KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

سال ۸۶ و رویکرد دولت نهم از دیدگاه محمد صدر و محسن میردامادی

 آثار سوء ناشی از برنامه های دولت نهم در سیاست، اقتصاد و فرهنگ در گفت‌وگو با محمد صدر

چنانچه آقای احمدی نژاد با همان ادبیات خاص و غیر دیپلماتیک راه خود را ادامه دهد نمی‌تواند احترام برای کشور و برای رییس جمهوری ایران در سطح بین المللی باقی بگذارد و در عین حال با ادامه‌ی این روند و صدور احتمالی قطع نامه‌ی سوم به ضربه خوردن موقعیت ما در سطح جهان بیشتر کمک خواهد کرد چراکه طبیعتا با تصویب هر قطع‌نامه یک درجه از موقعیت بین المللی ایران کاسته خواهد شد و همه‌ی کشورهای دنیا در همکاری با ایران نیز بیشتر جانب احتیاط را پیش خواهند گرفت...



 میردامادی: دولت فعلی بیش از آنکه کار کند، سر و صدا می‌کند

 

به نظر می رسد که دولت کنونی ایران، خود را کاملا مستغنی از دنیا می‌بیند و در مواردی با بکاربستن ادبیات تهاجمی و تحریک‌آمیز، موضعی تهاجمی و تقابلی اتخاذ می‌کند. آثار سوء این سیاست تنها دامن گیر برقراری و حفظ رابطه با کشورهای غربی و اروپایی و ایجاد نگرانی در این حوزه نشده، و حتی روابط ایران با کشورهای منطقه را نیز تحت تاثیر قرار داده است. این کشورها در حال حاضر نگاهی توام با بی اعتمادی نسبت به ایران دارند...


آثار سوء ناشی از برنامه های دولت نهم در سیاست، اقتصاد و فرهنگ در گفت‌وگو با محمد صدر

باران: سید محمد صدر معتقد است چنانچه استراتژی های دولت نهم در عرصه‌ی سیاست خارجی،داخلی و نیز عرصه اقتصادی در سال آینده نیز ادامه پیدا کند چشم انداز روشنی را نمیتوان متصور بود که از جمله مهمترین آن می توان به صدور قطع نامه سوم تحریم علیه ایران و پیامدهای سوء آن در عرصه ی اقتصادی اشاره کرد.
سید محمد صدر معتقد است چنانچه استراتژی های دولت نهم در عرصه ی سیاست خارجی،داخلی و نیز عرصه اقتصادی در سال آینده نیز ادامه پیدا کند چشم انداز روشنی را نمیتوان متصور بود که از جمله مهمترین آن می توان به صدور قطع نامه سوم تحریم علیه ایران و پیامدهای سوء آن در عرصه ی اقتصادی اشاره کرد.
معاون وزیر امور خارجه در دولت اصلاحات در گفت وگو با خبرنگار سایت باران با بیان اینکه انتخابات یکی از مهمترین مسایل تعیین کننده برای ایران چه در سیاست داخلی و چه خارجی است گفت: بازتاب انتخابات در سیاست داخلی مشارکت مردم درحاکمیت است یعنی تعیین پست های مهم مهم حاکمیت از رهبر گرفته تا رییس جمهور و نشان دهنده‌ی اهمیت انقلاب اسلامی ایران و قانون اساسی بیرون آمده از دل جمهوری اسلامی به رای و نقش مردم است. یعنی هیچ چیز غیر از رای مردم تعیین کننده نیست و آنچه به حاکمیت ایران را مشروعیت می‌دهد رای مردم است و در همینت چارچوب نیز امام خمینی (ره) فرموند میزان رای ملت است.
وی ادامه داد:در عین حال چگونگی برگزاری انتخابات نکته دیگری است که باید مرد توجه قرار بگیرد. یعنی رای واقعی مردم باید تعیین کننده مسولین درجه یک نظام باشد و اینجاست که بحث قدرت انتخابات کردن مردم مطرح میشود البته در شرایطی که همه ی تفکرات اجازه‌ی حضور داشته باشند،در اینصورت می توان گفت که انتخاباتی آزاد و سالم برگزار شده بدون هر گونه اعمال نفوذ اما متاسفانه دراین دوره از انتخابات از مجلس شورای اسلامی نیز امکان معرفی کاندیداها با نظرات مختلف به مردم آنگونه که باید و شاید و عادلانه انجام نشد و تقریبا یک جریان فکری مخصوصا افراد شناخته شده و رای‌آور یعنی جریان اصلاح طلب از حضور محروم شدند.
صدر با اشاره به رد صلاحیت گسترده ی اصلاح طلبان در انتخابات هشتمین دوره ی مجلس شورای اسلامی افزود:چگونه می توان رد شدن تعداد زیادی از وزرا، استاندران و اعضای احزاب اصلی اصلاح طلبان را که هم در انقلاب و هم در جمهوری اسلامی نقش داشتند و هم سال ها در پیشبرد جمهوری اسلامی مدیریت کردند و رد صلاحیت این افراد یعنی محروم کردن مردم از یک انتخاب درست است برای آنکه شرایطی که باید وجود داشته باشد برای انتخاب مردم از آنها گرفته می‌شود و در اینصورت طبیعتا بخشی از مردم به طور غیر مستقیم از حضور و شرکت محروم می‌شوند و به ویژه نسل جوان ما که تجربه‌ی سیاسی کافی ندارند و نا امید می‌شوند و زمانی که این اشتباهات تکراری شود ناامیدی گسترش پیدا کرده و به جنبه های دیگر هم سرایت خواهد کرد و این اقدام غیر صحیح موجب می‌شود بسیاری از جوانانی که آماده شده بوند که حرکت کرده و به انتخابات نشاط دهند کنار بروند و در واقع با این کار جمهوری اسلامی محروم میشود.
معاون وزیر امور خارجه در دولت اصلاحات باتاکید براینکه حفظ نظام جمهوری اسلامی هدف اصلی اصلاح طلبان است ادامه داد: هر که بخواهد به این نظام ضربه وارد کند باید بداند که به امام، انقلاب و جمهوری اسلامی بی وفایی کرده و ضربه زده است چراکه بزرگترین ضربه تضعیف پایگاه مردمی و در دراز مدت تضعیف نظام یعنی همنا چیزی که امام بسیار نسبت به آن حساسیت داشتند و همواره تاکید داشتند که جمهوری اسلام یعنی مردم. بنابراین باید گفت حداقل تا اینجا یعنی بخش اول انتخابات که بخش تعیین صلاحیت‌ها بود به خوبی انجام نشد و نتیجه آن محرومیت جمهوری اسلامی از حضور جوانانی که می‌توانستند سرمایه‌های بسیار خوبی برای جمهوری اسلامی محسوب شوند هستند و بنابراین این مرحله چشم انداز خوبی را به نمایش نمی‌گذارد البته باید منتظر بود و دید که خود انتخابات چگونه برگزار می‌شود.
وی با تاکید بر اینکه سیاست خارجی ادامه‌ی سیاست داخلی است ادامه داد: این مسایل داخلی ایران، قطعا بر روند سیاست خارجی ما تاثیر گذار خواهد بود و آن را خدشه دار خواهد کرد. یعنی دولتی نمی‌تواند در داخل با مردم روابط اعتمادساز و اطمینان بخشی نداشته باشد اما در سطح جهان و در روابط خارجی شعار تشنج زادیی و اعتمادسازی بدهد. بنابراین طبیعی است که با این روند سیاست داخلی ما، سیاست خارجی نیز خدشه دار می‌شود و این همان دلیلی است که دولت آقای احمدی نژاد را در سطح بین المللی منزوی کرده چون با مردم خود خوب رفتار نکرده و در زمینه های آزادی از نظر سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و احزاب بسته عمل کرده است و در نتیجه در خارج نیز متاسفانه موقعیت بسیار مناسب بین المللی که پیش از دولت آقای احمدی نژاد به ارمغان آورده شد بود متاسفانه از دست رفت.
صدر با بیان اینکه ایران فی نفسه از نظر جایگاه استراتژیک یکی از کشورهای مهم دنیا تلقی می‌شود تاکید کرد: ایران در منطقه‌ی به هم رسیدن سه قطب بزرگ دنیا قرار دارد و بیش از ۷۰ درصد نفت دنیا در شمال خلیج فارس یعنی ایران تامین می‌شود. ایران در منطقه خاورمیانه قرار دارد که تمام بحران های مهم جهانی کشورهایی همچون عراق، افغانستان و فلطسین در آن رخ می‌دهد و مساله مهم اینکه ایران به دلیل موفیت و نفوذش در این بحران‌ها تاثیرگذار است. بنابراین جدا از اینکه چه حاکمیتی در ایران وجود دارد، ایران داری اهمیت است حال چنانچه دولت ایران، دولتی باشد که درک صحیحی از سیاست خارجی داشته باشد و بتواند ازاین موقعیتی که به عنوان سرمایه بزرگ در اختیار دولت قرار می‌گیرد را به نحو احسن بهره برد همان کاری که آقای خاتمی انجام داد که از سیاست داخلی خوبی که در پیش گرفت مجموعه ی موقعیت خوبی برای ایران در سطح بین الملل و مشروعیت مناسبی کسب کرد اما متاسفانه در این زمان که به ۲.۵ سال دولت آقای احمدی نژاد وارد شدیم میبینیم که گام به گام این موقعیت‌ها در حال از بین رفتن است البته طبیعی است که یک شبه و یکباره همه چیز از دست نمی‌رود اما به مرور زمان موقعیت ایران و جمهوری اسلامی ایران در دنیا خدشه دار می شود.
