در این مجموعه گوشه ای از افکار یهود بر شما اشکار خواهند شد0 کسانی که دشمن ترین افراد نسبت به
مسلمانان هستند کسانی که پیامبران خود را زنا کار وشراب خوار میدانند
علل مغضوبیت بنی اسراییل
علل مغضوبیت بنی اسراییل
الف.سرپیچی از ولایت ولیّ برگزیده
دشمن نیرومندی بر بنی اسراییل مسلّط شده،فرزندانشان را به اسیری برده بود.
اشراف آنها از پیامبرشان خواستند تا فرماندهی برایشان معیّن کند،تا در سایه رهبری
او متّحد شوند و با دشمن جهاد نمایند.پیامبر بنی اسراییل برای اطمینان از صحّت
درخواست آنان و گرفتن پیمان جهاد،به آنان گفت:«اگر پادشاهی برای شمار مقرر شود
جهاد بر شما واجب خواهد شد،آیا در آن صورت از جهاد سر باز خواهید زد؟»امّا سران
بنی اسراییل بر در خواست خود تأکید،و دلایل خود برای اصرار بر جهاد را به شرح ذیل
بیان کردند:اولا دشمن ما را از سرزمینمان بیرون رانده،و ثانیا پسران ما را اسیر کرده
است.پس ما تحت لوای رهبری شایسته متحد خواهیم شد و سرزمین خود را پس
خواهیم گرفت.به این ترتیب،خداوند پادشاهی را برای آنها تعیین نمود،و پیامبر این
مسأله را به آنان ابلاغ نمود.با تعیین پادشاه،جهان بر آنها واجب شد؛ولی بسیاری از
آنان به این دلیل که خود را برتر از طالوت میدانستند زیرا طالوت از مال و ثروتی
برخوردار نبودپادشاهای او را نپذیرفتند.با این اعتراض اولا به صحّت انتصاب طالوت
و ثانیا به صحت گفتار پیامبرشان شک کردند.به این ترتیب،در واقع به خداوند و
پیامبرشان کافر شدند و این سوء ظن تنها ناشی از خود برتر بینی آنها بود.آنان به دلیل
داشتن ثروت و شرافت نسبت،خود را برای پادشاهی شایسته میدانستند؛ولی
پیامبرشان بر تعیین طالوت از سوی خداوند تأکید کرد،و علّت این انتصاب را
برخورداری طالوت از علم،شجاعت و قدرت کافی دانست؛امّا بنی اسراییل بر انکار خود
باقی ماندند و از پیامبرشان درخواست نشانهای کردند که نشان انتصاب طالوت از
جانب خداوند باشد.این لجاجت بنی اسراییل و تمرّد از اجرای فرمان خداوند،حاکی از
شک و تردید ایشان نسبت به پیامبرشان است.آنان گمان میکردند او دروغگوست،و از
جانب خود مطلبی را به خداوند نسبت میدهد.بیتردید این سوء ظن ناشی از عدم ایمان
قلبی ایشان بوده است.
ب .داستانی از بد قولی وحیله یهود
:یکی از اشراف یهود خیبر که
دارای همسر بود،با زن و شوهر داری که او هم از خانوادههای سرشناس خیبر محسوب
میشد،عمل منافی عفت انجام،داد.یهودیان به دنبال راه حلّی میگشتند تا آنان را از
اجرای حکم تورات معاف سازند و در عین حال خود را پایبند احکام الهی نشان دهند.
بنابراین،به یهودیان مدینه پیغام فرستادند که حکم این مسأله را از پیامبر اسلام(ص)
بپرسند تا اگر در اسلام حکم سبکتری وجود داشت،آن را اجرا کنند.به همین سبب،
جمعی از بزرگان یهود مدینه به خدمت پیامبر آمدند و حکم زنای محصنه را جویا شدند.
پیامبر سؤال کردند:«آیا هر چه حکم کنم میپذیرید؟»پاسخ دادند:«آری».در این هنگام،
حکم سنگ باران مرتکبین زنای محصنه نازل شد؛ولی یهود از پذیرفتن حکم شانه خالی
کردند.پیامبر برای اثبات این که این حکم در تورات نیز وجود دارد،از«ابن صوریا»،که از
علمای فدک بود،سؤال فرمود.او با ناچار اقرار کرد و در نهایت،دیگران نیز به این
مسأله اعتراف کردند..
