در پی ملغی گشتن عضویت دوست گرامی٬ آرا رستگار و واکنشهای رخ داده بر آن شدم تا نگرشی دیگر بر این رویداد داشته و دیدگاه خود را طرح سازم٬ امید به آنکه مقبول واقع گردد...
با درود بر دوستان عزیز و گرامی...
به واقع در این هفته مطالب گوناگون به نسبه ناراحت کنندهای را در مورد دوست گرامی٬ آرا رستگار دیدیم...
در بدایت امر این دوستمان مطلبی سؤال برانگیز و معما گونه که ما را با ادراک سطحیمان به سوی اهانت به همکلاسیهایمان بود سوق میداد٬ و البته از سوی ایشان این را تکذیب شده مییابیم٬ ولی به قول مهدی عزیز٬ بیشتر به کنایه و طنز شبیه باشد این مطلب تا حقیقت٬ سپس این دوستمان را در وای فلسفه یافتیم و مذهب٬ و در باب پروردگار سخن گفتن٬ که باری دیگر دوستانی برآشفتند و این بار را نیز نا دیده گرفتیم٬ ولی این سیر و ره پایان نیافت رفت تا ادامه یابد٬ و دیدیم که در مطلب گذشته شب پیشین٬ در بدایت امر مطالبی نکو ادا گشته بود٬ ولی چه سود که در پایان از راه انحراف یافته و خروجی عظیم را مرتکب گشته بود٬ در آغاز که آن نوشتار را خواندم خوشنود گشتم٬ چراکه تبعیضهای موجود میان زنان مردان در اسلام و قوانین جزایی اسلامی و ایران بر میان رفته٬ و مرا از این آگاهی طرح گشته خوشنود ساخته بود٬ ولی در ادامه به مطالب ناخوشایندی بر خوردم٬ که مرا به تأمل وا داشت٬ در ادامه اهانتها رفت بر شیوخ و بسیج و ریاست جمهور و ...٬ که در میان ما اینگونه سخنهای اهانت آمیز جایگهی نداشت٬ چراکه ما در اینجا نقد میکنیم سازنده و گیرا٬ و نه اهانت آمیز و ناپسند خرد و اندیشه٬ که آن نوشتار با مصادیق ما تطابقی نداشته٬ و قوانین را عبور نمود٬ و رفت به سوی ناملایمتیهای نا خوشایند٬ که ما را به جایگهی نکو ره نمیبرد٬ و اینگونه گشت که عضویت دوستی به ملغی شدن رفت و او را از جمع خود به صلاح دید دبیر همکلاسی بار خود بر بستن...
این بود حکایت دوست گرامیمان٬ آرا رستگار ز دید یک عضو کوچک زین جمع بزرگ...
من نیز به مانند دیگر دوستان همواره مایلم که در این جمع دوستان فراوانی با گرایشهای متفاوتی حضور داشته باشند٬ و به حتم برای حمید عزیز نیز چنین بود٬ که گر نبود او را چنین در حفظ همکلاسی کوشا نمیدیدیم٬ که شبانه روز در تکاپو بوده تا رضایت همگان جلب آید٬ ما را به راحتی چنین جمعی حاصل نیامده که بخواهیم بدین آسایش ز دست دهیم٬ این جمع عظیم توسط معماری نکو خرد به نام حمید توکلی بنا گشته و او را عزمی راسخ بوده تا ما را گرد هم آورد٬ و دوستان نیز دست به دست هم فشردند تا بنا را کامل سازند٬ که بنا بدون آنها رنگ و بویی نداشت٬ و از این اتحاد بود که حاصلی بر آمد اینچنینی٬ در این بین ما هرگز نمیخواهیم شاهد جدایی حتی یکی از دوستان باشیم٬ چراکه برایمان ارزشی دارند بسیار و وصف ناپذیر٬ و بدین سبب بوده که برای جدایی هر یک از آنها نهایت تلاش خود را در سوی مخالف به انجام میرسانیم٬ آنچنان که بر نیمای عزیز رفت و سودی نیامد و به کل او را از جمع دانشگاه جدایی حاصل آمد٬ بر علی عزیز رفت و حاصل همراهی دوبارهی او آمد که اکنون در جمع ماست٬ بر دیگر دوستان رفت که نامها بیش بود و از ذکر عاجز٬ و نمیخواهیم از میانمان خروج نمایند٬ و بدین سان است که ما را ز بودن دوستان مهم باشد٬ که گر چنین نبود٬ چنین پیروزی بزرگی حاصل نمیآمد که بیش از ۱۴۰ دانشجو با طیف وسیعی از تفکر٬ علایق و سلایق وسیع گرد هم آمده و به نگارش مطالب گونهگون بپردازند٬ ولی چه میتوان کرد که در برههای چنین نبود٬ و ما را تدبیری دیگر حاصل آید٬ که نتیجهای چنین رقم خورد٬ و علیرغم اهداف کلان دوستی را از میان ما رخت بندد...