بنابراین چنانچه سیاست‌ها و استراتژی‌های دولت همین باشد که تا کنون بوده نمی‌توانیم چشم‌انداز مثبتی داشته باشیم. ببنید! در سیاست داخلی همین عملکردی که وزارت کشور دولت آقای احمدی نژاد داشت و تعداد زیادی از کاندیدها را رد صلاحیت کردند که در طول ۲۹ سال بی‌سابقه بود. با اینکه در طی این سالها همواره تفکرات مختلفی در این وزارتخانه حضور داشتند اما هیچ یک چنین نکردند و همواره در بیشترین حد، ده درصد کانداها توسط وزارت کشور رد صلاحیت می شدند آن هم به دلایلی کاملا منطقی و هیچ گاه وزارت کشور روند خطی و سیاسی را در بررسی صلاحیت ها پیش نمی‌گرفت و این کار اغلب به عهده‌ی شورای نگهبان بود اما دولت آقای احمدی نژاد این افتخار را دارد که این رد صلاحیت های گسترده را خود انجام داده و آنقدر این حادثه شور و تلخ بوده که شورای نگهبان برخی را بازگرداند و این نشان میدهد تفکر این دولت با تمام دولتهای گذشته متفاوت است. تفکری بسته،خشن و غیر معقول. ببنید با سینماگران، روزنامه‌نگاران ،سایت‌های خبری چه میکنند؟ و یا اینکه بودجه ی احزاب را قطع کردند که اگر ادامه پیدا کند در سال آینده چشم انداز خوبی را در سیاست داخلی و نیز سیاست خارجی متصور نخواهیم بود.
وی در تحلیل خود از شرایط ایران در سال آینده از نظر سیاست خارجی صدور قطع نامه‌ی سوم تحریم را برای ایران قابل پیش بینی دانست و گفت: چنانچه آقای احمدی نژاد با همان ادبیات خاص و غیر دیپلماتیک راه خود را ادامه دهد نمی‌تواند احترام برای کشور و رییس جمهوری ایران در سطح بین المللی باقی بگذارد و در عین حال با ادامه‌ی این روند و صدور احتمالی قطع نامه‌ی سوم به ضربه خوردن موقعیت ما در سطح جهان بیشتر کمک خواهد کرد چراکه طبیعتا با تصویب هر قطع‌نامه یک درجه از موقعیت بین المللی ایران کاسته خواهد شد و همه‌ی کشورهای دنیا در همکاری با ایران نیز بیشتر جانب احتیاط را پیش خواهند گرفت .
این کارشناس سیاست خارجی در ادامه با اشاره به آثار تحریم ها بر وضعیت اقتصادی ایران خاطر نشان کرد: تاکنون کشورهای اروپایی تکلیف خود را با ایران معین کرده‌اند اما در دوبی و چین که روابط اقتصادی بسیار خوب و بالایی دارند دیگر اجازه تاسیس شرکت به ایرانی ها داده نمی‌شود و در عین حال با توصیه آمریکا این دو کشور، شرکت‌های ایرانی موجود را نیز کنترل می‌کنند تا کالاهایی را برای ایران نفرستند که خارج از دایره‌ی تحریم باشد. همچنین خبرهایی نیز شنیده شده که امیدوارم صحت نداشته باشد مبنی بر اینکه کشتی های ایرانی را در سواحل خلیج فارس با سگ بازرسی میکنند که بسیار توهین آمیز است. و تمام این رفتار ها در دولت آقای احمدی نژاد با ما صورت گرفته است و در گذشته چنین مسایلی را نداشتیم.
صدر در ادامه ی مطلب فوق افزود: بنابراین می‌بینیم که روابط اقتصادی ما با این قطعنامه‌ها روز به روز بدتر می‌شود و نتیجه آنکه برخی کالاها را نمی‌توانیم دریافت کنیم و برخی دیگر را که می‌خواهیم وارد کنیم به دلیل این تحریم‌ها باید با قیمتی بسیار بالاتر و از طریق واسطه باشد که هزینه‌ی بسیار بالایی را بر کشور وارد می‌سازد و به هدر رفتن بیت‌المال را سبب می‌شود. در عین حال گرانی، تورم، بیکاری و ... نیز مرتبا روند صعودی خود را طی می‌کند بنابراین اگر استراتژی‌های دولت تغییر نکند در هیچ زمینه‌ای چشم انداز مثبتی نخواهیم داشت.
این کاندیدای انتخابات هشتمین دوره از مجلس شورای اسلامی در ادامه‌ی این گفت‌وگو مهمترین دلیل حضور در این عرصه رانگرانی از آثار سوء ناشی از برنامه‌های دولت نهم در سیاست، اقتصاد ، فرهنگ و اجتماع خواند و گفت: ما(اصلاح طلبان) که حقیقتا خود را صاحب انقلاب و جمهوری اسلامی می‌دانیم احساس تکلیف می‌کنیم که وارد شده و باید تاجایی که می توانیم از ضربه خوردن این نظام جلوگیری کنیم که مجلس نیز یکی از این عرصه‌ها محسوب می‌شود، درست است که در مجلس با این روند رد صلاحیت‌ها فراکسیون اقلیتی خواهیم داشت و قدرت اکثریت را از لحاظ گذراندن قانون و ... نداریم اما با طرح پرسش از وزراء و نیز استفاده از تمامی امکانات قانونی قطعا در جهت اصلاح استراتژی های دولت حرکت خواهیم کرد. در واقع اصلاح همان استراتژی‌هایی که اگر ادامه پیدا کند چشم انداز روشنی برای جمهوری اسلامی نباید متصور بود. در عین حال هر کدام از ما اصلاح طلبان با توجه به سوابق خود در زمینه‌ی تخصص‌هایی که داریم نیز برای اصلاح مشکلات ساختاری آن‌ها حرکت کنیم. به عنوان مثال من در امر سیاست خارجی تخصص دارم و سعی میکنم به تغییر سطح ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه و جهان کمک کنم و چنانچه با انتخاب مردم به مجلس وارد شدم به اصلاح برنامه‌هایی که در این زمینه خصوصا مشکلاتی ایجاد کرده بپردازم.
وی همچنین مردم را بزرگترین امید خود دانست و اظهار کرد:به نظر من مردم ما عاقل، با شعور و فهمیده هستند اگر چه تجربه نشان داده که تا مدتی تفکرات خود را بروز نمی‌دهند اما مسایل را خوب درک می‌کنند و به خوبی تشخیص می‌دهند چه کسانی در جهت منافع آنها حرکت می‌کند و چه کسانی به آنها ضربه می‌زند. البته طبیعی است که تحول اجتماعی یک روزه، یک ماهه اتفاق نمی‌افتد و تا کنون هم تجربه شده که تحوالت هر هشت سال یکبار بوده اما معتقدم هم به دلیل هوش و ذکاوت مردم ایران و هم به دلیل ضعف‌های مفرطی که دولت آقای احمدی نژاد داشته این هشت سال تبدیل به چهار سال خواهد شد حتی اگر در این اتخابات این فرصت به مردم داده نشد که بتواندد تغییر نظر خود را اعمال کنند در انتخابات ریاست جمهوری حتما این موضوع اتفاق خواهد افتاد و مردم نظرات خود را نشان خواهند داد بنابراین امید من مردم هستند.
صدر در عین حال بزرگترین بیم خود را از آینده‌ی سیاسی ایران کنار گذاشته شدن بیشتر مردم از عرصه ی تصمیم گیری و از میان رفتن بیشتر حقوق شهروندی عنوان کرد و گفت: نگرانی من از این است که رای مردم به عنوان زینت مورد توجه قرار بگیرد نه به عنوان عمل اصلی برای تعیین حاکمیت و به سمتی پیش برود که خدای ناکرده اهداف انقلاب اسلامی یعنی آزادی، استقلال، عدالت، توسعه، پیشرفت و بالابردن جایگاه ایران در جهان و نیز تامین خواسته‌های تاریخی ملت ایران بود با عملکردهای غیر عقلانی با مشکل مواجه شود.


میردامادی: دولت فعلی بیش از آنکه کار کند، سر و صدا می‌کند

باران-نسرین وزیری:محسن میردامادی دبیرکل جبهه مشارکت ایران اسلامی و رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم در گفت و گو با "باران" به مقایسه سیاست خارجی دولت نهم با دو دولت اصلاحات پرداخته و نتایج و عواقب دیپلماسی دولت نهم بویژه در موضوع پیگیری پرونده هسته ای را برشمرده است که مشروح آن را در پی می خوانید:

***
سیاست خارجی دولت نهم دارای تفاوت های آشکاری با سیاست های دولت پیش از خود است که بارزترین آن به گفته دولتمردان نهم، تغییر رویکرد این سیاست از تدافعی به تهاجمی بود. تعریف شما از سیاست خارجی تدافعی و تهاجمی چیست؟
تفاوت عمده بین سیاست های خارجی دو دولت احمدی نژاد و خاتمی همین است که دست‌اندرکاران دولت فعلی ‌سیاست‌های دولت قبل را انفعالی می‌خوانند و مدعی برخورداری از سیاست خارجی تهاجمی هستند. البته تعبیر صحیح آن است که بگوییم سیاست خارجی دولت خاتمی "تعاملی" بود، اما این سیاست در دولت نهم، "تقابلی"است.
دولت خاتمی با در پیش گرفتن سیاست "تنش زدایی"، موجب اقبال کشورهای مختلف بخصوص کشورهای اروپایی به ایران و دیدگاههای شخص خاتمی شد. البته سیاست "تعامل با جهان خارج" تنها منحصر به اروپا و کشورهای غربی نبود و ما شاهد بهترین دوره روابط با کشورهای منطقه همچون عربستان و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس در دوره خاتمی بودیم. در واقع بهبود روابط ایران و عربستان از دوره ریاست جمهوری هاشمی آغاز شد اما در دولت خاتمی به اوج خود رسید. در دوره ریاست جمهوری خاتمی، ایران در برقراری نوعی تعامل با کشورهایی که مشکلاتی با ما داشتند، نیز موفق بود. چه آنکه در برقراری روابط مجدد با مصر گام‌های بزرگی برداشته شد.
اما دولت کنونی سیاست خارجی "تهاجمی" یا تقابلی را برگزید که طی آن حرف‌هایی از سوی رییس این دولت مطرح شد و اقداماتی از جانب ابن دولت در عرصه بین‌الملل به وقوع پیوست که نتیجه آن چیزی جز تحریک و تهییج مخالفان علیه ما نبود و باعث شد جامعه بین‌الملل در عمر این دولت علیه ایران بسیج شد. مهمترین نمونه از این سیاست "تهاجمی" دولت نهم را در طرح بحث هولوکاست شاهد بودیم. با نگاهی به سیر طرح این مساله از سوی رییس دولت نهم و واکنش‌های خارجی به آن در می‌یابیم که این مساله فقط بهانه خوبی به اسراییل و آمریکا داد تا فضایی فراتر از افکار عمومی مردم خود را علیه ایران برانگیزند. همچنانکه اروپا را نیز تحت تاثیر خود قرار دادند و حتی مصوبه‌ای در دفاع از هولوکاست در سازمان ملل ‌گذراندند. با یک نگاه واقع بینانه می‌توان گفت که طرح مساله هولوکاست نه تنها هیچ نفعی برای ایران یا فلسطینی‌ها نداشت بلکه بیشترین سود آن متوجه اسراییل بود.
سیاست خارجی "تقابلی" به ایجاد ‌نگرانی در کشورهای دیگر بویژه کشورهای همسایه منجر می‌شود. این نوع سیاست، در مواردی در دوران جنگ سرد به کار بسته می‌شد و بعضا جواب هم می‌داد. مثلا عراق‌ در رابطه با کشورهایی که ‌ می‌خواست از آنها امتیاز بگیرد، سیاست ایجاد رعب و وحشت را مورد استفاده قرار می‌داد. در آن زمان عراق در مواردی از جمله در زمان جنگ با ایران، که از کشورهایی چون عربستان یا کویت و امثال آنها امتیازی می‌خواست‌، چنانچه به این درخواست بی‌اعتنایی می‌شد؛ ‌بمبی در آن کشور منفجر می‌شد یا‌ مسائلی از این دست اتفاق می افتاد بطوریکه کشور ذیربط می‌فهمید‌ که این اتفاق ‌بوسیله عراق صورت گرفته است و کشورهای مخاطب عراق ترجیح می‌دادند برای تامین امنیت داخلی خود و مواجه نشدن با مشکلات بیشتر به عراق باج دهند. اما دوره سیاست‌های‌ اینچنینی به پایان رسیده و در حال حاظر –دوران پس از جنگ سرد - این نوع سیاست‌ها، دیگر جوابگو نیست.
به نظر می‌رسد که دولت کنونی ایران، خود را کاملا مستغنی از دنیا می‌بیند و در مواردی با بکار بستن ادبیات تهاجمی و تحریک آمیز، موضعی تهاجمی و تقابلی اتخاذ می‌کند. آثار سوء این سیاست تنها دامن‌گیر برقراری و حفظ رابطه با کشورهای غربی و اروپایی و ایجاد نگرانی در این حوزه نشده، و حتی روابط ایران با کشورهای منطقه را نیز تحت تاثیر قرار داده است. این کشورها در حال حاضر نگاهی توام با بی اعتمادی نسبت به ایران دارند. اینکه روابط ما با عربستان، امارات و حتی کویت به خوبی گذشته نیست، نشان از همین واقعیت دارد. اما متاسفانه دولتمردان ما فکر می‌کنند با بی اعتنایی به بعضی پروتکل‌های متعارف در سیاست خارجی و رفت و آمد های مکرر و حساب نشده به برخی کشورها می‌توانند این مسائل را حل کنند. احمدی نژاد در طول دوره ریاست جمهوری خود سه سفر به عربستان و برخی دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس داشته اما هیچ یک از این کشورها متقابلا سفری به ایران در این سطح نداشتند. کمتر پیش می‌آید که کشوری چنین بی‌تدبیر در عرصه بین‌الملل عمل کند. ‌دیدارهای خارجی که از سوی کشور مقابل بازدیدی متقابل را به همراه نداشته باشد، خارج از عرف و شئون دیپلماتیک است. این عارضه اگرچه ممکن است چندان مهم به نظر نرسد، اما در سیاست خارجی دارای معنی خاص خود است و‌ بیانگر عدم علاقه و اعتراض ضمنی آن کشورها در‌ رابطه‌شان با ایران است. چه این اعتراض در بیان مواضع آنان مستقیما مورد اشاره قرار بگیرد یا نگیرد.

