KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

در نقد اصلاحات٬ آیا اصلاح‌طلبان ایران،« دموکرات»اند؟

Hosted image

یازده سال از انتخابات هفتم ریاست‌جمهوری ایران گذشت، انتخاباتی که راه تازه‌ای را در برابر ایرانیان گشود. به باور اکثر متفکران «اصلاحات» همچنان حیات دارد و آرمان‌های اصلاح‌طلبان، آرمان‌های اکثریت ایرانیان است. حال آن‌چه اهمیت می‌یابد نقد عملکرد اصلاح‌طلبان است...

باشد که به پشتوانه این نقدها نارسایی‌ها برطرف و اشتباهات جبران شود. در یازدهمین سالگرد دوم خرداد به نقد اصلاحات می‌نشینیم تا از نکات ضعف و قوت آت آگاه شده و افقی روشن‌تر گام به سوی آینده نهاده و راه خود را باز یافته و ادامه دهیم٬  امید به آنکه دیگر جریانات و گروه‌ها نیز چنین جسارت و درایتی را داشته باشند تا برای ادامه‌ی هرچه بهتر راه خود، به نقد خود نشسته و بدان بپردازند...

 

در اولین نقد٬ از دیدگاه سید علی محمودی٬ استاد علوم سیاسی در دانشگاه تهران و نماینده مردم ارومیه در مجلس آگاه می‌شویم و دیدگاه او را جویا می‌شویم تا از نقدهایش آگاه شده و بیاندیشیم که  "آیا اصلاح‌طلبان ایران،« دموکرات»اند؟"

 

خلاصه‌ای از این نوشتار به مضمون زیر می‌باشد:

اصلاحات به عنوان یک فرایند راه خود را طی می کند، همچنان که در یک صد سال اخیر طی کرده است. در عرصه عمومی شاهدیم که جریان آزادی‌خواهی، دمکراسی‌خواهی و استقلال‌طلبی، کوشندگان و هواداران بسیار دارد که نمایانگر زنده بودن اصلاحات تدریجی در ایران است. اما اصلاحات به عنوان یک «پروژه» چطور؟ آیا قادر به ادامه مسیر است؟ به گمانم آری، اما به شرط آن که اصلاح‌طلبان پایبندی عملی خود را به دموکراسی، آزادی، مشارکت، اخلاق و قانون‌گرایی نشان دهند.

 

شرح کامل آن نیز در ادامه می‌خوانیم:

 

«اصلاحات» را در یک تقسیم‌ بندی  می‌توان به مثابه یک «طرح» (Project) و «فرایند» (Process) در نظر گرفت.


اصلاحات به عنوان پروژه در دوره  هشت ساله دولت سید محمد خاتمی با موانع  بسیاری مواجه بود. هنگامی که اصلاحات توسط رئیس جمهور منتخب ملت ایران مطرح شد، گروه‌هایی خارج از جریان اصلاحات تصمیم گرفتند سد راه شوند و به هر طریق ممکن مردم را نسبت به آن بدبین و دلسرد کنند.
آنان به هیچ وجه منتقد اصلاحات نبودند، چرا که منتقد  می‌تواند منشا خیر و یاری باشد. آنان منازع بودند، می‌جنگیدند برای شکست اصلاحات، و «کردند آنچه کردند». گناه آنان نابخشودنی است؛ چرا که در ناکامی‌های بزرگ کشور مسئول‌اند و باید روزی پاسخگوی کارهای خود باشند. آنان با جفاکاری، یک فرصت طلایی هشت ساله را از مردم و نظام گرفتند. مردم آمده بودند تا در چارجوب فرصت ایجاد شده، خواسته‌های خود را به شکل مسالمت آمیز بیان کنند و از نظام بخواهند که به فکر گشودن راه‌هایی برای تحقق آن‌ها باشد. اما منازعان سوگند خورده، تلاش کردند که این پروژه را ناتمام بگذارند. آنان با ریشخند و به سخره گرفتن دکترین جهانی «گفت‌وگوی تمدن‌ها»، می‌کوشیدند روش جنگ تمدن‌های ساموئل هانتینگتون آمریکایی رادر داخل ایران، عملیاتی کنند. جالب است که این جماعت در همان شرایط، اصلاح‌طلبان را «پیاده نظام آمریکا» می‌نامیدند!