علیرغم توصیفات رفته٬ به ظن من نیز توان از این امر باقی است که فرصتی دیگر اهدا نمود و نیت خود را اثبات نمود٬ دوست گرامی ما به حتم اهداف نکویی را دنبال مینموده ولی گه گاه از را انحرافاتی را مرتکب گردیده٬ که شاید برای هر یک از ما حادث گردد٬ ولی باید فرصتی را اهدا نمود تا جبران کنیم خطاها را...
ولی کمی که بیشتر اندیشیدم بدین نکته رسیدم که گویا این فرصت چند باری اهدا گشته٬ باری بر نوشتار نخست٬ باری بر نوشتار دیگر٬ و دیگر بارها نیز این مهم انجام شده٬ ولی گویا دوستمان را هدف تصحیح نیامد٬ که چنین رفت و چنین شد...
پس ما را ز بابت فرصتها شکی نیامد که اهدا گشته و حاصل نیامده٬ پس ما را در تصمیم عمل شده اطمینانی بیش حاصل گشت که گویا بی راه نبوده و از سر خرد حاصل شده٬ و عملی بود به جا که آن را کمتر نقصی بود٬ هرچند که ما را ز دست رفتن نگارندهای غم آید٬ ولی گر کار نا سنجیده نبود٬ کار را اشتباه نیاید٬ که چنین گشت و چنین رفت...
دگر باره سپاسی دارم ز دوستان عزیز و گرام٬ و امید و آرزوی نیکها را بر شما عزیزان دارم٬ و تا درودی دگر بار بدرودتان میگویم...
ممنون از تحلیلی که ارائه دادی!
موفق باشی!
آقای صفری عزیز با سلام
معلوم است این چه نوع نثری است که در جملاتت بکار می بری؟ بیشتر به بحر طویل می خورد تا جملات سلیس فارسی .
شما و آقا حمید که از ترد کردن بعضی دفاع می کنید لطفا بگوئید ترد شدگان در کجا باید نظر بدهند؟ شما که داعیه ایجاد مدینه فاضله دارید فکر می کنم در آن مدینه فاضله خود بند ۲۰۹ را از هم اکنون تدارک دیده باشید .به شما تبریک میگویم.
با درود بر شما دوست گرامی و سپاس از سنجشتان...
در باب نثر گفتیم تا شاید کمی تنوع بد نباشد در میان نوشتارها با نثرهای تکراری٬ اگر کاستی رخ داد خود ببخشایید...
اما در باب طرد نمودن دوستان باید عرض نمایم که به گمان من کمی بزرگنمایی صورت گرفته٬ اگر چنین بود تا به حال چنین نمیرفت و چنین نیز نمیگشت٬ در اینجا به گمان من باید به تعاریفی پرداخت٬ تعریف آزادی٬ قوانین و ...٬ که مهمترینشان آزادی مینماید٬ از چند ماه پیش در دستور کارم بود تا مطالبی را در باب آزادی بنگارم٬ که با مباحث ایجاد گشته بیشتر بر آن شدم آن را بنگارم٬ ولی در فرصت کوتاه کنونی٬ بر همین کوتاهترین اکتفا نماییم که به گمان من آزادی انتخاب بهترین و برترین قانون و در واقع قید و در واقع محدودیت است٬ بنابراین آزادی گزینش بهترین محدودیت است و نه هر آنچه که ما متصور گردیم٬ پس ما هم سعیمان هواره بر آن بوده تا بهترین قواینن و در واقع محدودیتها را بر گزینیم٬ در نوشتار ها بهترین قانون را با تمام نقصهای وارده دو نوشتار در روز را برگزیدیم٬ سپس محدودتر گشتیم و متنها را به سه خط در صفحهی اصلی کاهش دادیم٬ همهی اینها محدودیتهایی بود در جهت ارتقای امر که در آزادی ما نیز نقضی وارد ننمود و برترین محدودیت در زمان خود بود٬ همچنین در مورد نگارندگان عزیز٬ نگارندگان ما هر نوع نقدی را جاری ساختند جز آنجا که اهانت رفت و سخن رکیک بر میان آمد٬ که در آنجا مجبور به آن گشتیم تا محدودیتی در جهت ارتقای بهینه برگزینی و چنین شد٬ و البته پس از چند صباحی شکیبایی٬ بنابراین نه بند ۲۰۹ در کار است و نه ...٬ ما همهی اهانتها و نا ملایمتیها بر خود را خریدیم و دم بر نیاوردیم٬ ولی زمانی که این امر را در باب دیگران دیدیم دیگر اجبار بر محدودیتی رد باب رفع آن شدیم٬ که بر آزادی ما نیز خدشهای وارد نمیآورد...
با تشکر از دقت نظرتان و آرزوی بهترینها
تا درودی دگر بار بدرود...
جناب صفری با سلام مجدد
من متوجه نوع ادبیات جدید شما نشدم یا بهتر بگویم شما سعی در بیان شاعر گونه مسائل داری چرا؟ البته جدیدا دوستان بسیاری از ادبیات و شعر وشاعری می گویند و بسیارهم دلنشین است ولی شما را همه به مطالب سیاسی می شناسند و سیاست هم ادبیات خاص خود را دارد . بنده به نوبه خود نثر جدید شما را نمی پسندم.
ولی در مورد قوانین جدید و حذف بعضی از همقطاران : ظاهرا چهار چوب همکلاسی آنها را نپذیرفت یعنی آزادی حاکم بر همکلاسی محدود است!همکلاسی با یک چهارچوب از پیش تعیین شده وارد میدان شد و از این ببعد هر کس پا را فرا تر بگذارد اخراج میشود!بنظرتان اشکال از چهارچوب همکلاسی نیست؟ ۲۰۹ عدد استعاری است که نشان از عدم ظرفیت آزادی یک گروه را دارد وگرنه بنده خوب می دانم شما امکان فیزیکی ایجاد بند ۲۰۹ را ندارید.
منتسکیو میگوید آرادی هر کس تا آنجا معنی میدهد که مانع آزادی دیگران نشود. با این تصور برای برقراری آزادی باید مقررات وتوافقاتی باشد که حدود آزادی هر کس رعایت شده باشد.
اگر جامعه ای واقعا دموکرات باشد قادر به وضع قوانین فوق الذکر است و گرنه مجبور به حذف عده ای خواهد شد و جدیدا اینگونه مسائل در همکلاسی بوضوح دیده می شود و خواهشا بدون تعصب به ماوقع بنگرید.چرا فکر میکنید یک نفر باید توبه نامه بنویسد تا مقبول جمع واقع شود؟ نظرات رستگار از جمله نظراتی است که در جامعه ما موجود است ویا نظرات تهرانی و ... در این جامعه هست چرا آنها را مجبور به سکوت می کنید. بنده به دلایلی که جای گفتن نیست می خواهم نظراتم را که فکر می کنم یاری دهنده است را تیتر گونه بدهم چرا باید حذف گردد؟ البته بنده اصراری به ماندن با ذلت ندارم و برای هیچ بنی بشری توبه نامه نمی نویسم!
آقای صفری روشنفکر بودن معنایی بسیار والاتر از اینگونه استبداد بچه گانه دارد کمی تعقل فرمایید.
با درودی دگر بر دوست گرامی سنجشگرمان٬ که پندهایش روشنای راه ما بوده و ما را بسیار کارگر افتاده است...
در باب نثر این نوشتار گفتم تا شاید بد نباشد تنوعی حاصل شده از نوع نثر همیشگی کمی هم فاصله گیریم٬ تا شاید کمی این ذوق کشته شدهی ما توسط سیاست زنده شده و کارآمد شود٬ ولی گویا مورد پسند شما واقع نگشت٬ امید به آنکه توان از ادامهی راه با جذب و رضایت همهی سلایق را دارا باشم...
اما در باب چهارچوب همکلاسی و نقد شما در این باب٬ در وادی قوانین به گمانم کمترین نقضی وارد است٬ چراکه تمامی قوانین با نظر نگارندگان محترم همکلاسی٬ و مخاطبانش به تصویب رسیده٬ لذا ما را زین روی دور بود که بخواهیم به سلیقهی خود عمل نموده٬ و مطلبی را بدون توافق همگان دیکته نماییم٬ به نظر من عین آزادی و دموکراسی در این فرآیند قانون گزاریها صورت پذیرفته٬ چراکه قانون توسط معمار همکلاسی طرح شده٬ با اعضا شور شده و در نهایت با رضایت همگان به تصویب رسیده٬ حتی این آزادی و دموکراسی در پی جلب رضایت اقلیت نیز بوده٬ فی المثل در قانون انتشار دو نوشتار در روز٬ در بدایت امر قانون تک نوشتاری با رضایت اکثریت تصویب گشته شد٬ ولی آنگاه که دیده شد اقلیتی بدین امر رضایت ندارند منافع آنان نیز تأمین آمد و آنان طی درخواستی این امر را خواستار شدند که با تک نوشتاری نمیتوان امری را پیش برد٬ و بنابراین با تصویب این خواستار دو نوستار در روز تصویب گشت که منافع آن اقلیت نیز تأمین آید...
از سوی دیگر در قانون دیگر محدودیت سه خط در صفحهی اصلی نیز بنده آن را کم یافتم٬ و خواستار ۵ تا ۱۰ خط شدم٬ ولی آنگاه که با استدلالات مواجه گشتم٬ و دیگران نیز آن را پذیرفتند٬ من نیز بدین امر که قانونی بود احترام گذاشته و آن را رعایت نمودم...
بنابراین به گمانم در امر قوانین کمترین نقصی نیز شاید وارد نیاید٬ که البته ما مدعی این امر نبوده و میپذیریم که شاید نقصهایی علیرغم نهایت تلاش انجام شده وارد آید...
اما در باب لغو عضویت دوست گرامی٬ آرا رستگار٬ قصد بر آن نبود که تمامی سببهای لغو شدن عضویت این دوست گرامی را ذکر نماییم٬ اما تأکیدهای شما ما را بر آن داشت و بر ما اجبار آورد تا آنان را علیرغم میل درونی و باطنی خود که تا کنون به هر نحوی از آن اجتناب ورزیدهایم بیان داریم٬ دوست گرامی آرا رستگار متأسفانه مترکب چندین تخلف گشته تا موجب ملغی گشتن عضویتشان گردد٬ در درجهی نخست متأسفانه ایشان با نامی مجعول به نام آرا رستگار نوشتارهای خود را منتشر مینمودند٬ که این اولین و بزرگتیرین تخلف ایشان بوده که در بدایت امر باید موجب ملغی گشتن عضویتشان میگشته٬ که به دلیل پیگیری دیر موقع دبیر محترم در انتها بدین موضوع پی بردیم٬ که برای حفظ حرمت این دوست گرامی از ذکر نام میپرهیزیم٬ که تمایلی هب بیان این موضوع نیز نبود٬ و گر شما خواستار نام حقیقی ایشان بودید در صورت لزوم برای پی بردن به حقیقت موضوع میتوانید بصورت خصوصی آن را از بنده و یا دبیر محترم جویا شوید٬ تا این اولین و بزرگترین تخلف بر شما روشن گردد٬ بنابراین دوست گرامیمان با نامی مجعول قصد بر انتشار مطالبی را داشته تا با گریز از عواقب آن چنین مطالبی را بگستراند٬ که خوشبختانه موضوع روشن شده و به وضوح آمد٬ اما در باب دیگر تخلفهای٬ ایشان در نوشتار دوم به کلیهی دانشجویان الکترونیکی و نگارندگان همکلاسی و ... اهانت نمودند که باری دیگر نیز تحمل آمده و با حذف آن نوشتار نا دیده گرفته شد٬ در گام بعدی به اعتقادات مذهبی هجوم آمد٬ به نحوی دیگر٬ که آن نیز پذیرفته شد و از انتشارش امتناعی نگشته و نظریات نیز در بابش طرح شد٬ اما در گام آخر دیگر با الفاظی مستهجن مقامات کشوری مورد اهانت قرار گرفتند که دیگر هم اخلاقیات به زیر شؤال رفت٬ و هم اهانتی به مسئولین کشوری شد که باری دیگر ناقض قوانین همکلاسی بوده است...