اگرچه این دولت در ابتدا اعلام کرد که به سیاست تنش زدایی دولت پیش از خود پایبند نیست، اما به نظر می‌رسد که در یکسال اخیر این سیاست را در دستور کار خود قرار داده است. شاید بتوان تلاش برای برقراری رابطه با مصر و یا حضور آقای احمدی نژاد در اجلاس شورای همکاری خلیج فارس را نمونه هایی از این مساله دانست. اما در هر یک از این حرکت‌ها اقداماتی از سوی رییس دولت صورت گرفته که جای شگفتی دارد. از جمله آنکه در اجلاس شورای همکاری خلیج فارس، علنا این خلیج را عربی خواندند و رییس جمهور با بیان اینکه این خلیج "خلیج مودت و دوستی" است و نام آن چندان تفاوت نمی‌کند" از کنار آن گذشت و یا در مقابل اینکه در اجلاس کشورهای حاشیه خزر، معاهدات ۱۹۴۰ و ۱۹۲۱ را به تاریخ پیوسته و منسوخ خواندند، سکوت کرد. به نظر شما چرا چنین رویکردی در دولت نهم در پیش گرفته شده است؟
سیاست "تقابلی" یا همان سیاست " تهاجمی"ای که این دولت در پیش گرفته است، این الزامات را تحمیل می‌کند و آن را ناگزیر از سکوت در این مواقع می‌کند. مثلا در مورد رابطه ما با امارات‌ مسوولین آن کشور همواره طالب سفر رییس جمهور ایران به کشورشان بوده اند و مکرر تقاضایشان را در دولت‌های گذشته مطرح می‌کرده‌اند. چه آنکه از آقایان هاشمی و خاتمی هم چنین دعوتی شده بود؛ اما تا پیش از دولت نهم، روسای جمهور ایران به امارات نمی‌رفتند و معتقد بودند تا پیش از آنکه مسائل مربوط به ‌جزایر سه گانه‌ به توافق قابل قبولی برای ایران نرسد‌ مناسب نیست که سفری در سطح رییس جمهور به این کشور صورت بگیرد. ‌ اما متاسفانه رییس جمهور کنونی ایران بدون هیچ شرطی راهی امارات شد. امارات تحقق این سفر را در نتیجه دیپلماسی موفق خود می‌داند اما برای ایران، چنین سفری به معنای بی توجهی به منافع ملی بود.
همچنین در مورد اجلاس سران شورای همکاری خلیج فارس که ایران به اصرار خود در آن حضور یافت، اقدامی دور از شان و منزلت ایران به عنوان یکی از مهمترین کشورهای منطقه از سوی مسئولان دولت نهم رخ داد. از آن اسفناکتر آنکه ملک عبدالله پادشاه عربستان، هنگام نطق رییس جمهور ایران، جلسه را ترک کرده بود که این هم نوعی بی‌احترامی به رییس کشور ما بود. متاسفانه وقتی رییس جمهور ایران حد و حدود خود را رعایت نمی‌کند، باید انتظار چنین بی‌احترامی‌هایی را هم داشت. حال آنکه رییس جمهور ایران یک شخصیت مستقل از هویت کشور نیست و باید شان و منزلت کل کشور را حفظ کند، نه اینکه بدون در نظر گرفتن اصول مرسوم در سیاست خارجی، اعتبار و شان کشور را هزینه کند.
در خصوص برقراری ارتباط مجدد با مصر نیز اگرچه ما با آن موافق هستیم و در دولت و مجلس اصلاحات برای آن تلاش شده بود و تا مرز برقراری این رابطه پیش رفته بود‌، اما با بروز مخالفت‌هایی در هر دو طرف، این رابطه برقرار نشد. ‌با چنین پیشینه‌ای، رییس دولت نهم در مصاحبه‌ای در کویت اعلام می‌کند که ما حاضریم همین امروز با مصر رابطه برقرار کنیم. نتیجه طبیعی چنین کاری یا چنین بی‌سیاستی این است که طرف مقابل امتیازات بیشتری برای برقراری رابطه مطالبه می‌کند.‌ در همین ایام اخیر هم شاهد سفر مقاماتی چون رییس مجلس، وزیر امور خارجی و ... –وحتی آقای ناطق نوری – به مصر بودیم که تمامی آنها دیدارهایی هم با آقای حسنی مبارک داشتند. اینکه مقامات کشور ما صف بکشند برای دیدار با رئیس کشوری که با آن رابطه نداریم به هیچ وجه در شان کشور نیست.
این عارضه بیانگر آن است که دولت نهم در روابط خارجی خود، به جایگاه و پرستیژ کشور بی‌توجهی می‌کند و درک درستی از برقراری روابط دیپلماتیک در چارچوب عرف بین الملل ندارد.‌ ممکن است آقایان تصور کنند دارند تواضع نشان می‌دهند و کاری پسندیده می‌کنند. ولی باید توجه داشت که معیارها و ملاک های روابط بین کشورها متفاوت از نوع روابط بین افراد است. در روابط بین افراد پسندیده است که در صورت ‌کدورت بین افراد، یکی از طرفین به دلجویی از طرف مقابل بپردازد و برای برقراری دوباره ارتباط پیش قدم شود و از خود تواضع نشان بدهد و چنین برخوردی باعث احترام بیشتر وی نیز می‌شود.‌ اما در روابط بین کشورها و به عبارتی در سیاست خارجی، این نوع تلاش یک طرفه، ضعف آن کشور تلقی می‌گردد و باعث لطمه به موقعیت و جایگاه آن کشور می‌شود‌ و مسوولین یک کشور نباید اینگونه از اعتبار کشورشان هزینه کنند.

