ماجرای تشکیل شورای صنفی که با شور و اشتیاق دانشجویان در فراسوی تفکرات عادی وروزمره ای هرکسی و با هرنگرشی راه یکی شدن و پیوند مستحکم تر این جمع را هدف گرفته بود ودر سایه سار خود علاوه بر منافع بی شمارش پیام اتحاد ویکدلی صلح و دوستی و اخلاق را نیز نوید می داد چه شد؟
به یقین تصور و درک وضعیت کنونی دانشجویان و مقایسه آن با وضعیت دیگر دانشجویان نه تنها مسئولین و متولین امور را باید به چالش و تکاپو بکشد بلکه وظیفه تشکلهای دانشجویی که خود از اولین قربانی های این داستان هستند را سنگین تر می کند.
تحول بنیادین در نوع نگرش به این جمع بزرگ که با اطمینان قلبیی عرض می کنم یکی از مستعدترین و شاخص ترین جمعهای فرهنگی و پویای کشور را در بین مسئولین جستجو می کنیم؟
در سالی که پرچمدار ولایت مقام معظم رهبری آن را سال نواوری و شکوفایی نامید و شعاری همچون ما تا اخر ایستاده ایم را سر مشق همه عاشقان ولایت قرار داد
سوالی دارم........؟
جوانی که با هزاران امید وآرزو وتلاش پا به عرصه ای جدید در طول زندگی خود گذاشته آیا مستحق چنین برخوردهایی بود؟
در انتظار پاسخ و نه سکوت مسئولین باز به انتظار می نشینیم..............!
با درود بر الیار عزیز که اعتقادات خود را در کفهی اخلاص قرار داده و اینگونه صادقانه سخن میگوید...
اما به راستی کیست تا پاسخ این صداقت و راستی را گوید...؟؟؟
در همهی عرصهها امید ما را میگیرند و انرژی نهفتهی این نسل را به تاراج میبند٬ کیست تا پاسخگوی این همه جفا باشد؟؟؟
کیست تا بگوید که این انرژیها که همه خالصانه و صادقانه میتوانند در بهترین راهها روند چرا اینگونه باید هرز روند؟؟؟
آیا این به واقع حق است؟
آیا این عدالت است؟
آیا این برابری است؟
و آیا این...؟؟؟
ولی دوست من٬ تو نا امید نشو٬ نخواهیم گذاشت هرچه خواهند کرد...
به واقع که آنها خواستهاند تا رمان تلخی را از برایمان رقم زنند٬ ولی هرگز نتوانسته و نخواهند توانست...
به واقع دانشجویان با همت و انگیزهی قوی خود در حد بضاعت خود تا به حال رویکر و عملکردی داشتهاند قابل تقدیر و تحسین برانگیز...
آنان با تمام سنگ اندازیهایی که در برابرشان صورت گرفته تا به حال بیش از ۱۰ انجمن را تأسیس نمودهاند در زمینهها مختلف علمی٬ فرهنگی٬ ورزشی٬ اجتماعی٬ هنری و ... که به واقع قابل تقدیر است٬ و همچنان تأسیس این انجمنها ادامه دارد و دیگر انجمنها نیز در راهند٬ و این حلقهی انجمنهاست که همچون نهادهای مدنی و اجتماعی ما را به یکدیگر نزدیک ساخته و ما را به هدفمان نزدیک میسازد...
نگذاشتند شورای صنفیمان را تحت پوشش دانشگاه تشکیل دهیم٬ چه باک٬ چه غم...؟
خودمان دست به کار شدیم و انجمنهایمان را تشکیل دادیم
خودمان اتحادمان را ساختیم و اکنون مایهی تأسف و شرمساری برای مسئولین که اینگونه تن به چنین اموری ندادهاند و این دانشجویانند که خود با همت والای خود دست تأسیس آنها زده و اتحادی دو چندان بوجود آوردهاند...
امید به آنکه این روند همچنان ادامه یافته و مسئولین نیز کمی به خود آمده و دست یاری به سوی ما آورند تا رو به سوی بهبودی هرچه بیشتر رویم...
گوش کن، چه صدایی است که ما را می خواند؟
من، تو، او وما
خستهای میدانم. زخم بر تن در گوشهای نشستهای، میدانم.
اما مگرما بهار راتجربه نکردهایم؟ مگررنگ سبزش را با هم بر در و دیوار شهرمان، دیارمان، سرزمین مادریمان نقاشی نکردهایم؟
زنگارگرفت؟ خاکسترشد؟ چه باک، چه غم!
میزداییم همه زنگارها را. پاک میکنیم همه خاکستریها را. میتوانیم؛ اگر دستهایمان را به هم بسپاریم، اگرگرمای دستهایمان را با هم تقسیم کنیم.
گوش کن،صدا آشناست، صدا سبزاست، صدا صدای با هم بودن است؛ برای خواستن، برای توانستن.
ما میتوانیم
گوش کن، بیا باهم باشیم این بهاراست که تورا صدا می زند، ما را و تو را به میهمانی میخواند، به میهمانی
امروز، فردا وفرداها
سلام همکلاسی عزیز
به واقع این چنیین است تا به امروز در مقابل جفای مسئولین همه پشت به پشت یکدیگر دادیم تا این اتحاد حفظ شود و شاید کمترین نقش را من حقیر ایفا کردم البته به دلایلی که که شاید بهتر از من بدانی .....
تشکر می کنم از همه عزیزانی که تاکنون برای حفظ این اتحاد تلاش کردند نمایندگان عزیز
حمید توکلی بزرگوار
پویای صفری عزیز
مهدی دزفولی و بهمن پاکروان عزیز با کهکشان پر از ستاره اش و همه عزیزانی که بنده حقیر الان اسم شریفشان به ذهنم خطور نمی کند
به امید مستحکم تر شدن این اتحاد
من اگر برخیزم تو اگر برخیزی همه بر میخیزند
من اگر بنشینم تو اگر بنشینی پس که بر میخیزد؟