به امری که من توهین آمیز نمیدانم انجام دهد٬ اولا خدشهای بر آن وارد نمیآید٬ چراکه آن برایم ثابت شده است و دیگر محلی برای ایجاد خدشه وجود ندارد٬ و دوما من به آن شخص که اهانت را مرتکب گشته شک و ... خواهم نمود...
برای مثال اگر فردی به شما بگوید خانم سیاه پوست ... اینجا را ترک نمایید٬ آیا شما ناراحت خواهید شد و یا اینکه به سلامت روانی آن فرد شک خواهید نمود؟!!!
شما نه خانم هستید٬ و نه سیاه پوست و نه... پس اولا نه ناراحت خواهید شد و دوما به سلامت روانی آن فرد شک خواهید نمود!
بنابراین شاید و حتی شاید به گمان من همگان باید دارای چنین درکی از اینگونه اهانتها داشته باشند٬ و اینگونه نظرات هم که دارای وجود خارجی هستند باید وجود داشته و دیده شوند٬ و اگر آن را برای همگان صادر بدانیم٬ موجب حذف و سانسورهای بعدی میگردد که شاید خوب نباشد٬ بنابراین تشخیص این مطلب و هضمش را اگر بسپاریم به نگارنگان نوشتارها به نظر دارای روندی منطقیتر و بهتر خواهیم بود...
با سپاس از عنایتتان و آرزوی بهترینها برایتان
تا درودی دگر بار بدرود...
با دورد بر دوست خوبم پویا
بنده در متنی که قبلا برای نظر سنجی نوشتم
http://kntu.blogsky.com/?PostID=2968
قصد القا نداشته ام ، تنها پیشنهاد داده ام و کاملا مشخص بوده است که چنانچه
پیشنهاد مورد قبول اکثریت ِ نظردهندگان واقع شود، اجرایی خواهد گشت و همینطور
هم شد.
در ابتدا بند ِ پیشنهادی خود را مطرح کردم و سپس دلایل پیشنهاد خود و جزئیات
را مطرح نمودم ، نظرسنجی هم کردم و در متن از دیگران خواستم تا در نظرات
نیز ، نظر بدهند ، پس نظرخواهی هم کردم.
آیا در متنی که هدف از آن ارائه ی یک پیشنهاد است ، توضیح ِ کامل و روشن
در مورد پیشنهاد خویشتن و سپس نظرسنجی و نظرخواهی ، القای نظرات محسوب
می شود ؟
عینا آنچه را مد نظر داشتم به قوانین اضافه شود، عرضه کردم تا همه چیز روشن
و واضح باشد.
مجریان ِ قانون در مرحله ی اول همه ی نویسندگان همکلاسی هستند ، در این
مرحله ، ناظر بر اجرای قوانین ، سه سرویس دهنده ی همکلاسی هستند.
در صورتی که نویسنده ی متنی قانون را اجرا نکرد و یا تخلفی کرد ، سرویس
دهنده وارد اجرا می شود و در این حالت ناظر بر اجرای قانون ، نویسندگان
همکلاسی هستند.
به طور مثال ، عاطفه شفیعی یک ناظر بود ، نظارت کرد و ایراد گرفت ، و اگر
دقت کرده باشی در هیمن متن یادآوری کرده که بنده و دو سرویس دهنده ی
دیگر همکلاسی در مقابل دوربین مخفی هستیم ، یعنی بر ما نظارت می شود.
----------------------------
همکلاسی در آن زمان 145 عضو داشته است
این ایراد که تعداد شرکت کنندگان در وضع قانون ، کمتر از میزان لازم بوده است
، انتقاد صحیح وبه جایی است ، اما باید به امکانات و وضع موجود توجه داشت
، همه ی اعضا لزومی نمی بینند که در نظرسنجی شرکت کنند ، در نظرسنجی
های مختلف چیزی به اسم رای ممتنع وجود دارد ولی در نظر سنجی های انجام
شده چنین گزینه ای نبود و آنانکه ممتنع بودند در واقع رای ندادند .
نظر سنجی با ابزاری صورت می گیرد که وبگذر در اختیار ما قرار داده است ،
چنانچه رای گیری در دو روز باشد با توجه به اینکه در هر روز می توان یک
رای داد ، هر نظر دهنده این شرایط را پیدا می کند که دو رای دهد و زمینه ی
تقلب بالا می رود ، هرچند در نظر سنجی های یک روزه هم نمی توان گفت زمینه
تقلب به هیچ عنوان نبوده است
در رای گیری هایی مانند انتخابات ریاست جمهور هم یکی از دلایل یکروزه بودن
فرصت انتخابات ، کم کردن زمینه های تقلب است
فکر نمیکنم ایراد تو متمرکز روی نظرسنجی یکروزه باشد و احساس می کنم ایراد
تو بیشتر کم بودن زمان نظرخواهی و بحث منطقی در قسمت نظرات متن است
البته می توان گفت در مورد این بند از قوانین بحث خاصی در نظرات صورت
نگرفت و شاید به خاطر اشتباه بنده بود که همزمان خواستم نظر سنجی و
نظرخواهی را انجام دهم و این تصور به وجود آمد که در جایی که نظر سنجی
هست ، نظرخواهی اهمیتی ندارد
شخصا معتقدم که اهمیت نظرخواهی و بحث بیش از نظر سنجی و عدم بحث است
البته نظرخواهی و بحث لزوما نمی بایست در متن بنده انجام گیرد و منتقدان می
توانستند با انتشار یک متن و ارائه ی نظر خود از دوستان دیگر نظرخواهی کنند ،
همانطور که الان پس از مدت ها این کار البته به نحوی دیگر انجام شده است
------------------------
آن دو سرویس دهنده ای که معرفی نشدند ، اولا طبق آنچه قبلا گفته شده بود
در مورد این بند از قوانین هیچ وظیفه ای نداشتند و هیچ اعمال قانونی نکرده
اند
نقش آن دو سرویس دهنده به نحوی نقش یک ربات است در واقع آن دو نفر
کارهایی را انجام می دهند که اگر بلاگ اسکای پیشترفته تر بود ، به طور
خودکار انجام می داد ، و آن دو نفر برای رفع نواقص فعلی سیستم بلاگ اسکای
فعالیت می کنند ، این دو عزیز ، نه توسط جمع بلکه توسط یک نفر انتخاب شدند
اما دلیل اینکه انتخابات توسط جمع نبوده این بود که وظایف آنها ، وظایفی نیست
که برای انجام آن احتیاج به تفکر و تصمیم گیری داشته باشند ، در واقع هر
دوی آنها با وجود اختلاف نظر نمی توانند اختلاف نظرشان را در سرویس دادن بروز
بدهند چرا که محدود هستند ، و دلیلی ندارد که برای انتخاب دو نفر که نقش
ربات را بازی می کنند ، همه شرکت کنند، و البته دلیل دارد که بنده انتخاب
کننده باشم ، چرا که با وجود محدودیت اختیار آنها ، همه ی کنترل پنل
همکلاسی در اختیارشان است و اگر بخواهند می توانند خسارت هایی جبران ناپذیر
به همکلاسی وارد آورند ، جالب است بدانی که چنانچه یکی از آنها خیانتی کند
، سیستم فعلی این امکان را به بنده نمی دهد که تشخیص دهم ، کدامشان خیانت
کرده اند ، پس با توجه به اینکه نوع تفکر و عقیده در چگونگی ِ سرویس دادن ،
تاثیری ندارد ، بنابراین انتخابات عمومی بی معناست ، چرا که انتخابات انجام می
شود تا گروهی از متفکران ، تصمیم گیر شوند، البته انتخابات می توانست به هدف
تعیین افراد معتمد برگزار شود اما با توجه به اینکه اگر خیانتی در امانت ، توسط
این دو نفر صورت بگیرد ، بنده مسئول آن هستم و می بایست مواخذه و محکوم
گردم ، خود از بین کسانی که به آنها اعتماد داشتم ، بهترین ها را با در نظر
گرفتن شرایطی دیگر ، مثل تسلط بر کنترل پنل انتخاب کردم و در صورت خیانت
آنها ، پاسخگو نیز هستم
--------------------------
اما در مورد شخص خودم ، بنده هم تنها یک سرویس دهنده بودم هیچ گاه سعی
نکردم تفکر خود را بر همکلاسی غالب کنم ، نوع تفکر بنده هیچ تاثیری بر
مدیریت همکلاسی نداشته و ندارد ، مگر مدیریت فنی !
اگر می خواستم فراتر از یک سرویس دهنده بوده و تفکر خود را غالب نمایم ،
قطعا همکلاسی از سوی مخالفان بنده مورد استقبال قرار نمی گرفت
البته کارهایی چون ارائه ی بند برای افزوده شدن به قوانین را نمی توان در
حد یک سرویس دادن و یک ربات دانست ، در اینگونه کارها تفکر فرد مهم و تاثیر
گذار است اما مساله اینجاست که انجام اینگونه فعالیت های منحصرا در اختیار بنده
نبوده و نیست ، و همه ی اعضا می توانند پیشنهاد بدهند که فلان بند به قوانین
افزوده شود و فلان مساله انجام گیرد ، همه می توانند نظرخواهی و نظرسنجی
انجام بدهند و البته چنانچه پیشنهاد مورد قبول اکثریت واقع شود ، بنده به عنوان
یک سرویس دهنده به آن جامه ی عمل خواهم پوشانید!
همین متنی که خانم شفیعی نوشته است ، به نوعی تاثیر بر نحوه ی مدیریت
همکلاسی است ، از این قبیل متن ها بسیار نوشته ام اما نه به عنوان سرویس
دهنده بلکه به عنوان یک عضو ، همانطور که خانم شفیعی هم می تواند بنویسد و
البته می نویسد
و قطعا موثر در مدیریت گروهی همکلاسی خواهد بود
همانطور که می دانی ، با توجه متن خانم شفیعی ، نظرات سایر دوستان و متن مهدی جان ، متنی برای تجدید نظر منتشر گشته است
مجموعه اختیاراتی که در آن با سایر اعضا مشترک هستم را نمی توان به عنوان ِ
اختیارات خاص ِ سرویس دهنده بر شمرد
و چنانچه این اختیارات را از کل اختیارات حذف کنیم ، چیزی نمی ماند جز سرویس
دادن
به نظر بنده همکلاسی احتیاج به مدیری ندارد که بخواهد تفکر خود را غالب کند
، همکلاسی باید سرویس دهنده داشته باشد و نه بیشتر
از توجهی که داری و از هدیه ای که برای دادن آن در ساعات نیمه شب بیدار
ماندی ، متشکرم
موفق و موید باشی
آقای صفری خودتون متوجهید چی فرمودید؟!!!
با درودی دگر بار بر حمید عزیز و جناب تقدسی گرامی...
سخن نخست کوتاهم را به جناب تقدسی عرض مینمایم٬ که گویا سخن بنده برای شما دوست گرامی هضم نشد٬ و شما میتوانید و مختارید نظراتی که بر خلاف تفکرتان است را٬ حذف نمایید٬ ولی در قبال نوشتار دیگران گمان نمیکنم که چنین اختیاری را داشته باشید...
اما در پاسخ به حمید عزیز٬ که گمان میکنم بسیاری از پرسشهایم را بی پاسخ نهاده و آنهایی را هم که پاسخ دادی کمی بیش از حد توجیهگرانه بود تا پاسخگرانه٬ و البته قابل تقدیر است که برخی را به خوبی بررسی نمودی ولی در بسیاری این این امر رخ نداد...
دوست من٬ در ترس از آنم که تعاریف ارائه شده توسط تو عزیز به استبدادی ختم گردد که در دیگر جبههها با آن در حال مبارزهایم و اسیرشان گشتهایم٬ آنان نیز در بدایت با نام خادم و خدمت گزار و ... بر مسند کار آمادند٬ اما رفته رفته به روز کنونی رسیدند...!!!
بیاییم کمی واقعگرا و با خود صادقانه رفتار نماییم٬ و در پی توجیه نباشیم٬ دوست من شما به افراد مذکور این اختیار را دادهاید که در متون من دست برده و اگر من بیش از سه سطر در متونم نگاشتم آن اضافه را پاک نماید٬ شما این اختیار را به آنان دادهاید که اگر من بیش از ۲ متن در روز منتشر نمودم آن اضافه را حذف نماید و ...
حال اگر یکی از این افراد با یکی از نگارندگان خصومت شخصی داشت و دست به تحریف در نوشتهها٬ و دیگر امور ناشایست زد تکلیف چیست...؟!!!
آیا من نباید برای خاطر آسودهترم بدانم که این افراد چه کسانی هستند و خودم آنها را برگزیده باشم تا معتمدم باشند...؟!!!
نه دوست من٬ این توجیهات چندان منطقی به نظر نمیرسند...
در باب رأی گیری هم خوشنودم که خودت به بسیاری از مسائل به درستی اشاره نمودی٬ اما در باب القای مطالب نیز به وضوح روشن است که در آن وشتار چه آمده٬ و جابتر آنکه تو دوست عزیز حتی در این نوشتار نیز آمدهای و به تفسیر و القای آن تفسیر خود میپردازی که آن ۱۲۳ نفر دیگری که رأی ندادهاند از جمله نگارنده همین مطلب٬ سرکار خانم شفیعی که از این رأی گیری آگاهی نداشتهاند رأیشان ممتنع بوده است!!!!!!!!!!!
دوست من به وضوح در حال حاضر مخالفتشان را میبینیم حال چگونه میتوانید عدم رأی دادنشان را بر ممتنع بودن رأیشان تفسیر نمایید...؟!!!
در باب موضوع اصلی سخنم که نحوه قانون گزاری بود نیز سخنی صریحی نگفتید در حاشیه بدان پرداختید و همچنان دیده میشود که در قانون گزاری جدید به عدم رعایت اصول لازمه پرداخته میشود...
با امید و آرزوی بهترینها برای تو دوست عزیزم
تا درودی دگر بار بدرود...
چقدر امروز از هضم کردن و این چیزا حرف میزنی پویا جان. دل درد گرفتیم بابا!
البته آقای صفری جملا ای فرموده اند که فکر میکنم ناشی از برداشت اشتباهشون باشه. « شما میتوانید و مختارید نظراتی که بر خلاف تفکرتان است را٬ حذف نمایید٬ ولی در قبال نوشتار دیگران گمان نمیکنم که چنین اختیاری را داشته باشید...»
یه وقت فکر نکنید آقای توکلی من رو منصوب کرده تا نظرات بدون اسم رو پاک کنم و به همین دلیل من از عملکردشون دفاع میکنم. خیر. من تو این وبلاگ فقط یه عضو ساده هستم. ولی واقعا بیجهت ایشون رو مقصر میدونید.