نه با من دوست آن گفت و نه آن کرد******که با دشمن توان گفت و توان کرد
گرفت از من دل و زد راه دینم******ز دین و دل گذشتم قصد جان کرد
کی از شرمندگی با مهربانان******توان گفت آنچه آن نا مهربان کرد
منش از مردمان رخ می نهفتم******ستم بین کخر از من رخ نهان کرد
تو با من کردی از جور انچه کردی******من از شرم تو گفتم آسمان کرد
دو عالم سود کرد آن کس که در عشق******دلی درباخت یا جانی زیان کرد
نه از کین خون هاتف ریخت آن شوخ******وفای او به کشتن امتحان کرد
**هاتف اصفهانی**
sad hezar rahmat be tire na savabe doshmanam andaki marham modava mikonad zakhme tanam tire bi ensafe eshghe to neshast be ghalbe man karegar nist har che marham ast bar in zakhm bezanam mercy
قشنگ بود
ممنون
عالی بود عزیز جان!پیشنهاد میکنم از حافظ و مولانا هم برامون بگی.موفق باشی.
آفرین پسر