پ.ربا خواری
ربا خواری در دین یهود نیز همچون دین اسلام حرام است،همان طور که در آیه«و
أخذهم الرّبوا و قد نهوا عنه...»به آن اشاره شده است.بنی اسراییل با وجود آن که از
ربا خواری نهی شده بودند و از تحریم آن آگاه بودند،به این کار میپرداختند،و چون این
کار را بارها انجام دادند،خداوند آنان را عقوبت نمود.اگر را تنها افراد معدودی یهودی
به دفعات اندک ربا میخوردند،این عمل به تمام قوم نسبت داده نمیشد،و با خداوند با
تعبیر«أخذهم الرّبوا»از آن یاد نمیکرد.به این ترتیب،بنی اسراییل با وجود علم و آگاهی
از حکم خداوند در مورد ربا،به سبب حرص شدید به کسب مال،ربا خوردند و با این کار
هم به حدود الهی و هم به حقوق مردم تجاوز کردند.
ج.خیانت در امانت
«رعایت عدالت»و پرهیز از اعمال ناپسند از مواد میثاق الهی با بنی اسراییل بود.«خیانت
در امانت»،عملی ناپسند و مصداقی از بیعدالتی و بیانصافی است؛ولی به تصریح قرآن
برخی از یهود مبادرت به انجام این کار میکردند:
و من أهل الکتاب من إن تأمنه بقنطار یؤدّه إلیک و منهم مّن إن تأمنه بدینار لاّ
یؤدّه إلیک إلاّ ما دمت علیه قائما...
«و از میان اهل کتاب کسی است که اگر او را امین شمری و قنطاریبه او
بسپاری،آن را به تو باز میگرداند،و از ایشان کسی است که اگر امینش شمری
و دیناریبه او بسپاری،جز به تقاضا و مطالبت آن را باز نگرداند...»
در این آیه مقایسهای بین دو گروه از اهل کتاب صورت گرفته است.گروهی امین
هستند و حتی در مال بسیار زیاد نیز طمع نمیکنند و آن را به صاحبش باز میگردانند.
در مقابل،گروهی هستند که حتی در برابر دیناری رعایت امانت نکرده،تا حدّ امکان
سعی میکنند آن را به صاحبش پس ندهند.
برخی مراد از گروه امانتدار از اهل کتاب را«نصاری»میدانند و گروه غیر امین را
یهود؛ولی برخی دیگر شأن نزول آیه را در مورد دو فرد مشخص از یهود میدانند،که
در صورت اخیر،مراد آیه افراد امین و غیر امین یهودی خواهد بود.آیه مذکور تصریح
میکند که عدهای از یهود امانتدار نیستند و خیانت در امانت را جایز و حتی آن را حق
خود میشمارند؛زیرا معتقدند:«لیس علینا فی الامّیّین سبیل».آنان تنها وقتی حاضر به
استرداد مال امانتی هستند که صاحب آن،بر پس گرفتن آن مداومت نشان داده و اصرار
ورزد.
ح .خداوند بخیل است!
جسارت دیگر یهود نسبت به خداوند آن است که خداوند را بخیل و«مغلول الید»
نامیدند.گر چه تنها برخی از یهود این جسارت را کردند؛ولی چون دیگران نیز به آن
راضی بودند یا مخالفتی نکردند،بنا به عرف عرب،این سخن به تمام آنها نسبت داده
شده است.
و قالت الیهود ید اللّه مغلولة غلّت أیدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان
ینفق کیف یشاء...(1)
«یهود گفتند که دست خدا بسته است،دستهای خودشان بسته باد.و بدین
سخن که گفتند ملعون گشتند.دستهای خدا گشاده است،به هر سان که
بخواهد روزی میدهد...»