بنابراین در تساهل با این دوست گرامی امور فراوانی به انجام رفت٬ و تلاش زیادی در جهت حفظ ایشان صورت گرفت٬ ولی گویا خودشان تمایلی بدین امر نداشتند٬ و چنین شد و چنین رفت...
اما نکتهی دیگری که در باب حذف دوستمان بر میان است آنکه قوانین خاص همکلاسی که در فوق ذکرش رفت٬ اما ما قوانین نا نوشتهای داریم که ذکر آنان را در این جمع شایسته نمیدانیم٬ برای مثال رعایت اخلاق و اجتناب از مسائل مستهجن و رکیک٬ به واقع ما را شرم آید که بخواهیم چنین قوانین را ذکر نماییم٬ چراکه دانشجویان عزیز٬ دوستان گرامیمان را میدانیم که چنین مطالبی را باید آگاه باشند٬ ولی متأسفانه دیدیم که این دوست گرامی به رعایت این اصول پایبندی در میان نبوده و متأسفانه شد آنچه شد...
به حتم مسائل متفاوت بسیاری در جامعه ما موجود است٬ اما آیا غیر اخلاقیات نیز باید در جمعی اینچنین ذکر آید...؟!!!
آیا نباید قبح چنین مطالبی حفظ شده و از ذکرشان اجتناب ورزید؟!!!
به گمان من نباید مسائل را با یکدیگر خلط نمود٬ و اخلاقیات و غیر اخلاقیات را یکی دانست٬ ما اصولی داریم که باید به حتم بر آنها پایبند باشیم٬ یکی از آنان اخلاقیات است که گر حفظ نگردد چنین حرمتها حفظ نگشته و به بیراهه خواهیم رفت...
بنابراین برای اجتناب از این بی راهه تلاش بر این سات تا لااقل اصول اولیهی اخلاقیات را رعایت نماییم٬ تا حرمتها حفظ شده و به واقع به مصداق تعریف زیبای منتسکیو از آزادی٬ بر آزادی دیگران خدشهای وارد نیاید٬ که با شکستن حرمتها بر این آزادی خدشهای وارد میآید...
ما در تلاش حداکثری خود٬ رغبت خود را بر ماندگار تک تک نگارندگان عزیز همکلاسی را در چارچوب قوانین انجام دادهایم٬ و علی عزیز خود نظراتش را طی جلسات حضوری طرح میسازد٬ و تنها و متأسفانه از این جمع علیرغم اصرارهای متعدد به میل خود هجرت نمود٬ و این دوست گرامی که با تخلفات فراوان خود دبیر محترم را بدین امر اجبار آورد٬ و به حتم نظرات شما با چنین عناونین نه تنها حذف نگشته٬ بلکه به گمان من باید آنها را زر گرفته و به نیکی پاس داشت٬ که گر چنین نظراتی نبود ما را به بی راه رفتن بود و از حق غافل گشتن...
در باب ذکر آخر شما نیز٬ بنده خود را هرگز به عنوان یک روشنفکر نمیدانم٬ و چنین لغبی را شما به لطف خود نسبت به بنده اهدا نمودید٬ و ما هیچ مدعایی در این وادی نداریم٬ و تنها خود را عضوی کوچک در این جمع میدانم که مطالبی با مضامین سیاسی مینگارد٬ و به واقع در اینجاست که مصداق سخن ژان پل سارتر را دریافتم که میگوید: ((هیچ جامعهای نمیتواند از روشنفکرانش شکایت کند٬ بدون آنکه خود را متهم کند٬ زیرا این پدیده خود بار آورده است))٬ از شما تشکری دارم زین لغب گران مایه٬ ولی ازین امر مراقبت نمایید که به خود نیز نقدی را وارد سازید...
امید به آنکه شاهد آخرین ملغی گشتن عضویت در همکلاسی بوده باشیم...
با تشکری دگر بار از دقت نظر شما دوست گرامی٬ و آرزوی بهترینها
تا درودی دگر بار بدرود...
سلام
ممنون از تحلیل زیبایت
خدمت جناب مقایسه همعرض کنم البته نظر شما در مورد ازادی بیان قابل قبول است ولی درهیچ فرهنگی در زمان انتقاد کردن استفاده از واژه های توهین آمیز مورد قبول کسی قرار نمیگیرد
من هم مانند خیلی های دیگر به برخی قوانین تبعیض در قانون انتقاد دارم ولی اولا فکر نکنم با توهین مشکلی حل شود وثانیا
این توهین میتواند مشکلات عدیده ای را برای خود شخص و دوستان پیرامونش ایجاد کند
خود حضرت عالی هنوز امنیت را نمیتوانید در این وبلاگ برای خود احساس کنید وهمچنان با نام مستعار تشریف میاورید حالا چگونه هست که حاضر هستید مدیر وبلاگ جناب توکلی که برای همه شناخته شده است به خاطر توهین شخص دیگری به دردسر بی افتد
در نظرات وقضاوت خود در مورد افراد کمی انصاف را رعایت کنیم به نظر به عدالت نزدیکتر است
با درود و تشکر از جناب ناعمهی گرامی که در غیاب ما به دفاعیات و بیان نکات پرداختند٬ که از ایشان نهایت سپاس را دارم...
آقای ناعمه با سلام
فرمایشات شما را مطالعه نمودم و مخصوصا از نظر توهین کردن به اشخاص با شما هم نظر هستم ولی گاهی دیده ام علیرغم اینکه توهینی وجود ندارد انگ توهین به افراد زده شده و با جو سازی دیگران یک فرد محکوم شده و از این قبیل در هم کلاسی بسیار مشاهده نمودم.
اساس بحث بنده نیز همین است که همکلاسی با یک چهار چوب از پیش تعیین شده درست شده و حدود آزادی آن مشخص و محدود است و آقای توکلی نمیتواند بیش از آن چیزی اهدا نماید و مسلما نباید خودش را بخاطر بنده نوعی بخطر بیاندازد ولی ادعای دموکراسی بی حد وحصر را هم نباید بکند و همیشه دید ه ایم که گفته می شود کلیه نظرات می توانند در همکلاسی حضور داشته باشند ولی واقعیت اینست که در هم کلاسی جایی برای اپوزیسیون نیست.
از توجه دقیق شما به مطالب تشکر میکنم و آرزوی موفقیت در تحصیلات را برایتان دارم.
با درودی دگر بار...
دوست گرامی٬ از شما توقع عدل بیشتری بود٬ به واقع در چه مصداقی میتوان این مثال را بیان داشت که در همکلاسی (انگ توهین به افراد) زده شده باشد...؟!!!!
به واقع حتی یک مورد را به یاد ندارم که شما اینچنین از ذکر موارد بسیار در همکلاسی سخن میگویید...!!!
اگر موردی را در یاد دارید٬ مطرح سازید تا ما نیز از آن آگاه شویم...
دوست گرامی٬ شاید اعضایی در جدالهایی به یکدیگر عناوینی را منسوب نموده باشند٬ ناشایست٬ به مانند مطالب نا روایی که بر دوستان گرامی٬ علی منتجبی و مهدی دزفولی رفت و همچنین بر بنده٬ و دیگر دوستان٬ به مانند تکفیر نمودنمان و دیگر و مطالب ناروا! ولی هرگز از جانب دبیر همکلاسی٬ چنین تهمتی به میان نرفته که موجب ملغی گشتن عضویت گردد و یا دیگر امر ناشایست...!!!
بنابراین از شما خواهش دارم تا اگر موردی را به یاد داریت مطرح سازید٬ و گر خیر از ذکر مطالب اینچنین نا روایی پرهیز دارید که ما ز شما توقعی بیش از اینها داریم٬ که بخواهید مطلبی ناحق و حقیقت٬ و به اشتباه بیان دارید...
در مورد دموکراسی موجود نیز در پاسخ قبل وصف بسیار رفت که به گمانم کافی بوده و از توضیحات اضافی میپرهیزم٬ در باب اپوزیسیون نیز تا به حال شاهد نظریات فراوانی از جانب این دوستان بودهایم٬ و متأسفانه در میان نگارندگان از حضور این دوستان محرومیم٬ و گر چنین دوستی به جمعمان افزوده شود بسیار خوشحال میشویم٬ و اتفاقا به شخصه قصد داشتم تا در نبود این دوستان به زودی نظریاتی از این دوستان را ذکر نموده و بعضا به نقدهایی از آنها پردازیم٬ امید به آنکه این امر نیز محقق گردد...
با تشکری دگر بار و آرزوی بهترینها
تا درودی دگر بار بدرود...
وای خسته شدم! میشه برای اینکه ما هم حرفاتو بفهمیم کمی ساده تر بنویسی؟! ممنون
با درود بر شما دوست گرامی...
گمان میکنم که با آگاهی و دانایی شما به حتم زین نوشتار فهم کافی حاصل آید٬ ولی زین پس به درخواست شما دوست گرامی و دوست سنجشگرمان٬ سعی بر آن خواهد رفت تا به سبک گذشته باز گردیم٬ و در این نوشتار قصد بر تنوعی بود تا تجربهای جدید حاصل گردد...
با تشکر و آرزوی بهترینها
تا درودی دگر بار بدرود...
سلام میشه بفرمائید تو مملکت اسلامی که رهبرش معاون امام زمانه و از ایشان دستور می گیرد و اجرا می فرمایند و مطمئنا هیچگونه بی عدالتی وجود ندارد و مطلقا به کسی ظلم نمیشه و حق کسی خورده نمیشه و آینده روشن مملکت هم که پیداست.خب اگر کسی گلایه داشته باشه البته (کافر شده و نعوذوبلا )بخواهد اعتراضی بنماید به کجا و چه کسی پناه ببرد که امام زمان فرموده اند این سایت ها رو فیلتر می کنید یا خودم برم و گردن صاحبش رو بزنم که به معاون دوم من (اولیش خمینی بود)توهین کرده....
چه جوابی دارید برای این همه ظلم و ناعدالتی در لباس اسلام
آیا چند سال دیگر و وقتی حکومتی دیگر آمد اسلام در بین مردم دیگر جایگاه گذشته را خواهد داشت ؟....
و سوالات من باقی و می دانم که احتمالا جوابی نخواهید داد و کاربرانی دیگر نیز در آینده حذف خواهند شد بجرم راستگویی
به امید آزادی در آینده نزدیک با اسلام واقعی
با درود بر شما دوست گرامی...
شاید قسمتی از سخن شما حرف دل ما بود٬ ولی ای کاش ما را پاسخگویی بود٬ دوست گرامی در اینجا عضویت شخصی به جرم راستگویی حذف نگشته٬ در اینجا راستگویان فراوانی هستند که نقد خود را به نقدی فنی جاری سازند٬ و نه به اهانت و سخنان مستهجن...
امید ما این بود که دوستانی که کاملا از سیر تحولات آگاهی دارند ما را به نقد کامل خود دعوت دارند٬ ولی به گمانم از سیر تحولات به طور کامل آگاه نبودید٬ امید به آنکه هرگز مسائل ذکر رفته توسط شما حادث نگشته و راستگویان چنان که بر مسند نیک روزگار بودهاند٬ باقی مانند...
با تشکر از نقدتان٬ و با آرزوی بهترینها
تا درودی دگر بار بدرود...
دوست عزیز جناب مقایسه
در این وبلاگ بارها اخبار اپوزوسیون قانونی منتشره شده والبته حق همه انسان هاست که بدون هیچ گونه تر س و نگرانی تفکر کنند و سخن متین خود را بیان کنند
ولی وقتی در کشور ما افرادی که خود انقلابی درجه یک بودند و حداقل برای این نظام از جان مایه گذاشته اند با کوچکترین انتقادی دودمانشان بر بادمیرود امثال حمید توکلی چگونه میتواند نگران آینده خود نباشد
این اسامی انقلابیونی است که در سالهای اخیر فقط به خاطر اظهار اندیشه متفاوت یا به زندان افتاده اند یا در گوشه ای منزوی شده اند
آیت الله العظمی منتظری
عبدالله نوری
هاشم اقاجری
آیت الله موسوی خوئنی ها
آیت الله بیات
غلام حسین کرباسچی
دکتر سروش
بهزاد نبوی
این افراد کسانی بوده اند که در این نظام نقش اساسی داشته اند و نظام انتقاد آنان را نیز بر نمیتابد وگرنه از این دست افراد در سطوح پاینتر بسیار هستند
در ثانی وضعیت دانشجویان بازداشتی را بررسی کنید یا وضعیت وبلاگ نویسان زندانی شده در گذشته
از دست چه کسانی برای ایشان کاری بر میاید آیا من و شما حتی ماهی یکبار برای دلداری خانواده های انان به آنها سر کشی میکنیم آیا کسی از ما میتواند ۴۰۰ روز انفرادی بودن علی افشاری را تحمل کند
حالا چرا باید از حمید توکلی به عنوان مدیر وبلاگ که تمامی مسئولیت مطالب وبلاگ بر عهده شخص ایشان است انتظار داشته باشیم خود را بدون دلیل به خطر بی اندازد
در ضمن این حقیر همه برای شما آرزوی توفیق و بهروزی دارم
با تشکری دگر بار از جناب ناعمه عزیز...
و دیدیم که در مطلب گذشته شب پیشین٬ در بدایت امر مطالبی نکو ادا گشته بود٬ ولی چه سود که در پایان از راه انحراف یافته و خروجی عظیم را مرتکب گشته بود٬ در آغاز که آن نوشتار را خواندم خوشنود گشتم٬ چراکه تبعیضهای موجود میان زنان مردان در اسلام و قوانین جزایی اسلامی و ایران بر میان رفته٬ ...........
سلام/آقای صفری فکر می کنم دیگر نظر دادن بر روی قوانین اسلامی و نقد آن از روی کم خردی است.چون این قوانین از سوی پروردگار عالمیان بوده!!
البته اگر همچنان به گفته های دکتر سروش معتقدید انتظار بیش از این را نمی توان داشت!
در آخرین پست آقا یا خانم!!!!!! رستگار هم نه در بدایت امر ونه در سرانجام نکته مثبتی به چشم نمی خورد که شما خشنودی از ابتدا یا انتها کسب کرده باشید!
امیدوارم این قلمرو مقدس دانشجویی دستخوش افکار فاسد و نادرستی همچون بهائیت نگردد !!!!!!
با درود بر سرکار خانم فتاحیان...
به گمان من بر هر امری میتوان عقلانی نقدی وارد داشت٬ که گر چنین نگردد٬ به مانند گالیله در قرون وسطی عمل نموده و منتقدان را خواهیم کشت٬ ما هرگز بر نفس نقدایشان ایرادی وارد ندانستیم٬ ولی همانطور که ذکر رفت در انتها به کژ راهه رفتند که با مجموعه مسائل قبلی موجب این امر گشت...
با تشکر و آرزوی بهترینها
تا درودی دگر بار بدرود...