یاد آن شبها که تا صبح سحر
روشنی بخش شبم یاد تو بود
یاد آن شبها که تا خورشید صبح
صحبت از افسون گیسوی تو بود
یاد آن شبهای مهتابی بخیر
یاد آن شبهای خوب پیش از این
یاد آن گفتارهای تنگ شب
یاد آن دیدارهای آتشین
یاد باد آری به خوش آن روز ها
یاد با عطر گل و آه نسیم
هیچگاه از خاطرم بیرون نرد
عشق تو این عشق پر شور و عظیم
رقص رقصان خوب بازی می کند
روی تو چون موی تو در خاطرم
باز یاد خوب آن شبهای پیش
هست در این بی نگاری یاورم
باشد این یادت ولی گلچهره ام
دیده ام جز بر رخت ناظر نبود
وندرین آتش که در آن سوزی ام
هیچ حتی هیزمی حاضر نبود.
نیک گفتی شعر ،همدرد تو ام
از پی این درد درمانی نبود
من شدم آسوده خواهی شد تو هم
هیچ کس اندازه ی این دل نبود
خیلی خیلی زیبا بود
موفق باشی
ببخشید شعر واسه کیه ؟!!