اری ما هرچه معشوقمان بپسندد قبول میکنیم و پذیرا هستیم
ما این گونه میگوییم
در دایره فرمان برداری ما تسلیمیم *لطف انچه تو فرمایی دستور انچه تو گویی
اری من از دف گفتم او از چنگ *من از می گفتم او از خم بودن
من از فراق غم افزونش گفتم*او از فراغ بی من بودن
شعر از محمد فتاحی
بر سر قبر من بنویسید که به من لقب های فراوانی میدادند مثل استادالبشر سرور یاری گرو..امابدانبد این ها هیچ اند تنها راه موفقیت در هر دو جهان تمسک به اهل بیت است
خواجه نصیر الدین طوسی
داستان خواجه نصیر و منقرض کردن حکومت جور جهل عباسیان
اخرین خلیفه عباسیان مستعصم غرض و دشمنی خاصی با ایرانیان داشت تاحدی
که هیچ گونه ارزشی برای ایرانیان قائل نبود و فرزانگان ایرانی رو در هر
حدی و اندازه ای تحقیر میکرد در این جریا ن روزی خواجه نصیر الدین طوسی به دربار او رفت که قبل از رفتن ایشان از سجایای اخلاقی وی بسیار گفته شده بود
نزد مستعصم وقتی خواجه به نزد او رفت خلیفه به او گفت تو خر عرب هستی یا گاو عجم خواجه پاسخ داد من گاو عجم هستم خلیفه گفت داد پس شاخ هایت
کجاست خواخه پاسخ داد اگر اجازه دهید شاخ هیم را پس از چند روز خواهم اورد و از کاخ خارج شد
پی از چندی نزد هلاکوخان روفت و از بغداد بسیار تعریف کرد شما این را میدانید که ایم بغداد از اسم های اصیل ایرانی هست و هلاکوخان تصمیم به فتح بغداد را
گرفت و سپاهی اماده کرد و بغداد را تصرف کردو سپاه او وارد بغداد شد خواجه پیش روفت نزد خلیفه بدون احترام به وی گفت شاخ هایم را اورده ام سپس هلاکو
خان مغول وارد شد و خلیفه دستگیر شدهلاکوخان گفت من شنیده ام هر کس خلیفه را بکشد زمین زلزله و طوفان خواهد امد اما خواجه گفت اورا با گلیمی بمالید هر
وقت طوفان ظاهر شد از مالیدن ان خوداری کنید و خلیفه را انقدر به نمد مالیدند که خیلفه مرد و اثری از طوفان هم ظاهر نشد
خواجه گرچه 757 سال از وفات تو میگذرد اما من تو را زنده میپندارم و امیدوارم من را معشوقی از معشوقان خودت قبول کنی ای کسی که عالم ترین عالمان
علامه حلی 648-727صاحب کتاب تذکره الفقها و انوار الملوک ونود جلد کتاب به شاگرد بود تو افتخار میکردند
حال من چگونه به ادعای شاگردی تو افتخار نکنم ای شیخ پاک دامن
نویسنده :محمدفتاحی ساعت 12.30نیمه شب سوم اردیبهشت