در شأن نزول آیه مفسران نظرات مختلفی اظهار کردهاند؛امّا علامه طباطبایی تمامی
این نظرات را با ذکر دلایل ردّ کرده،تنها یک نظر را با سیاق آیه متناسب میداند و آن
این که وقتی آیاتی مثل«من ذا الّذی یقرض اللّه قرضا حسنا»(2)،و«أقرضوا اللّه قرضا
حسنا»(3)به گوش یهود رسید،برخی از آنها این آیات را بهانهای برای مسخره کردن
مسلمانان قرار دادند و گفتند:این چه خدایی است که برای ترویج دین خود و احیای آن
این قدر قدرت مالی ندارد که رفع حاجت خود کند و ناچار دست حاجت و استقراض به
(1).سوره مائده:آیه 64.
(2).سوره بقره:آیه 245.
(3).سوره مزمل:آیه 20.
سوی بندگان دراز میکند؟علامه در این باره مینویسد:
«این با سیاق آیات سازگارتر است،علاوه بر آن مورد تأیید روایات شأن
نزول نیز هست.به هر تقدیر،این حرف،یعنی نسبت دست بستگی به خداوند
در مورد پارهای از حوادث،از معتقدات دینی یهود،که هم اکنون نیز در
تورات موجود است،چندان دور نیست؛زیرا تورات جایز میداند که در
پارهای از امور،خدای سبحان را به عجز در آورده،و سدّ راه،و مانع
پیشرفت بعضی از مقاصدش شود.کما این که از خلال داستانهایی که از
انبیای سلف،مانند آدم و غیر او نقل میکند،این مطلب به خوبی استفاده
میشود.»(1)
استعمال«غل الید»در بخل،و«بسط الید»در جود و سخا،معروف و شایع است.
چنانکه در آیه«و لا تجعل یدک مغلولة إلی عنقک و لا تبسطها کلّ البسط...»(2)مراد همین
است.خداوند در مقام پاسخ به این گفتار ناروا و جسارت آمیز یهود میفرماید:«غلّت
ایدیهم و لعنوا بما قالوا.»خداوند همان گونه که یهود به او نسبت بخل دادند،آنها را نفرین
کرده،فرمود:«دستهای خودشان از بذل مال و انفاق در راه برّ و خیر و باز بماند و جزای
گفتن این سخن،طرد شدن از رحمت خداست.»اکنون میبینیم یهود از بخیلترین
ملّتهاست،و مادام که سود زیادی را در بذل مال اندک نبینند،از انفاق مال خودداری
میکنند.
برخی از مفسران معتقدند:«غلّت ایدیهم»؛یعنی،قدرت انجام خواسته خود از آنان
(1).السید محمد حسین الطباطبایی،المیزان،ج 6،ص 32 و 33.
(2).سوره اسراء:آیه 29.ترجمه:«نه دست خویش را از روی خسّت به گردن ببند،و نه به
سخاوت یکباره بگشای...»
سلب شود.(1)و گفته شده«غلّت ایدیهم»نفرین نیست،بلکه خبر غیبی به عذابی است که
یهود در کیفر این گفتار ناروا به آن مبتلا خواهند شد.(2)
در ادامه آیه،خداوند در ردّ این گفتار ناروا میفرماید:«بل یداه مبسوطتان ینفق کیف
یشاء».«بل»برای اضراب و اعراض است،و جمله«یداه مبسوطتان»کنایه از کمال قدرت و
بخشش کامل است.با آن که یهود خدا را«مغلول الید»دانست و از کلمه مفرد«ید»استفاده
کرد،خداوند در مقام پاسخ«ید»را به صورت تثنیه آورد؛زیرا در ادبیات عرب،دست
کنایه از قدرت،و دو دست،کنایه از کمال قدرت است.انسان با سخاوت وقتی عطای خود
را به غایت میرساند با دو دست انفاق و بخشش مینماید.«کیف یشاء»اشاره به این نکته
است که دادن رزق بر بندگان مطابق حکمت و سنت الهی در اجتماع است،و این که به
کسی بیشتر و به کس دیگر کمتر روزی میدهد،منافی وسعت وجود و بخشش خداوند
نیست.(3)
(1).السید محمد حسین الطباطبایی،المیزان،ج 6،ص 33.
(2).همان و محمد رشید رضا،المنار،ج 6،ص 454 و محمد الرازی،التفسیر الکبیر،ج 12،ص 24.
(3).همان منابع.
منابع :سهیالا جلالی کندری
تاملی بر اندیشه یهود
964.430.943x