KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

ترور اجداد پیامبر به دست یهود

 

 تروریسم تاریخی یهود
اگر تروریسم را در تاریخ پی‌جویی کنیم، در‌می‌یابیم که یهود‌یان بنیان‌گذار آن‌‌اند. ترور که واژه‌ای فرانسوی است، معادل «فتک» در عربی و در فرهنگ سیاسی، به معنای کشتن غافلانه و مخفیانة هدفمند است؛ بنابراین ترور کور معنا ندارد. با نگاهی به سیره و روایات معصومان(ع) در می‌یابیم که آن بزرگواران چنین امری را تجویز نکرده و خود نیز از آن پرهیز می‌کرده‌اند. کشتن مجرمی که خود می‌داند تحت تعقیب و حکمش اعدام است، ترور و فتک به شمار نمی‌آید؛ بلکه آن را «اغتیال» گفته‌اند. بنابراین ترور به مواردی اطلاق می‌شود که از سوی قاتل هشداری به فرد مورد هدف و تعقیب نمی‌دهند.


یکی از شخصیت‌های یهودی که به دست یاران پیامبر(ص) کشته شد، کعب بن اشرف است. برخی کشته شدن کعب را نوعی ترور می‌دانند که رسول خدا(ص) مرتکب آن شده است. در حالی که با توجه به تعریف و ویژگی‌های ترور، این قتل از این تعریف خارج است. فتنه‌گری‌های کعب از اندازه گذشته بود و پیامبر رسماً و به طور علنی در مسجد النبی فرمود: کیست که شر او را کم کند؟ کعب نیز به خوبی می‌دانست اگر مسلمانان به او دست یابند، خونش را خواهند ریخت؛ چرا که به رویارویی تبلیغاتی و نظامی با پیامبر و مسلمانان کمر بسته بود و آنان را آزار می‌داد. بنابراین کشته شدن کعب از مفهوم ترور خارج است.
یهود با شناسایی نور نبوت در اجداد پیامبر(ص) و با تطبیق آن با علائم ذکر شده در کتاب‌های آسمانی سعی در خاموش کردن این نور داشتند.


. ترور هاشم
حضرت هاشم، جد اعلای پیامبر(ص)، مکی است، اما قبر ایشان در غزة فلسطین است! ایشان از مکه برای تجارت به سوی شام خارج شده و در یثرب مهمان رئیس یکی از قبایل مستقر در مدینه به نام عمربن زیدبن لبید می‌شود. هاشم با دختر عمر، سلمی، ازدواج می‌کند. پس از ازدواج، هنگام رفتن به سفر، به همسرش سفارش می‌کند: احتمال دارد از این سفر باز نگردم. خداوند به تو پسری خواهد داد. از او سخت نگهداری کن. هاشم به غزه می‌رود و پس از پایان تجارت، آهنگ بازگشت می‌کند. اما در همان شب، به ناگاه دچار بیماری می‌شود. اصحابش را فرا می‌خواند و می‌گوید: به مکه باز گردید. به مدینه که رسیدید، همسرم را سلام برسانید و سفارش کنید فرزندم را که از او متولد
 خواهد شد؛ به او بگویید که آن بزرگ‌ترین دغدغه من است. پس قلم و کاغذی می‌خواهد و وصیت‌نامه‌ای می‌نویسد که بخش  عمده‌ای از آن در سفارش به پاسداری از فرزند است

موسی(ع) به یهودیان خبر آمدن پیامبراکرم(ص) را داده بود. اینان از قیافة او، پدر و مادر و نسل او، آگاه بودند وگنجینه‌ای از اطلاعات را در اختیار داشتند و آنان مسلط به علم چهره‌‌شناسی بودند که از موسی(ع) آموخته بودند و نسل به نسل به آنان منتقل شده بود. بنابراین، هاشم، آشنای آنان بود و یهودیان به خوبی می‌دانستند که پیامبر آخرالزمان، از نسل اوست. اما تیر آنها دیر به هدف خورد، و هنگامی هاشم ترور شد که نطفة عبدالمطلب در مدینه بسته شده بود.

 

 ترور عبدالمطلب
 فرزند هاشم در مدینه به دنیا آمد و رشد کرد. او را شیبه نامیدند. به توصیة هاشم، مادر پاسداری او را بر عهده گرفت و جالب است که مادر دیگر ازدواج نکرد.
نُه سال بر او گذشته بود که یهودیان از وجودش آگاه شدند و به او حمله بردند و دایی‌های وی نجاتش دادند. مُطلب، برادر هاشم، هنگام رفتن برای تجارت، مهمان خانه هاشم بود. می‌بیند یکی از بچه‌ها که در این خانه بازی می‌کند، خود را از فرزند هاشم می‌خواند. از حال او می‌پرسد. از پاسخ او سربرمی‌تابند، اما اصرار می‌کند تا او را معرفی کنند. به او می‌گویند: بنا به وصیت پدرش، ما تا به حال این را افشا نکردیم، تا از دست یهود در امان بماند. گروهی می‌گویند: مطلب، کودک را از این خانه فراری داد و همراه برد و دسته‌ای دیگر می‌گویند: توافق کردند و مطلب او را به مکه آورد و مردم به گمان اینکه او غلام مطلب است، او را عبدالمطلب نام نهادند و این نام بر او ماند


. ترور عبدالله
یهود در ترور عبدالمطلب ناکام ماند و از او عبدالله به دنیا آمد. عبدالله اهل مکه است و قبرش در مدینه در مقر یهود! و این عجیب می‌نماید.
دربارة عبدالله داستان‌ها صریح‌تر است. یهودیان بارها دست به ترور او زده‌اند و ناکام مانده‌اند. گفته‌اند: خانمی یهودی را فرستادند که همسر عبدالله شود تا نطفة پیامبر آخرالزمان به این زن منتقل گردد. زن هر روز سر راه عبدالله را می‌گرفت و به او پیشنهاد ازدواج می‌داد. یک روز نیامد. عبدالله از او پرسید چرا نیامدی؟ گفت: نوری که در پیشانی تو بود دیگر نیست. عبدالله، ازدواج کرده بود.
روزی وهب ‌بن عبد مناف، یکی از تاجران مکه، عبدالله را که آن روز جوانی بیست و پنج ساله بود، دید که یهودیان در میانش گرفته‌اند و می‌خواهند او را بکشند. وهب ترسید و گریخت. میان بنی‌هاشم آمد و فریاد زد: عبدالله را دریابید که دشمنان او را در میان گرفته‌اند. عبدالله معجزه‌آسا نجات یافت. وهب که شاهد نجات معجزه‌آسای عبدالله بود و نور نبوت را در چهره او می‌دید، پیشنهاد ازدواج دخترش، آمنه و عبدالله را داد. این ازدواجه مبارک سر می‌گیرد،17 اما دو ماه پس از ازدواج، عبدالله در راه تجارت، در مدینه از دنیا می‌رود. تیر یهود برای بار دوم دیر به هدف می‌خورد. آمنه دو ماه است که باردار است و عبدالله به گونه‌ای کاملاً مشکوک در یثرب رحلت می‌کند. اما نمی‌توان خط ترور را ردیابی کرد.
 تلاش برای ترور پیامبر


آورده‌اند: فردای شب میلاد رسول‌الله یکی از علمای یهود به دارالندوه آمد و گفت: آیا امشب در میان شما فرزندی متولد شده است؟ گفتند: نه. گفت: باید متولد شده باشد و نامش احمد باشد. هلاک یهود به دست او خواهد بود.
پس از جلسه دریافتند که پسری برای عبدالله بن عبدالمطلب به دنیا آمده است. آن مرد را خبر کردند که آری، آن شب پسری در میان ما به دنیا آمده است. عالم یهودی را نزد محمد(ص) آوردند، تا ایشان را دید، بیهوش شد. چون به هوش آمد، گفت: به خدا قسم، پیامبری تا قیامت، از بنی‌اسرائیل گرفته شد. این همان کسی است که بنی‌اسرائیل را نابود می‌کند. چون دید قریش از این خبر شاد شدند، گفت: به خدا قسم، کاری با شما کند که اهل مشرق و مغرب از آن یاد کنند.
 محمد(ص) از همان نخستین روز تولد شناسایی شد. تیرهای یهود برای جلوگیری از پیدایش ایشان، همه، به خطا رفته است و آنان برای دسترسی به هدف، باید محمد(ص) را از میان بردارند