تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدینسان خوابها را با تو زیبا می کنم هر شب
تبی این گاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه
چه آتشها که در این کوه برپا می کنم هر شب
تماشایی است پیچ و تاب آتش ها خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی
ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بی کسی ها می کنم
هرشب
تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب
کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟
که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب
کجا مفهومی برای عشق می گردی ؟
بسیار زبیا بود وحید جان
mese hamishe ziba va ba ehsas bood...vagahn ziba bood vahid jan
vaghan ghashang bood. khaste nabashi
آخی
چه روحیه لطیف و نازی
احتمالا شما در آستانه یک تحول جنسیتی قرار دارید
مبارک باشه
ghashang bood
وحید جان خوب بود ولی مشکوک می زنی عزیز
آخی
چه روحیه لطیف و نازی
احتمالا شما در آستانه یک تحول جنسیتی قرار دارید
مبارک باشه
+++++++++++
لعنت بهت
دروود
دوست عزیز از شما تمنا می کنم به نظرات دوستان خود احترام بگذارید و دوست عزیزی که به نظر شما بی احترامی شد عذر خواهی من رو بپذیرید
با سپاس
خیلی بی تربیتی
خب من نظرمو گفتم
حتما باید ازت تعریف بشه