یعنی کاریکاتوری که با کلمات به ثبت می رسد.
چک چاپلوسی ، بی محل است.
غم روزی نمی گذارد که روز را از نو ببینیم.
کفش ، اختیار پامال کردن ندارد.
پرگو ، هم حافظه دروغگوست.
چشم عادت از حیرت گرد نمی شود.
«رفتن» بعد از «ریسه» خوش می نشیند.
قلمرو اهل قلم کاغذ است؟
در زبان طبری ، نام جنگل تبرستان است.
از بیزاری بیزارم.
چه سرزده رفت.
آلزایمر ملی حافظه تاریخی را پاک کرده است.
چوب خشک زبان آتش را بهتر می فهمد.
گربه گرسنه با دیدن چراغ موشی دهانش آب افتاد.
گوسفندی که فهمید برای چه به او علوفه می دهند
اعتصاب غذا کرد.
غزل خداحافظی همه را شاعر می کند.
اوقات فراغتش را برطرف کرد.
طناب دار همه تقصیرها را به گردن صندلی می اندازد.
برای سفر آخرت به دنبال همسفر می گردد !
برگرفته از نوشته های فرج اللهی ، زرینی ، گلکار ،
سلطانی ، محبی و گودرزی
از گل آقا...
کارای قشنگی ارائه میدی ها!
<گربه گرسنه با دیدن چراغ موشی دهانش آب افتاد.>!
خیلی جالب بودند!
مرسی!!