اما بخشی از مشکلات هم بی هیچ تردیدی به خود اصلاح‌طلبان بر می‌گردد. در جبهه اصلاحات، جریان‌های مختلفی کنار یکدیگر قرار گرفته بودند که قرابت زیادی با هم نداشتند. برخی تندرو بودند، برخی میانه‌رو و برخی هم محافظه‌کار.  البته در یک فرایند اجتماعی، این تفاوت‌ها  طبیعی است و هیچ ایرادی ندارد. پس می‌باید مشکل را در جای دیگر جستجو کرد. به نظر من، مشکل در صورت‌بندی مطالبات مردم بود. با توجه به این که آقای خاتمی ریاست دولت اصلاحات را برعهده داشت، انتظار می‌رفت که بتواند معدلی از گرایش‌ها و مطالبات مختلف را تدوین کند و درباره آنها با سران نظام به گفت‌و‌گو بپردازد.

 


هر سیاست‌مدار موفقی دو ویژگی برجسته دارد که یکی از آنها «خطرکردن» (Risk) است و دیگری، «مصالحه» (Compromise) از طریق «چانه‌زنی». متاسفانه آقای خاتمی فاقد این دو ویژگی در حد لازم و مطلوب است. او می‌توانست خواسته‌های مختلف مردم با هر گرایشی را صورت‌بندی و معدل آنها را از نظام مطالبه کند.
اگر این اتفاق رخ می‌داد، نه اصلاحات به ورطه افراط می‌افتاد و نه مغبون می‌شد. به عنوان مثال، اگر معدل خواسته‌های قانونی و دمکراتیک مردم ۸۰ بود، آقای خاتمی می‌باید دست کم  روی ۴۰ یا ۳۰ پافشاری می‌کرد و با چانه‌زنی متکی به حمایت مردم، در مورد آنها با سران نظام به اجماع می‌رسید. آیا آقای خاتمی چنین کرد؟ حال اگر در برابر این خواسته مقاومت می‌شد، او می‌باید بر مدار قانون اساسی، پافشاری می‌کرد . خطر کردن در چنین مواقعی کارساز است. آن وقت همه متوجه می شدند که اوبه عنوان مسئول اجرای قانون اساسی، در پی‌گیری خواسته‌های مردم تا چه حد جدی، شجاع و قاطع است. آیا آقای خاتمی که مردی دانشمند، روشنفکر و آزادی‌خواه است ودر دوره مسئولیت خود از اقبال و حمایت تاریخی مردم برخوردار شد، این گونه سیاست‌ورزی کرد؟


اگر اصلاحات را به عنوان یک «فرایند» درنظر بگیریم، می‌بینیم که وضع تا حدود زیادی متفاوت است. به نظر من، اصلاحات مسیر طبیعی خود را طی کرده‌است. این جنبش، تداوم منطقی جنبش مشروطه‌خواهی، نهضت ملی ایران و انقلاب اسلامی است و همان اهداف را دنبال می‌کند؛ یعنی آزادی‌خواهی، استقلال‌طلبی، مقید کردن حکومت و حاکمان به قانون و توسعه و پیشرفت کشور. آن چه در این مدت هشت ساله به دانش سیاسی و سطح آگاهی جامعه ما افزوده شد، پدیده ای مبارک و امید بخش است. در این مدت، پیام دین‌داری از سر اختیار، دموکراسی‌خواهی، حقوق شهروندی، دولت پاسخگو، استقلال‌طلبی، جامعه مدنی و تساهل و مدارا، در ایران فراگیر شد. البته بدیهی است که ژرفای این آگاهی‌ها در میان قشرهای مختلف جامعه متفاوت باشد. اندیشمندان، دانشگاهیان، دانشجویان، پژوهشگران و نخبگان با بینش عمیق‌تری فرهنگ و ارزرش‌های دمکراتیک را درک و مطالبه می‌کردند. در هر حال، پی‌گیری مطالبات طبقه متوسط جامعه در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی، بسیار جدی بود. در عرصه بین‌المللی، سیاست خارجی ما بر یک مدار پیشرفته عقلانی قرار گرفت و موفق شد باب همکاری‌های فعال ایران با دیگر کشورهای جهان و سازمان ملل متحد را بگشاید. از آغاز تاسیس سازمان ملل متحد تا به امروز، به شهادت سوابق موجود در وزارت امور خارجه ایران و دبیرخانه سازمان ملل متحد، ایران در دو دوره دستاوردهای چشمگیر و درخشان داشته است: نخست دوره دولت ملی دکتر محمد مصدق و دوم، دوره اصلاحات هشت ساله اخیر. وارد مباحث اقتصادی نمی‌شوم؛ چرا که می‌باید سراغ آمار و ارقام رفت و تنها به حجم بالای سرمایه گذاری در ایران اشاره می‌کنم که پروژه عسلویه یکی از نمونه‌های برجسته آن است. کافی است شاخص‌های اقتصادی در آن دوره مطالعه و با دولت‌های قبل و بعد، مقایسه شود. 
به گمانم، دولت اصلاحات، در سی سال اخیر، مظلوم ترین دولت در ایران  بوده‌است؛ چرا که هیچ گاه دستاوردهای سیاسی، بین‌المللی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آن، با بی‌طرفی و بدون دستکاری و ممیزی، به مردم معرفی نشد. رسانه‌های رسمی اشتیاقی به مطرح کردن این دستاوردها با نگاهی ملی نداشتند، چرا که مراکزی درصدد ترور شخصیت دولت بودند و تلاش می‌کردند که میان مردم و دولت اصلاحات، گسست ایجاد کنند. آشکار است که دولت اصلاحات، به دلیل مشکلات درونی و تنگناهای بیرونی، نمی‌توانست به همه هدف‌های قانونی خویش، جامه عمل بپوشاند.
با همه این احوالات، اصلاحات به عنوان یک فرایند راه خود را طی می‌کند، همچنان که در یک صد سال اخیر طی کرده است. در عرصه عمومی شاهدیم که جریان آزادی‌خواهی، دمکراسی‌خواهی و استقلال‌طلبی، کوشندگان و هواداران بسیار دارد که نمایانگر زنده بودن اصلاحات تدریجی در ایران است.


بنابراین، اصلاحات به عنوان یک «فرایند» مسیر تکاملی خود را طی خواهد کرد، اما به عنوان یک «پروژه» چطور؟ آیا قادر به ادامه مسیر است؟ به گمانم آری، اما به شرط آن که اصلاح‌طلبان پایبندی عملی خود را به دموکراسی، آزادی، مشارکت، اخلاق و قانون‌گرایی نشان دهند.
متاسفانه در مواردی اصلاح‌طلبان به دموکراسی پایبند نبوده‌اند و نیستند که این ناشی از آشفتگی ذهنی ما نسبت به مفهوم دموکراسی و آزادی است. اگر دموکراسی‌خواه هستیم، بایستی همواره به لوازم آن پایبند باشیم. با این نگاه، تقسیم‌بندی انسان‌ها و گروه‌ها، به خودی و غیرخودی، معنایی نخواهد داشت.


از سوی دیگر، یک انسان آزادی‌خواه و دموکرات، بایستی به موازین اخلاقی پایبند باشد. بر حامیان قانون‌ستیزی و مروجان خشونت و منازعان آزادی و دموکراسی و دشمنان اصلاح‌گری، حرجی نیست، اما اصلاح‌طلبان واقعی، زمانی می‌توانند در جاده اصلاحات دموکراتیک گام بر دارند که از رانت خواری، فساد سیاسی و اقتصادی دور باشند. نمی‌توان هم رفیق گرگ بود و هم شریک قافله. آنها همچنین می‌باید منافع و امنیت ملی را بر منافع شخصی یا گروهی ترجیح دهند؛ در عمل، نه در حرف. اما متاسفم که برخی افراد و احزاب، خود را اصلاح‌طلب می‌نا‌مند و با این حال، به تناسب شرایط سیاسی، فرصت‌طلبانه مشی و مسیر خود را تغییر می‌دهند. اینان، مصداق این شعر هستند: «هر روز به رنگی بت عیار درآید».


حال گیرم که انسداد سیاسی در کشور نباشد و آزادی در حد مطلوب باشد، آیا اصلاح‌طلبان آمادگی درونی لازم را برای همکاری و مشارکت دسته جمعی در عرصه عمومی دارند؟ آیا دموکراسی را در ساحت نظر و عمل پذیرفته‌ایم، یا در خطابه‌ها و مصاحبه‌ها  به آن تظاهر می‌کنیم؟ برای خدمت به استبداد و دریوزگی از خودکامگان، می‌توان نعمت الله نصیری، شمس قنات آبادی و شعبان جعفری بود. آنان را می‌شناسید. همان سطح از درک و شعور و منش که در آنان بود، کفایت می‌کند. اما
برای کشیدن کباده دمکراسی، به آموزش، آگاهی، اخلاق، سعه صد، شجاعت، مدارا، صبر، گذشت، فداکاری و پاکدامنی نیاز داریم. دموکراسی، رژیمی سخت و دشوار است. به باور کانت، دمکراسی، پیچیده‌ترین و دشوارترین نوع حکومت است. آیا اصلاح‌طلبان ایران، دموکراسی را با جان و دل پذیرفته‌اند و واقعا «دمکرات»‌اند؟ در پاسخ به این پرسش، اندیشه کنیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد