من صبورم ام ...............
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم
یا اگر شادی زیبای تو را به غم غربت
چشمان خودم میبندم
من صبورم اما...............
چقدر با همه ی عاشقیم محزونم !
و به یاد همه ی خاطره های
گل سرخ مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم
من صبور اما..............
بی دلیل از قفس کهنه شب می ترسم .
بی دلیل از همه ی تیرگی
تلخ غروب و چراغی که تو را ؛ از شب متروک
دلم دور کند ؛ می ترسم
من صبورم اما..............
تو بگو من چه کنم ؟
من صبورم اما..............
خیلی قشنگ بود...
kheyli ziba bood vahid jan...in matn ye jorayi be khodet barmigrdeh
baz ham sabr kOoon
وحید جان شعرت معرکه بود .موفق باشی دوست خوبم
سلام.واقعا زیبا و محسوس بود.
موفق باشید.