مسئولان سیاست خارجی دولت نهم مدعی بودند که سیاست "تهدید زدایی" را در پیش گرفته اند. سیاست "تهدید زدایی" چه مولفه ها و پیش نیازهایی دارد و آیا این دولت در تحقق این شعار خود موفق بوده است یا نه؟
این بازی با الفاظ است زیرا لازمه تهدید زدایی‌ "اعتماد سازی" است، همچنانکه در روابط بین کشورها، عدم اعتماد موجب سوء تفاهم، سوء برداشت، ایجاد نگرانی و زمینه ساز تهدید می‌شود. از این رو اگر می‌خواهیم تهدیدی متوجه کشور نباشد، باید اعتمادسازی کنیم. اما دولتی که شعار "تهدید زدایی" را از ابتدای تشکیل خود، سر داده است؛ عملا بر میزان این تهدیدات افزوده است. چه آنکه در زمان آغاز به کار این دولت، تنها با تهدیدات آمریکا علیه ایران – آن هم فقط در عرصه فشارهای اقتصادی و سیاسی- مواجه بودیم، اما به تدریج نه تنها مولفه تهدیدات نظامی به مجموعه تهدیدات آمریکا علیه ایران افزوده شد، بلکه امروزه شاهد تشدید این تهدیدات در ابعاد مختلف از سوی دولت های دیگری علاوه بر آمریکا نیز هستیم. پس عملا عکس ادعای دولت نهم، عمل شده است. در شرایطی که تهدیدات خارجی علیه کشور به مراتب بیشتر از دولت قبل است، نمی توان ادعای تهدید زدایی داشت.

برخی رجال سیاست خارجی این دولت از جمله آقای لاریجانی دبیر پیشین شورای امنیت ملی، بر سیاست خارجی "واقع گرایانه" تاکید داشتند. ایشان پس از پایان دوره حضور خود در این عرصه نیز بارها در سخنرانی‌هایشان به این مساله اشاره داشتند. به نظر شما سیاست خارجی دولت نهم "واقع گرایانه" بوده است؟ آیا اعلام مواضعی از سوی رییس جهمور همچون اینکه با دستیابی به چرخه سوخت ما از جمله ۷– ۸ قدرت برتر جهان خواهیم بود و یا اینکه ایران در حال حاضر قدرت اول جهانی است، نوعی آگراندیسمان در توانایی ما نیست؟ و اساسا این نوع اظهارات چقدر در داخل و خارج کشور پذیرفته و باور می‌شود؟
آقای لاریجانی در دورانی که مسئول شورای عالی امنیت ملی بود، نظراتی کاملا متفاوت با قبل از حضورش در این مسند پیدا کرد. او در دوران اصلاحات، ‌سیاست دولت خاتمی در قبال مسئله هسته‌ای را به مثابه دادن در غلتان و گرفتن آب نبات می‌دانست اما پس از حضور در شورای امنیت به ‌همان سیاست‌ها‌ رسید و همانها را ادامه داد‌ و به همین دلیل هم با احمدی نژاد در زمینه سیاست خارجی اختلاف پیدا کرد و از آن مسند کنار رفت.
فارغ از مساله حضور و عدم حضور آقای لاریجانی در تیم سیاست خارجی دولت نهم باید به یک اصل مهم در سیاست خارجی اشاره کنم٬ و آن اینکه هر کشوری در تنظیم روابط و تعاملات خارجی خود باید جایگاه و توان واقعی خود در عرصه بین المللی را بشناسد و به آن توجه داشته باشد. اگر کشوری تصوری پائین تر از جایگاه و توان واقعی خود در نظام بین الملل داشته باشد، نمی‌تواند درست از حقوق خود دفاع کند.‌ همچنین اگر کشوری، توان خود را بیش از حد توانش تصور کند – چه آن را باور داشته باشد و چه آن را بیش از اندازه تبلیغ کند- باز هم موقعیت خود را از دست می‌دهد و‌ نمی‌تواند از حقوق خود به درستی دفاع کند‌. در حال حاضر ما شرایط دوم را داریم. چراکه مسئولان دولت نهم نسبت به جایگاهمان در عرصه بین الملل دچار توهم هستند یا خودشان را به توهم می‌زنند و ادعاهایی را مطرح می‌کنند که به نفع کشور نیست و عملا سبب می‌شود که هم از حقوق واقعی‌مان استفاده نکنیم و هم شاهد تهدیدات بیشتر علیه خود باشیم. مثلا در رابطه با بحث دستگیری ۱۵ نیروی نظامی انگلیس در اروند رود شاهد این عارضه بودیم. اولا این نوع مسائل معمولا بین کشورهای همسایه‌ای که روابط تیره‌ای با هم دارند غیر متعارف نیست و گهگاه اتفاق می‌افتد، اما آن را به گونه ای حل و فصل می‌کنند که کش‌دار نشود. ‌ولی ببینید ما چگونه عمل کردیم. تبلیغات دولت ابتدا آنچنان بود که گویا ما بزرگترین قدرت جهان را به زیر کشیده‌ایم، اما به محض آنکه‌ انگلیس ضرب العجلی ۴۸ ساعته برای بازگرداندن این نیروها تعیین کرد، به یکباره رییس جمهور این ۱۵ نفر را همچون لشگری موفق و فاتحان جنگی به حضور پذیرفت و با تشریفات بدرقه کرد. این‌ها کارهایی کاملا متناقض و هنجارشکن در عرصه سیاست خارجی است و جز ضرر برای کشور نتیجه‌ای ندارد.
در موارد دیگر هم وقتی بیش از اندازه هیاهو و داد و فریاد می‌کنیم، با یک مشکل کوچک، امتیاز بزرگی را از دست می‌دهیم. در بحث پرونده هسته‌ای هم که همه سیاست خارجی دولت در آن خلاصه شده است، همینگونه عمل شد. اینکه برخورداری از تکنولوژی صلح آمیز و انرژی هسته‌ای حق ماست، یک اصل تردید ناپذیر است و تمامی دولت های قبلی هم آن را قبول داشتند. اما بحث بر سر این است که در مقابل تهدیدات و مشکلات در این زمینه، چطور باید هزینه‌ها را برای داشتن این حق، کاهش دهیم . دولت فعلی، بیشترین توان، شعار و مصاحبه‌هایش را صرف مساله هسته‌ای کرد اما سه قطعنامه تحریم علیه ما صادر شد. تنها چیزی که کمک کرد آثار این قطعنامه ها شکننده نباشد و تاثیرش بر اقتصاد کشور برای عامه مردم کمتر محسوس باشد، افزایش قیمت نفت بود. در دوران آقای خاتمی متوسط قیمت نفت بشکه ای حدود 25 دلار بود اما الان هر بشکه نفت، 100 دلار است.‌ اما ما می‌توانستیم به گونه‌ای عمل کنیم که همین حقوق را بدون این تبعات داشته باشیم؛ نه اینکه این قطعنامه ها فضا را برای ما تنگ‌تر کند و ما فقط در داخل شعار پیروزی سر دهیم. مثلا در مورد گزارش البرادعی که در داخل کشور آن را آنچنان پیروزی ای می‌دانند که برایش جشن می‌گیرند، در خارج از کشور چنین برآوردی از آن ندارند و آن را بدتر از گزارش‌های قبلی می‌دانند‌ که بر شتاب تصویب قطعنامه‌ سوم علیه ما افزود.
سیاست خارجی این نیست که ما در داخل اینگونه جشن بگیریم و فکر کنیم که گزارش البرادعی در خارج هم همین اثر را دارد. عواقب و تبعات منفی این نوع عملکردها کاملا فراتر از این دولت و دراز مدت است و دامن‌گیر دولت‌های بعدی‌ نیز خواهد شد.


اغلب آنچه که این دولت به عنوان دستاورد هسته‌ای خود بر می‌شمارد در دولت آقای خاتمی انجام شده است. به عبارت دیگر دولت نهم از دستاوردهای سیاست هسته ای دولت گذشته به نفع خود بهره برداری تبلیغاتی می‌کند. چرا در دولت گذشته شاهد چنین تبلیغاتی نبودیم که امروز آن را مصادره به مطلوب نکنند؟
سابقه بحث هسته‌ای به زمان مدیدی قبل از دولت فعلی بر می‌گردد. چه آنکه از زمان دولت مهندس موسوی بحث تکنولوژی هسته‌ای مطرح بود و در دولت آقای هاشمی به پیشرفت‌هایی رسید اما در دولت آقای خاتمی سیر سریعتری یافت و UCF اصفهان و مرکز غنی سازی نطنز در زمان ایشان راه اندازی شد‌. پس دانش هسته ای فعلی ما سابقه ای بیش از ۲۰ سال دارد که هر دولتی یک گام آن را به جلو برده است. در دولت فعلی نیز تولید سانتریفیوژها که در دولت قبل شروع شده بود توسعه یافت و به تعداد آنها افزوده شد.
اما اینکه چرا دولت آقای خاتمی در بحث دستاوردهای هسته‌ای کار تبلیغاتی نمی‌کرد، تنها منحصر به این بخش از فعالیت‌های دولت نیست. دولت اصلاحات اصولا اهل هیاهو و تبلیغات بیش از اندازه و پر سروصدا نبود.‌ اما دولت فعلی دولتی است که بیش از آنکه کار کند، سر و صدا می‌کند و هیاهو های آن بیش از واقعیت است. خودتان مقایسه کنید که اقتصاد کشور در دولت قبل کجا بود و الان کجاست، اما دولت به گونه‌ای هیاهو می‌کند که گویی معجزه‌ای اقتصادی رخ داده است و تنها این دولت است که به فکر معیشت مردم است و دولت های قبل هیچ کاری در این زمینه انجام نداده‌اند. در حالیکه ما شاهد عکس این شعارها در زندگی واقعی مردم هستیم و نه تنها معجزه‌ای در معیشت و وضعیت اقتصادی آن‌ها رخ نداده که دچار نقصان هم شده است. همین عارضه در سیاست خارجی این دولت هم ‌وجود دارد ولی کمتر مورد توجه واقع می‌گردد. اثر دیگر ‌این تبلیغات گسترده و بدون پشتوانه حقیقی این است که حساسیت‌های قدرت‌های بیگانه را افزایش می‌دهد و‌ این امکان را برای آنها فراهم می‌کند که علیه ایران روی افکار عمومی کار کنند. در حالی که سیاست خارجی دولت آقای خاتمی حساسیت کشورها و قدرت‌های خارجی را برای اعمال تحریم‌های بیشتر بر نمی‌انگیخت.

به این ترتیب این تبلیغات تناسبی با ادعای این دولت در تهدیدزدایی در عرصه سیاست خارجی نداشته است.
بله چون‌ دولت نهم در قبال بحث هسته‌ای – جدای بحث تبلیغاتی صورت گرفته در این زمینه مسیری را طی کرده که پرونده ایران را به شورای امنیت فرستاده است. در حالیکه سرنوشت این پرونده را در آژانس می‌شد بهتر مدیریت و کنترل کرد. چرا که عوامل مختلفی در آژانس اثر گذار بود و ما هم کم و بیش بر این عوامل اثرگذار بودیم. اما در حال حاضر پرونده به شورای امنیت رفته که بازیگر اصلی آن آمریکا است. به عبارت دیگر ما با دست خودمان پرونده هسته‌ای کشور را به جایی فرستادیم که دشمن اصلی ما در آنجا تصمیم گیرنده اصلی است. اگر چه شورای امنیت به ظاهر ماهیت مستقلی دارد اما در قبال ما نهایتا خواسته های آمریکا با جرح و تعدیل‌هایی ‌پذیرفته می‌شود و توافق چین و روسیه را هم جلب می‌کند‌ و معمولا ما در داخل کشور هم دست به تبلیغاتی می‌زنیم که خود به خود به آنها در رسیدن به اجماع علیه ما کمک می‌کند.

پس چگونه است که دولتمردان کنونی علی رغم توفیقات هسته‌ای گذشته، سیاست خارجی دولت قبل را مرعوبانه می‌خوانند؟
آنها مدعی‌اند که سیاست خارجی دولت قبل موفق نبوده و منافع کشور را حفظ نکرده است اما سیاست تهاجمی آنها در حفظ این منافع موثر بوده است. از این رو ‌سیاست خارجی دولت قبل‌ را انفعالی و مرعوبانه می‌نامند. درحالیکه در سیاست خارجی تعاملی گذشته، هم ما به دستاوردهایی دست می یافتیم و هم کشورهای خارجی ‌را علیه ما تحریک نمی‌کرد.‌ در مجموع جهت‌گیری کلی آن سیاست‌ها درست بود و تعامل با دیگر کشورها هم به سود ما بود و هم جایگاه و موقعیت بهتری برای ما در عرصه بین الملل ایجاد می‌کرد.

یکی از نتایج مثبت سیاست خارجی دولت گذشته عبور خردمندانه از کنار دو بحران منطقه‌ای در مرزهای ایران بود. چنانکه علیرغم نیات آمریکا ما در جنگ‌های این کشور با عراق و افغانستان وارد نشدیم. اما در حال حاضر ما از برخی متحدان منطقه ای خود همچون سوریه دور شده‌ایم و جایگاه سابق را هم در لبنان نداریم. به نظر شما سیاست خارجی این دولت به گونه‌ای هست که بتواند از کنار بحران های منطقه‌ای دیگری بگذرد و کشور را متضرر نکند یا نه؟
البته من معتقد نیستم که ما موقعیتمان را در لبنان از دست داده‌ایم. به نظر من اگر جنگ ۳۳ روزه در دوره آقای خاتمی هم به وقوع می‌پیوست باز هم همین سیاست را در قبالش اتخاذ می‌کردیم. چرا که بحث لبنان در سیاست خارجی ما فراجناحی است و دولت آقای خاتمی هم همین مقدار به حزب الله کمک می کرد. تنها تفاوت موجود در بحث لبنان در دو دولت گذشته و فعلی در نوع مشورت دادن به لبنان پس از جنگ ۳۳ روزه بود. به عبارت دیگر اگر دولت خاتمی بر سرکار بود به گونه‌ای به حزب الله مشورت نمی‌داد که اعتبارش پس از آن جنگ تضعیف شود، اما مشورت‌های این دولت چنین نتیجه‌ای داشت. همچنین آقای خاتمی علاوه بر رابطه نزدیک با حزب‌الله، مورد اعتماد آقای سنیوره هم بود. شاید اگر آقای خاتمی در مسند ریاست جمهوری بود می‌توانست اختلافات فعلی لبنان را حل کند. اما دولت فعلی چنین جایگاهی ندارد و فقط با یک طرف ماجرا – حزب الله - ارتباط دارد.
اما در مورد کلیت سوال شما باید بگویم که قطعا ایران اعتبار گذشته خود را در منطقه ندارد. اما بحرانی هم نظیر بحران عراق و افغانستان در منطقه متصور نیست که بتوان گفت که این دولت توانایی عبور از آن را دارد یا نه. با این وجود به نظر نمی‌رسد که دولت فعلی توان مدیریت بحران‌های اینچنینی در مرزهای کشور را داشته باشد، چرا که همواره با نگاهی سطحی به تصمیم‌گیری می‌پردازد.

شما اشاره کردید که مساله هسته ای مهمترین اولویت دولت نهم در بحث سیاست خارجی است. اکنون که در آستانه سال ۸۷ قرار داریم، فکر می‌کنید مهمترین اولویت سیاست خارجی در سال بعد چه می‌تواند باشد؟
به نظر می‌رسد که این دولت تا پایان عمر خود و تا انتخابات بعدی ریاست جمهوری، همچنان مساله هسته‌ای را به عنوان مساله اصلی سیاست خارجی خود پی بگیرد و روی آن مانور دهد، آن را موفقیت و دستاوردی بزرگ برای این دولت بنامد و گزارش‌های البرادعی را پیروزی و جشن هسته‌ای قلمداد کند. اما تمامی آنها مصرف داخلی دارد و هدف آن جلب نظر مثبت رای دهندگان در انتخابات بعدی است. از این رو تفاوت قابل توجهی در سیاست خارجی دولت نهم به چشم نخواهد خورد.

فارغ از اینکه این دولت همچنان مساله هسته ای را در اولویت خود قرار می‌دهد، به نظر شما به عنوان رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم، چه اولویت هایی در این عرصه متصور است؟
این یک بحث انتزاعی و متفاوت از واقعیت دولت نهم است. به نظر من سیاست خارجی جدا از سیاست داخلی کشور نیست و ابزاری برای حفظ منافع کشور و بهبود وضعیت مردم در داخل کشور است. پس باید سیاست خارجی به نحوی تنظیم شود که هم به آرامش منطقه کمک کند و هم امکان برخورد و درگیری در منطقه را کاهش دهد. توسعه چنین سیاست خارجی ای بر اقتصاد داخلی کشور موثر خواهد بود و با افزایش سرمایه‌گذاری‌های خارجی و اشتغالزایی به آن رونق خواهد بخشید. اما متاسفانه دولت کنونی اعتقادی به این مساله ندارد.

آیا انتخابات مجلس هشتم بر ادامه روند بحث هسته‌ای اثرگذار خواهد بود؟
نه تاثیری نخواهد داشت. چون
انتخابات مجلس هشتم به گونه‌ای مدیریت شده است که مجلس هشتم چیزی متفاوت از مجلس هفتم نباشد. مجلس هفتم اراده‌ای در بحث هسته‌ای نداشت و حتی تصمیم برای مصوبات آن در بیرون از مجلس گرفته می‌شد‌ و حتما به یاد دارید که در یکی از نطق‌ها ‌در مذاکرات علنی مجلس، یکی از نمایندگان مخالف طرح هسته‌ای که مورد بحث مجلس بود اظهار داشت که در کمسیون هنگام بررسی این طرح گفته‌اند این مسئله از "بالا" گفته شده و با اکثریت قاطع هم در صحن علنی تصویب شد. مجلس هشتم هم با برآوردی که از انتخابات آن می‌شود، چیزی متفاوت از مجلس هفتم نخواهد بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد