KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

داستان شهادت حضرت محمد به دست زن یهود

داستان شهادت حضرت محمد با منبع موثق
 کشتن پیامبران،آن قدر در بین آنها معمول شده بود که صورت‏
طبیعی به خود گرفته بود چنانچه در روایات است که:«یهود،ما بین طلوع فجر،
تا طلوع آفتاب هفتاد پیامبر را سر می‏بریدند،و سپس دکانهای خود را باز
می‏کردند مثل این که هیچ کاری نکرده‏اند».
قصص الانبیاء
از جمله پیامبرانی که به دست آنها به قتل رسیدند،«یحیی»و«زکریا»بودند
که فقط به خاطر آن که آنها را از فحشاء و منکرات منع می‏کردند،مستحق قتل‏
شدند».
چنانچه می‏خواستند«هارون»را به قتل برسانند.
و برای عیسی علیه السّلام چوبه‏ی دار نصب کردند.
و از همه بزرگ‏تر پیامبر اسلام را شهید کردند،چنانچه در تاریخ می‏نویسند:

 

«پس از فتح«خیبر»همسر«سلام بن مشکم»یهودی که ظاهرا اسلام آورده بود
طعامی از گوشت سردست گوسفند مهیّا کرده و به خدمت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله‏
فرستاد،پیامبر که هیچ وقت عادت نداشت غذا را تنها میل کند«بشر بن براء»را
دعوت کرد بشر هم دست برده،و قطعه‏ای از آن گوشت را تناول کرد،اما همینکه‏
پیامبر گوشت را در دهان گذاشت و مقداری از آن را جوید،یک مرتبه لقمه را از
دهان انداخته،و فریاد زد:«به خدا قسم که این گوشت به من خبر می‏دهد که‏
مسموم است»آن زهر آن قدر قوی بود،که بشر را در جا مسموم نمود و
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را پس از چند هفته شهید کرد.»(1)
 منبع موقف علماء السلام من الیهود،ص 29؛


معروف این است که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمودند:این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی پس از فتح برای من آورد ‏

پروتکل دانشوران یهود

بهرام محسن پور

 

 

 

نظرات 22 + ارسال نظر
علی طهرانی, , جمعه 16 فروردین 1387 ساعت 00:24

اطلاعات خوب و جدیدی بود
من تا الان فکر می کردم پیامبر رحلت کرده یعنی بخاطر کهولت سن شهید شده

, , جمعه 16 فروردین 1387 ساعت 01:09

آرش, نرم افزار, جمعه 16 فروردین 1387 ساعت 01:12

البته کاملا دروغ و جانب دارانه هم بود. در کتابهای مرجع اسلامی و صد البته عربی همچین چیزی وجود نداره. نمونش مثلا تاریخ طبری هست.
بهتره باعث آزردگی همطنان کلیمیمون نشیم.
این چندمین مورد هست که دارید اطلاعات کاملا غلطی رو به گروهی نسبت میدید.
تعصب و تحجرتون رو لطفا جاهای دیگه ای بروز بدید.

, , جمعه 16 فروردین 1387 ساعت 01:18

اگه درسته منابعی رو از کتب عرب و اهل تسنن برای این موضوع معرفی کن.

, , جمعه 16 فروردین 1387 ساعت 02:02

تاریخ طبری کتاب درستی نیست مشکلات به وفور در این کتاب به چشم می خوره
همانند:
بسیار جانب دارانه نوشته شده و برای اهل تسنن است مثلا در رابطه با واقعه حجه الوداع که آخرین حج پیامبر است و از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و باید کاملا این حادثه بیان می شده به دلیل متقارن بودن این حج با حادثه غدیر فقط یک برگ از این کتاب بزرگ که در آن حتی از نوع ابزار جنگی پیامبر در جنگ ها را نام برده اختصاص می دهد
آیا آخرین حج پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم اهمیت بیشتری داشته یا صلاح های جنگی پیامبر در جنگ احد؟
کتب اهل تشیع بسیار موثق تر هستند

, , جمعه 16 فروردین 1387 ساعت 02:04

خاطر نشان می شوم که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بغیر از این حادثه به دست آیشه و حفصه دختر خلیفه دوم در آخرین روزهای آخر عمر شریف و مبارکشون مسموم می شوند وعلت اصلی شهادت پیامبر زهری بود که این دو به آن حضرت خوراندند

, , جمعه 16 فروردین 1387 ساعت 03:13

یادتون باشه که تشیع خیلی بعد از تسنن و در مخالفت با خلیفه های وقت و خاندان اونا بوجود اومده. مخصوصا توسط ایرانیان به طرفداری از ائمه. پس اگر صحبت جانبداری باشه میشه کتب تشیع رو بیشتر جانبدارانه معرفی کرد. ولی منظور از کتبی مثل تاریخ طبری در اینجا شاهدی بر فوت پیامبر است که تمامی کتب با هم متفق القول هستن.

, , جمعه 16 فروردین 1387 ساعت 12:37

حال دوباره به کتاب تاریخ طبری می نگریم
واقعه دعوت خویشاوندان
در این واقعه حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم خویشاوندان خود را دعوت می کند و از آنان می خواهد هر کس که او را در این راه یاری کند او را به عنوان جانشین خود معرفی می کند که هیچ یک از ریش سفیدان اقدام به همکاری در امر خطیر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نمی کند مگر امیر امومنین علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم همانجا کلماتی مانند وزیر خلیفه وصی و اخی من بعدی را در وصف امیر المومنین بیان می نماید
ولی در تاریخ طبری می خوانیم اخی و کذا وکذا
کذا و کذا به معنای همانند و غیره می باشد و عرب هنگامی از این کلمه به کار می برد که چندیدن کلمه همانند را در جمله آورده و برای خلاصه کردن مطلب از آن استفاده می کند در حالیکه در تاریخ طبری فقط از یک کلمه اخی استفاده نموده وقصد بر پنهان نمودن کلماتی همچون:
وزیر خلیفه وصی

, , جمعه 16 فروردین 1387 ساعت 12:54

تشیع از زمانی نام گرفت که بعد از واقعه غدیر در آخرین روزهای عمر پربرکت حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم در حجه الوداع دست امیر المومنین علیه السلام را بالا گرفتند و او را جانشین خود معرفی کردند
تسنن در زمانی نام گرفت که جسد مبارک آن حضرت بر زمین بود و امیر المونین علیه السلام در بالین آن حضرت حضور داشتند و افرادی به سر کردگی خلیفه اول و دوم در مکانی بنام سقیفه تجمع کردند و به زور شمشیر در میان تعداد محدودی از مسلمانان خود را جانشین و خلیفه نامیدند

علی منتجبی , نرم , خواجه نصیر بنفش جمعه 16 فروردین 1387 ساعت 12:58

با عرض سلام خدمت شما دوست عزیز و گرامی از آنجا که بنده تنها طرفدار حق و حقیقت هستم؛با اینکه در زمینه هایی همچون بحث جناب آقای دکتر عبدالکریم سروش با هم اختلاف نظر داریم باید خدمتتون عرض کنم که حرف شما کاملا متین و درست میباشد و پیامبر اسلام با شهادت از دنیا رفته اند و بنده مدرکی مستند تر از تاریخ طبرسی معرفی میکنم:کتاب منتهی الآمال نوشته عالم شیعی جناب شیخ عباس قمی که کتاب مفاتیح الجنان رو نوشته اند.موفق باشید.

علی منتجبی , , جمعه 16 فروردین 1387 ساعت 13:09

در ضمن در جواب اون دوستی که فرموده بودند تشیع در مخالفت با تسنن به وجود آمده باید عرض کنم که کاملا جریان بر خلاف گفته ی شما میباشد زیرا پایه ی تشیع و امامت و ولایت امامان شیعی با پایه ی نبوت هر دو در یک زمان زده شده اندو مدرک حقیر داستان دعوت اول پیامبر اسلام است که که خویشاوندان خودشون رو جمع کردند و در آن روز تنها علی ابن ابیطالب به دعوت پیامبر اسلام جواب مثبت دادند و در همانجا پیامبر پایه ی ولایت و امامت بعد از خودشون رو زدند و علی ابن ابیطالب رو به عنوان وصی و جانشین خودشون معرفی کردندو بعد از آنکه خلفای اهل تسنن مسلمان شدند به مخالفت با علی برخاستند و به دنبال این قدرت طلبی ایشان رو از حکومت عدالت محوری که مدتی بعد به نمایش گذاشتند دور نگه داشتند.موفق باشید.

با درود بر شما دوست گرامی...

البته انتشار چنین مطالب حساس و مخاظره بر انگیزی نیاز به منابع و مراجع بسیار معتبر و موثقی دارد٬ که متأسفانه شما در بدایت امر تنها اشاره نموده‌اید که دارای چنین منبعی می‌باشد٬ ولی آن منبع را ذکر ننموده‌اید٬ که خود شبهه برانگیز می‌باشد٬ و همانطور که ما هم در کتب معارف دبیرستان٬ و همچنین دیگر کتب تاریخی که مطالعه داشته‌ایم٬ خوانده‌ایم که حضرت رسول اکرم (ص) به صورت طبیعی رحمت الهی رسیده‌اند٬ بنابراین برای دیکر بار بر شک ما می‌افزاید که این مطلب باید دارای منابغ موثقی باشد.
اما دیگر مطلب آنکه خوشبختانه سیاستی در دولت قبلی پیش گرفته شده بود٬ با عنوان گفت و گوی تمدن‌ها و اکنون سازمان ملل آن را با نام گفت و گوی فرهنگ‌ها ادامه می‌دهد٬ و از دیگر میراث آن سازمانی است با نام گفت و گوی ادیان٬ تمامی این گفتارها در پی ایجاد تفاهم٬ صلح٬ سازش و بهبود جایگاه ادیان با یکدیگر می‌باشند٬ حال نمی‌دانم با چه انگیزه‌ای ما می‌توانیم چنین مطالب بدون سند کافی را منتشر نماییم٬ آن هم در جهت ستیز و تنش‌زایی بین ادیان و انسان‌ها٬ شاید این گفتار طرح گردد که اگر هم چنین مطالبی صحت داشته باشند تاریخ بوده و باید تاریخ را طرح نمود٬ به حتم تاریخ بسیاری از نا برابری‌ها را در پی داشته٬ آیا ما باید آن‌ها را از دل تاریخ بیرون کشیده و بر ستیز و دشمنی خود با دیگر ملل و ادیان بیفزاییم؟؟؟
آیا ما باید آن تاریخ شوم حمله‌ی اسکندر را به ایران زنده کرده و با یونانیان ارتباط تیره‌ای داشته باشیم؟
آیا باید تاریخ حمله‌ی اعراب را به ایران زنده نماییم و بر ستیز با آنان برخیزیم؟
آیا...؟؟؟
به گمان من می‌توان حوادث بد تاریخ را بخشید ولی فراموش نکرد٬ تا بر سازش و بهکرد زندگی بشری نیرو بخشیده و به سوی برابری‌ها و عدالت‌ها رویم...
امید به آنکه چنین گردد.

با آرزوی بهترین‌ها برای شما دوست گرامی
تا درودی دگر بار بدرود

علی طهرانی, , جمعه 16 فروردین 1387 ساعت 13:45

پویا صفری شما دیگه همچین حرفی نزن
تو آزادی بیان را فقط وقتی قبول داری که به نفع خودت باشه
می بینی حالا که یکی داره ضد تو حرف می زنه میای بهش گیر میدی
تو که میای خودت افکار درهم سروش که اصلا منبعی نداره در حالیکه این آقا خودش منبع هم بیان کرده علی منتجبی هم آمده یه منبع دیگه معرفی کرده و یکی دیگه هم آمده نشان داده که کتاب تاریخ طبری یک کتاب هست که پر از ایراد
پس تو چه جوری حرفهای سروش را گذاشتی در حالیکه هیچ منبعی نداشت و همش افکار و تخیلات خودش بود

با درود بر علی عزیز...

گمان نمی‌کنم که حرف‌های من ناقض آزادی بیان بوده باشد٬ من تنها نقد خود را به عنوان یک منتقد بیان نمودم٬ که نوشتار دوست عزیزمان دارای منبع ذکر شده‌ای نبوده و سپس علی منتجبی عزیز منبعی را ذکر نمود٬ بنابراین هر منتفد حق دارد تا جایی که موجب انسداد سخنان نگردد نقد خود را بیان دارد٬ و من نیز تنها نقدی دوستانه را ابراز داشتم که هرگز موجب نقض آزادی بیان نمی‌گردید٬ و اگر چنین نکته‌ای را یافتید خوشحال می‌شوم تا متوجه آن گردم.

و به حتم تفاوت یک اندیشه با یک روایت و تاریخ را می‌دانید که چنین مقایسه‌ای را قائل می‌شوید٬ با ذکر چنین مطلبی توسط تو دوست عزیز انگیزه‌ام بر انتشار دوباره‌ی نوشتار ((پرگار مترجم و حد زدن مفسر)) با اندکی ویرایش صورت گرفته دو چندان شد٬ امید به آنکه مفید واقع گردد و متوجه قیاس غلططان گردید.

با تشکر و آرزوی بهترین‌ها
تا درودی دگر بار بدرود...

علی طهرانی, , جمعه 16 فروردین 1387 ساعت 14:23

اولا این آقا فقط گفته یه زن یهودی پیامبر کشته به هیچ اعتقادی توهین نکرده
در حالیکه تو به عقاید بیش از یک میلیارد مسلمان توهین کردی

با درودی دگر بار بر علی عزیز...

اولا من هرگز نگفتم که ایشان اهانتی را مرتکب گشته اند و شک دارم که نظر مرا به طور کامل و صحیح خوانده باشی٬ بنابراین اولا توصیه می کنم تا باری دیگر نظر مرا به طور دقیق تری بخوانی٬ و دوما اگر فرض شما صحیح باشد٬ چگونه است که با اهانت به یک مسلمان به کل جامعه ی مسلمانان اهانت می شود٬ که هیچ شخصی نه به مسلمانی اهانت کرده و نه یهودی٬ ولی با اهانت به یک یهودی تنها به آن یهودی توهین می شود و نه به کل جامعه ی یهودیان...؟؟؟؟
کمی حساب شده تر و با تأمل بیشتر سخم گوییم...

علی طهرانی, , جمعه 16 فروردین 1387 ساعت 15:10

ببین عزیزم پویا جان
من نگفتم تو به یه نفر از مسلمان توهین کردی گفتم تو به اعتقادات مسلمان توهین کردی
تو اگر به یه مسلمان توهین می کردی من نمی آمدم بگم تو به جامعه اسلام توهین کردی در حالیکه محمد فتاحی حتی به یه نفر توهین نکرده فقط گفته یه زن یهودی پیامبر را کشته همین
پس متن من را با دقت بخوان
حالا عزیزم دیگر بحث نکن در مذاکره سوال بی جوابی نمیمونه

خوشنودم که بحث را به مناظره ی حضوری ارجاع دادی٬ امیدوارم تا یکشنبه مباحثه ی نکویی را با یکدیگر داشته باشیم...

, , شنبه 17 فروردین 1387 ساعت 00:43

جالبه! بعضی ها واقعا بویی از انسانیت نبردن! :
یهودی ها و مسیحی و بهایی رو به لجن می کشن و اصلا توهینی حساب نمیشه ها! ولی یکی بگه پیامبر رو یهودی ها نکشتن توهین به کل جامعه مسلمان حساب می کنید و تکفیر میکنیدش! چجوری امثال شما میتونن تو جامعه راه برن؟! کل وجودتون شبیه سنگه با این عقاید فاسدتون!
بعدشم می خوای سروش بره از جبرئیل امضا بگیره که امر واستون مشتبه بشه؟!
دمت گرم پویا.

, , شنبه 17 فروردین 1387 ساعت 00:47

آقا اعلام شده که قصص النبیا درونش ژر دروغ . منم خوندم . و ممئنم که دروغه

علی طهرانی, , شنبه 17 فروردین 1387 ساعت 16:10

رو یهودی ها نکشتن توهین به کل جامعه مسلمان حساب می کنید
چرت نگو متن را بخون بعد می فهمی تو چه لجنی هستی ما گفتیم که وقتی پویا صفری قرآن می گه حرف خدا نیست داره به کل مسلمان توهین می کنه
پس از خودت شعر نباف
ok?
حالا فهمیدی لجن خودتی؟
اینقدر لجنی که نامتم تو لجن بودنت گم شده
فقط بلدی دروغ بسازی چون کمبود داری

, , یکشنبه 18 فروردین 1387 ساعت 23:22

لازمه چیزهایی رو که لایق خودت و فک و فامیلته اینجا هم بنویسی علی؟!!! ما که ایل و تبارتو میشناسیم سیاه باز!
ماشالله چاله میدون که نیست اینجا، آدری خونتونو اشتباهی اومدی عمو!
دنیا بهت خندیدن دیگه!!!

بی ادب توهین نکن تو داری اشتباه میکنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد