«فیلسوف هرگز کشیشی را نکشته است اما دست کشیش به خون فیلسوفان بی شماری آلوده است»
دیدرو
تکفیر فکر و نظر در این سرزمین نه حرف دیروز و امروز که حکایتی است دیرینه سال. حکایت «عین القضات» و «ملاصدرا» بسیار گفته اند و کم هم نشنیده ایم، این حکایت اما مختص به این سرزمین نبوده است؛ از بامدادن طلوع تعقل، تکفیر، حربه ای بوده است به دست جزم اندیشان و زور مداران تا هر فکر مضر به حال تداوم سلطه ی نامشروعشان بر نفوس و روانهای آدمیان را در نطفه خفه کنند، که جام شوکران سقراط ،خود بهترین شاهد این مدعاست.
این داستانها اما اکنون از بخش عمده ای از جهان ما رخت بر بسته، در هر جای این کره ی خاکی که انسان بر صدر نشسته و حقوقش ارج نهاده میشود هیچ انسانی به جرم فکر و عقیدهاش به چوب مجازات گرفتار نمیآید، در این جهان اما حکایت ما طرفه حکایتی است که بنا به ادعا، یکصد سال است در میانهی جدال سنت و تجددیم و در یکصد سالگی این جدال «چوب تکفیر» نه از آستین «فقه» که از اردوی «سینما گران و نویسندگان» بر فرق روشنفکری دیگر کوبیده میشود و تو از خود میپرسی چگونه آنها که خود خواه ناخواه بخشی از نخبگان فکری و فرهنگی این سرزمین محسوب میشوند به تکفیر مردی رضا میدهند و مبادرت میکنند که خود از جنس فکر و اندیشه است؟
دلم می سوزد نه برای عبدالکریم سروش که بیشتر برای بهاءالدین خرمشاهی و مجید مجیدی که روزی نه در دادگاه که در پیشگاه وجدان عمومی، باید پاسخگوی این موضع خویش در همصدایی با بنیادگرایان دینی برای تکفیر یک روشنفکر باشند. چگونه سازندهی «رنگ خدا» توانست یک روشنفکر را تکفیر کند؟ مجید مجیدی که وجدان خود را به این سادگی زیر پا گذاشت پاسخ بغض معصومانهی« کودک نابینای رنگ خدا» را چگونه خواهد داد؟ به راستی چه شد که نویسندهی خردمند «حافظ نامه» و مترجم توانای «درد جاودانگی» و «علم و دین» به خود اجازه داد اینگونه خرد ستیزانه بر تنور تکفیر یک روشنفکر بدمد؟ آن سابقه ی رفاقت که با سروش داشت به کنار آن عهد مودتش با عقل و آزادی چه شد؟
چه شد که چوب تکفیر بر کوزهی آزادی زد و آبروی عقل به چوب حراج تعصب فروخت، که عقلانیت را اگر یک دوست چون او باشد به دشمن چه حاجت است؟ دردناکتر اینکه خرمشاهی که خود در زمرهی بزرگان است برای تکفیر بزرگی دیگر به جملهای از «میگل داونامونو» استناد میکند در مذمت کسانی که «برای قطع تب، ریشه حیات انسان را قطع میکنند». به راستی چه کسی برای قطع تب ریشهی حیات آدمیان را نشانه گرفته است، سروش که نظریهای دین شناسانه – ولو نا صواب- ارائه کرده یا او که در سرزمین تقدیس خشونت ،برای مقابه با یک فکر چماق تکفیر بر میافرازد و آتش ارتداد میافروزد؟ مگر سرچشمهی انسان چیزی جز همین بشر گوشت و خون و پوستدار است؟ مگر چیزی جز تعقل و احساس همین بشر است؟
عجبا که مدارای «جعفر سبحانی» که هم «مجتهد» است و هم «آیت الله» و در نتیجه صالحتر برای حکم به تکفیر دادن در مواجهه با «فکر سروش» به مراتب بیشتر بود از آن کارگردان و آن ادیب، که سبحانی کلمه را با کلمه پاسخ داد و تکفیر خویش زمینهساز قتل اندیشمند نکرد.
به راستی اگر فردای روزی غیرت جاهلی بجنبد و سروش از دم تیغ گذراند خرمشاهی و مجیدی باز بر این منهج ناراست کردار و گمراه کنندهی تکفیر پای خواهند فشرد؟ علی الخصوص حال که گویا بزرگی از بزرگان قم نیز با جماعت تکفیرگر همراه شده و سروش را بدتر از سلمان رشدی دانسته و مسلمانان را به «ادای تکلیف» فرا خوانده است.کدام تکلیف؟ حریم اسلام آیا اینگونه پاسداری میشود؟
به کلیسا نگاه کنید؛ هنوز که هنوز است تاوان آنچه با گالیله کرده است را پس میدهد. هر مسیحی معتقد هنوز از آنچه کلیسا با اهل علم و فلسفه و هنر کرد شرمسار و سرافکنده است. آنها که امروز به خیال دفاع از مسلمانی به تکفیر روی میآورند، فردا جز شرمساری و سرافکندگی برای مسلمانان باقی نخواهند گذاشت. به راستی آن «پشمینه پوشان تندخو» چه خدمتی در حق مسلمانان و مسلمانی کردهاند که اکنون خود را داعیه دار همه چیز میدانند؟
در این ماجرا اما آنچه قلب را میفشرد نه فریادهای « اعدام باید گردد» چند طلبه ی جوان و متعصب در قم بلکه همان چوب تکفیری است که امثال خرمشاهی و مجیدی در مقابله با سروش برافراشتهاند.
باری؛ امروز دفاع از سروش بر ما واجب است نه به واسطهی خدمات فکریش که شاید دست کم برای برخی –درست یا غلط- محل تردید باشد، بلکه برای حفاظت از حریم اندیشه و تفلسف که اگر این بدعت تکفیر روشنفکر به وسیلهی سینماگر و ادیب باب شود نه از « تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان». نباید گذاشت تکفیر سروش زمینه ساز بسته شدن اندک دریچههای موجود اندیشهورزی شود و این وظیفهایست نه فقط بر عهدهی دوستداران سروش که منتقدانش نیز به رسم روشنفکری در این میدان باید میانداری کنند.
عبدالکریم سروش خوب یا بد، بخواهیم یا نخواهیم اگر نگوییم مطرحترین لااقل یکی از مطرحترین متفکرین ایرانی طی سه دههی اخیر محسوب میشود، پارادایم سروش امکانات نویی را در اختیار بخشی از جامعهی مذهبی ایران قرار داد تا آسانتر از قید سنت رها شود و دل در گروی ارزشهای دنیای مدرن ببندد . او برای بسیاری از مومنان پلی بوده است برای« گذار». هنوز اقدام شجاعانهی سروش در نقد قرائت فاشیستی از دین آن هم در اواخر سالهای سیاه دههی 60 از خاطرهها پاک نشده است، سروش البته که معصوم نیست خود نیز چنین ادعایی ندارد و کدام یک از ما در زندگیمان خطا نکردهایم؟ با این حال نقش برجستهی او در پیشبرد اندیشهی مدارا بر هیچ انسان منصفی پوشیده نیست.
او مسلمان است اما کوشیده تا مسلمانیش مانعی در برابر مدرن بودنش نباشد، چگونه میتوان کوششها و تقلاهای فکری او طی دو دهه ی اخیر برای فراهم آوردن لوازم معرفت شناختی و مبانی اپیستمولوژیک لازم جهت سازگار کردن دین با دنیای جدید را نادیده گرفت و فارغ از همه ی این حرفها چگونه می توان در برابر این موج سهمگین تکفیر و تبلیغ علیه یک متفکر سکوت کرد و بر این جفایی که بر اهل اندیشه میرود چشم پوشید؟ تاریخ گناه این سکوت را بر ما نخواهد بخشید همانگونه که گناه آن موضع گیریهای خجالت آور امثال مجیدی و خرمشاهی را نادیده نتواند گرفت.
اعتراض شدید "مجیدی" به دینستیزی "سروش"
چرت نگو پسر وقتی تو میای از کسی مثل سروش دفاع می کنی و نظریه اش را قبول می کنی و او را مظلوم خطاب می کنی یعنی با عقیدش موافقی یعنی می گی قرآن حرف خدا نیست پیغمبر هم نیست و...
اولا برو قوانین وبلاگ را بخون 5 بار از روش بنویس تا قشنگ یاد بگیری عزیزم تو این دانشگاه 500 دانشجو مسلمان زندگی می کنند پس تو داری به عقاید 500 نفر توهین می کنی الکی می گی طرفدار آزادی هم هستی؟
من چیزی از دین نمی دونم ولی این چرت و پرتهایی که سروش گفته این قدر پیش پا افتاده است که من وقتم را تلف نمی کنم حتی بخوانم تا جواب بدم
یه آدمی مثل من که فقط اطلاعاتش در این حد هست که خدا هست جوابش را میده دیگه چه برسه به اینکه بخواهی بری با همچین کسی بحث کنی
ولی اگر قرآن بر گرفته از تخیلات پیامبر درس نا خوانده است پس چطور تو اون به نشانه های علمی اشاره کرده که بعد از 1400 سال تازه کشف شده قاعدتا اشاراتی شده که به مرور زمان مردم بهش می رسند
دوما اگر شما ها ادعاتون میشه این آیات حرف بشر است پس یه سوره مثلش بیارید اگر رو کردی من اصلا کافر میشم ولی اگر نتونستی پس دیگه خاموش بشید و دیگه شاخ نشید
حالا بچه ها قضاوت کنند
در ضمن حمید جون به نظر باید چنیدین نفر را بن کنی چون واقعا دارن بر خلاف قوانین وبلاگ عمل می کنند
از ما گفتن بود
امید وارم این حجاب را کنار بزنی آقای پویا صفری و این چیز هایی که داری از بیخ و بن ریشه هاش را می زنی احتمال بده 1% واقعیت داره آن وقت می دونی اون دنیا چه بلایی سرت میاد
با درود بر علی عزیز
دوست من٬ گویا به خوبی و یا بهتر بگویم اصلا این متن را نخواندهای٬ چراکه این نوشتار به هیچ وجه در پی دفاع از مضمون و متن سخنان دکتر سروش نبوده٬ اگر به خوبی این متن را میخواندی در مییافتی که این متن در پی دفاع از آزادی بیان بوده٬ و در پی این بوده تا از اندیشمندانی چون دکتر سروش که میاندیشند در این جهت دفاع نماید که آنها را به خاطر تفکر و اندیشیدن سزاوار چنین احکام و رفتاری ندانیم٬ بلکه با آنان تضارب آرایمان را داشته باشیم تا به نیکی حق و حقیقت به در آید٬ در این نوشتار حتی ذکر رفت که اشکالاتی هم شاید به دکتر سروش وارد باشد٬ اما باید با نقد صحیح خود این اشکلات را رفع نماییم٬ و نه اینکه به کل آن تفکر و اندیشه را از بین بریم٬ پس نیاییم مضمون یک نوشتار راتجریف نماییم٬ و آن را به کل تغییر داده تا دچار کج فهمی گردیم٬ امید به آنکه باری دیگر این نوشتار را با دقت بخوانید و به آزادی و آزادگی هرچه بیشتر رسیم...
با آرزوی بهترینها برای تو دوست عزیز
تا درودی دگر بار بدرود
سلام/آقای سروش اگر ادعای مسلمانی نداشت مورد اعتراض به این شکل نبود اما فردی با این همه ادعا ! وقتی خلاف آیه صریح قرآن صحبت می کند مشخص است که مشکلات اساسی دارد و اگر مورد اعتراض قرار نگیرد ممکن است به جاهای بدتر نیز برسد !!
در این متن حمایت ؛اشتباهات زیادی دیده می شود که یکی از آنها مقایسه کار معترضین به آقای سروش با کلیسا است در مورد این مسئله باید گفت که کلیسا علم و حقیقت را رد می کرد اما آیا واقعا کار معترضین هم رد حقیقت است ؟!!!!!!!!!!یا جلوگیری از هزل گویی هایی است که چه بسا آثار مخربی بر جای می گذارد.
در مورد این مسئله یا باید قرآن را قبول کرد یا هزل گویی های فردی که هر چند وقت یک بار این اعمال قبیح از او سر می زند!
به هر حال جای تأسف دارد که برخوردهای جدی تر با این فرد نشده است!!!!
به هر حال بهتر است به جای توجیه این اعمال باطل و تعجب برانگیز از حق و حقیقت حمایت کرد.
واقعا این که می گویند آزاری که امام زمان از جاهلان آخرالزمان می بیند بیش از آزاری است که پیامبر از جاهلان عصر جاهلی دیده است در اینجا مشهود است!
جای تاسف دارد که این آقای محترم به جای حمایت از حق و حقیقت به دفاع از سخنان باطلی پرداخته که پایه و اساسی جز جهل ندارد!
با درود بر سرکار خانم فتاحیان
خوشنودکه که این متن را مورد مطالعه قرار داده و نقدهای خود را جاری ساختید٬ خانم فتاحیان٬ در بدایت امر از فریاد اعتراض کشیدن سخن گفتید٬ آیا فریاد اعتراض این است که اندیشهای کشته شود و دیگر اجازهی سخنی داده نشود؟!
گمان نمیکنم که اینگونه باشد٬ به نظر میرسد که اعتراض را میتوان با نقد صحیح و تضارب آرا نشان داد٬ اما نمیتوان با کشتار آن فریاد بر آورد که آن فریاد نباشد و قتل باشد...
در ادامه نیز به مسئلهی مشابهی اشارت نمودید که پاسخ مشابه فوق را در بر دارد٬ چراکه هر مسئلهای را با کشتار آن نمیتوان دنبال نمود!
پس به واقع آیا میتوان حقیقت را با کشتار آرا و افکار بدست آورد یا با شنیدن و کنکاش در آنها؟!!!
به گمان من با کشتار آنها چیزی جز دگماتیزم و جهل و جهالت بدست نمیآید٬ بلکه باید آنها را شنید و در آنها کنکاش نمود تا به حق و حقیقت نیل نمود...
با آرزوی بهترینها
تا درودی دگر بار بدرود
ببین من نه کاری دارم با اصول گرا نه اصلاح طلب اصلا خوشم نمیاد که اطلاعی داشته علاقه ای داشته باشم
خودت می دونی که من یه بار تو این پست هات نظر ندادم و می دونم که به این چیزها علاقه داری و من هم به علایق شما احترام می زارم
همون جور که من به علایقت احترام می زارم دوست دارم تو هم به علایق من احترام بزاری
ببینید بچه ها تو این دانشگاه دانشجویانی هستند با افکار مختلف پس بهتره که این وبلاگ به همون دلیلی که بنا شده به کارش ادامه بده یعنی در رابطه با دانشگاه پس بهتره که بخش مذهبی سیاسی و .. حذف کنیم
با درودی دگر بار بر علی عزیز...
بسیار خوشنودم که مایلی تا به نظرات و علایق دیگران احترام گذاری٬ ولی آیا راهش این است تا با حذف آنها به چنین امری مبادرت ورزید؟!!!
به گمان من نیز در این دانشگاه دوستان فراوانی با افکار و آرای متفاوت وجود دارند٬ بنابراین باید همهی آنها را شنید و همانطور که در این نوشتار اشارت رفت٬ باید آزادانه با آنها رفتار نمود و در آنها کنکاش نمود تا به حق و حقیقت دست یافت...
پویا جان بابت مقاله و دفاعیت ممنونم و خدمت سایر دوستن عرض کنم که هر وقت درک و سواد و مدرکتون به حد دکتر سروش رسید اونوقت سعی کنید که بکوبیدش چون اینجوری فقط سطح شعور و درک پایین خودتون رو نسبت به ایشون نشون میدین!
لطفا حتما دفاعیات دکتر سروش رو هم در این رابطه بخونید و از بی شعوری خودتون خجالت بکشید.
با درود بر شما دوست گرامی
دوست من٬ مقام و درجهی دکتر سروش مشخص و پر واضح بوده و نیاز به تعریف و توصیف ما ندارد٬ و البته که این دوستان ما نیز میتوانند در هر مقام و درجهای نقدهای خود را وارد آورند٬ ولی به هر درجه و مقامی که رسند سرکوب٬ کشتار و کوبش هیچ شخصی صحیح نمینماید٬ و به نظر میرسد که ما همگان باید با صبر و شکیبایی خود نظرات و آرای دیگران را بشنویم و به نقد صحیح آنها پردازیم.
با آرزوی بهترینها
تا درودی دگر بار بدرود
ببین تو که میای چرت می گی و جرات نداری اسمتم بنویسی چی میگی اگر خیلی ادعات میشه ببینم این حرفا که الان تو سایبر داری می زنی ببینم جرات می کنی رو در رو من هم بزنی؟
خیلی ها مثل تو بودن که تو سایبر می گفتند ما فلانیم ولی میومدن جلوم جمع می کردند می رفتند
من مدرکی ندارم ولی اگر این آقای سروش مدرک دارند بیان یه سوره مثل قرآن بیارند
من حرف خدا را زدم اگر حرف یا مدرکی بالاتر از خدا داری بیا رو کن من هم ببینم
انیشتین بیشتر می دونه یا سروش؟
برو ببین انیشتین چه چیزی در رابطه با قرآن گفته
در ضمن من قرآن را قبول ندارم بخاطر اینکه انیشتین تاییدش کرده من قرآن را قبول دارم بخاطر اینکه حرف خداست
با درودی دگر بار
امید به آنکه آزادانه سخن یکدیگر را شنیده و به زیبایی یکدیگر را نقد نماییم...
در ضمن اونایی که می گن از خدا بیشتر می دونند یه ماه یا خورشید بسازند
می بینید هیچ حرفی برای زدن ندارید
با درودی دگر بار
هدف این نوشتار دفاع از آزادی بیان و اندیشه و تفکر بود٬ امید به آنکه آزادانه سخن یکدیگر را شنیده و به زیبایی یکدیگر را نقد نماییم...
مشخصه که آقای سروش این هزل گویی ها را از روی درک و سواد بالایش گفته است!!!!!!!
در ضمن شما که اینقدر آدم باشعوری هستی هنوز یاد نگرفتی آداب حرف زدنو!!!!!
البته انتظار بیش از این را نیز نمی توان داشت که از فردی مثل آقای سروش افراد بی ادبی مثل شما دفاع کنند که تنها حربه طرفداریشون ایجاد تشنج و سفسطه گرایی و........از این قبیل راه هاست!
شما چگونه می توانید حرف های بی پایه و اساس را بر سخنان پروردگارتان ترجیح دهید!!
این آزادی بیان نیست این سوء استفاده از آزادی بیانه
و در مقابل همچین افرادی سکوت نشانه بی قید بودن نسبت به همه اعتقادات است.
در پایان فقط می توانم بگویم متاسفم!
با درودی دگر بار
امید به آنکه آزادانه سخن یکدیگر را شنیده و به زیبایی یکدیگر را نقد نماییم...
درسته
اگر می توایند یک سوره مثل قرآن بیاورید
با درود بر شما دوست گرامی
هدف این نوشتار دفاع از آزادی بیان و اندیشه و تفکر بود٬ امید به آنکه آزادانه سخن یکدیگر را شنیده و به زیبایی یکدیگر را نقد نماییم...
من فقط یه حرف دارم اونم اینه
آیا معنی آزادی بیان اینه که بیایم به عقاید و علایق هم توهین کنیم؟
اگر آزادی بیان یعنی این پس چرا وقتی گالیله گفت زمین دور خورشید میگرده کلسیا حکم اعدامش را داد؟
این یعنی آزادی بیان
یا فقط آزادی بیان زمانی صادق هست که بیایم به اسلام توهین کنیم؟
یا وقتی یکی میاد اظهار نظر می کنه در رابطه با هلوکاست باید به زندان بده اینجا آزادی بیان نیست
وقتی یه نفر کاریکاتور ضد پیامبر می کشه آنجا آزادی بیان هست
مگر تو طرف دار آزادی نیستی؟!!!!
خب کسی که طرف دار آزادی هست چرا باید جلوی 500 نفر یه جیزی که براشون خیلی مهم رو به معرض نمایش بزاره؟
این یعنی آزدای بیان؟
با درودی دگر بار
بسیار خوشنودم که مضمون متن را دریافته و پاسخ در سخن خود نهفته است!
دوست من در متن نیز اشاره رفت که آن اعمال کشیشها در کلیسا نیز به مثابه کاری قضاوت و امری است که اکنون با دکتر سروش صورت میگیرد و هم اکنون شرم آن کار همچنان برای مسیحیان باقی مانده است٬ و یا رئیس جمهور فعلی ما که هولوکاست را زیر سؤال برده و آن را افسانه و غیر واقعی خوانده ولی به آمریکا و سازمان ملل و حتی دانشگاههای آن کشور که خیل زیادی از یهودیان در آن درس میخوانند میروند و آب از آب تکان نمیخورد٬ و یا مسلمانان چگونه واکنشی را در برابر یک کاریکاتور نشان میدهند...
پس آزادی در کدامیک یافت میشود؟!!!
به گمان من آزادی آن است که ما در قبال یکدیگر نظرات و عقاید یکدیگر را ابراز داشته و با یکدیگر آنها را طرح نماییم تا به حق و حقیقت رسیم٬ امید به آنکه چنین گردد...
من فقط یه حرف دارم اونم اینه
آیا معنی آزادی بیان اینه که بیایم به عقاید و علایق هم توهین کنیم؟
اگر آزادی بیان یعنی این پس چرا وقتی گالیله گفت زمین دور خورشید میگرده کلسیا حکم اعدامش را داد؟
این یعنی آزادی بیان
یا فقط آزادی بیان زمانی صادق هست که بیایم به اسلام توهین کنیم؟
یا وقتی یکی میاد اظهار نظر می کنه در رابطه با هلوکاست باید به زندان بده اینجا آزادی بیان نیست
وقتی یه نفر کاریکاتور ضد پیامبر می کشه آنجا آزادی بیان هست
مگر تو طرف دار آزادی نیستی؟!!!!
خب کسی که طرف دار آزادی هست چرا باید جلوی 500 نفر یه جیزی که براشون خیلی مهم رو به معرض نمایش بزاره؟
این یعنی آزدای بیان؟
آخه سر کار بودن تا کی؟!!!
با درودی دگر بار
بسیار خوشنودم که مضمون متن را دریافته و پاسخ در سخن خود نهفته است!
دوست من در متن نیز اشاره رفت که آن اعمال کشیشها در کلیسا نیز به مثابه کاری قضاوت و امری است که اکنون با دکتر سروش صورت میگیرد و هم اکنون شرم آن کار همچنان برای مسیحیان باقی مانده است٬ و یا رئیس جمهور فعلی ما که هولوکاست را زیر سؤال برده و آن را افسانه و غیر واقعی خوانده ولی به آمریکا و سازمان ملل و حتی دانشگاههای آن کشور که خیل زیادی از یهودیان در آن درس میخوانند میروند و آب از آب تکان نمیخورد٬ و یا مسلمانان چگونه واکنشی را در برابر یک کاریکاتور نشان میدهند...
پس آزادی در کدامیک یافت میشود؟!!!
به گمان من آزادی آن است که ما در قبال یکدیگر نظرات و عقاید یکدیگر را ابراز داشته و با یکدیگر آنها را طرح نماییم تا به حق و حقیقت رسیم٬ امید به آنکه چنین گردد...
علی جان خوب حالشو گرفتی ولی ای کاش از گالیله هم دفاع میکردی
آقای صفری بااین نوع نظر خواهی مطمئن شدم اصلا اعتقادی به نظر مخالف نداری.چرا بعضی نظرات ثبت نمی شود
با درود بر شما دوست گرامی
دیده میشود که نظراتی که مخالف من هستند بیشترین نظرات این متن را تشکیل میدهند و بعضا دوستان با لطف خود نسبت به بنده در متونی اهانتهایی را نیز روا داشتهاند٬ و اگر اعتقاد به حذف و سانسور داشتم این نظر را نیز حذف مینمودم٬ بنابراین بنده هیچ متنی را حذف ننمودهام٬ و اگر نظر ثبت نمیگردد به حتم اشکال یا از طرف سرور است یا شرکت ارائه دهندهی اینترنت به شما و یا ...٬ به حتم نظری از طرف بنده پاک نشده است٬ امید به آنکه نظراتتان ثبت گردد و آنها را بخوانیم...
دوستان با عرض پوزش امشب راهی سفری هستم به مدت ۵ روز٬ امید به آنکه در این روزها بتوانم به همکلاسی دستیابی داشته باشم تا بتوانیم با یکدیگر گفت و گویی آزاد و زیبا داشته باشیم تا به حق و حقیقت دست یابیم٬ پیشاپیش از وقفهای که در پاسخها بوجود میآید پوزش طلبیده و امیدوارم در اولین فرصت پاسخ شما بزرگواران را تقدیم دارم.
با آرزوی بهترینها
تا درودی دگر بار بدرود
یاد این شعر افتادم که دکتر سروش خطاب به سعید بهمن پور نوشته بود: بر من همه عیب ها بگفتید یا قوم الا متی و هتام/ ما خود زده ایم جام بر سنگ دیگر مزنید سنگ بر جام
هنوز سید علی جرات نکرده بگه حرف من حرف خداست اونوقت تو جوجه مشرک حرف خودتو با حرف خدا یکی می کنی؟!
مصلما امثال کسانی خواهند بود که وقتی امام زمان بیاد و دین مبین و اصلی اسلام رو هم معرفی کنه با افکار متحجرانه خودت اون رو هم تکفیر خواهی کرد. پس اصلا جای تعجب نیست که هنوز با این همه مدرک از سطح شعور پایینی بر خورداری.
تو هم اگه می تونی یه غزل مثل حافظ بیار و اگه نمیتونی پس خف بگیر! اینم مثل استدلال خودت که اهل معنی و طریقت رو به بازی میگیرفتی!
اتفاقا تاریخ نشون میده که امثال شماها بودن که حلاج ها رو هم همینطوری نقد! کردن!!!
ببین چرا این چرت و پرت هایی رو که به انیشتین بستی رو ما اینجا تو تاریخ علوممون نمیخونیم؟! میدونی چرا؟ چون اینجا جفنگیات به ریش دانشمند ها نمیبندن! و به خورد دانشجو نمیدن! تو کدوم بلاگ اینارو خوندی؟! مال یه پاستار کج فهم مثل خودت بوده نه؟!!!
شما که بهتون برخورده لحن من باید همون اول که به دکتر سروش جفنگ میگفتی فکر اینجا رو میکردی. حتی از این آخوندای متحجر هم بدتر باهاش صحبت کردی! کسی که حتی یک مقاله کوچیک هم نداره میخواد با بورد های دکتر مبارزه کنه!!! ها ها!
مثل عبارت قران آوردن که سهله مهم معنی اونه که امثال تو بهش توجهی ندارن و فکر میکنن که دکتر سروش هم با اون همه سطح تحصیلش مثل اونا فقط ظاهر رو می بینه و ذکر معنی از نظر اونها کفر است.
بعدشم من اسم کاملم رو هم گفتم هنوز تو فکر میکنی که من از مباحثه با توی متحجر وحشت دارم؟! خوبه که آدم حد سن و سال و سطح فهم و تحصیل خودش رو به خوبی درک کنه!
معنی آزادی بیان اینه که هرکی حرفی بر خلاف میلتون زد هرچی لایق خودتونه بارش کنید؟! نه عزیزم تو حتی معنی آزادی رو هم نمیدونی پس انتظار نداشته باش که باهات مثل یه انسان آزاد رفتار بشه.
ببین شما که میای همون اول یه انگی رو آدم میزاری در وصفت همین بس که جواب درست حسابی نداری بدی میای الکی یه انگی رو آدم میزاری تا بتونی به وسیله اون به من هزار تهمت بزنی
پس اتل متل با من نکن که من ته این اتل متل بازی ها هستم
دوما من خودم همون اول گفتم چیزی از دین نمی دونم ولی جلو حرف خدا لنگ نمیندازم
الکی میای چرت می گی شعر حافظ چه ربطی به بحث ما داره تو میای الکی یه چرتی را میندازی وسط بدون اینکه در رابطه اش فکر کنی که ربطش چیه من ادعایی در شعر خوانی ندارم ولی کسی که ادعا می کنه قرآن حرف خدا نیست مثل آن بیاره
در ضمن 100 ها شاعر اشعاری خواندن که شعر حافظ توش گم شده ولی بعد از 1400 سال هنوز کسی نتونسته بگه
این آقای دکتر که این طوری داری سنگش را به سینه می زنی میشه بگی چند تا خورشید ساخته که داره با حرف خدا مبارزه می کنه
در ضمن من که می دونم نام مستعار گذاشتی همین کارت معلوم چه جوری ترسیدی هنوزم می گم بیا رو در رو با من حرف بزن
هنوزم می خواهم اگر ادعا داری قرآن حرف خدا نیست یه سوره مثل اون بیار
پس داستان نگو برو یه سوره مثل اون بیار بعد بیا اینجا اتل متل بازی کن
چون هنوز زوده برا تو بامن کل کنی چون یه دفعه دیدی یه چیزی بارت کردم سر به بیابون بزاری
بابا ما که از گالیله دفاع کردیم
ببین پویا جون بحث من سر این نیست که بعضی افراد چی کار کردند بحث ما بر سر احترام به عقاید و فرهنگ هست پس بحث را عوض نکن
ببین اگر می گی ایران فلان کرده خب ایران کرده میلیارد ها مسلمون خارج از ایران هست که هیچ رابطه ای با دولت ایران ندارد این دکتر سروش که شما هم افکارش را داری اینجا تزریق می کنی به عقاید 1 میلیارد افراد دیگه داره توهین می کنه
حرف من اینه مگر شما نمی گید انتقاد کرده و باید انتقاد را پذیرفت خب پس فرآن راه رو بهش نشون داده گفته اگر شک دارید برید یه سوره مثل این بیارید ولی این آقا جواب این سوال را نداده رفته برا خودش داستان گفته
خب یعنی حرف چرت زده دیگه
حالا سوال من از تو اینه آیا حرف چرت میشه آزادی بیان؟
اگر واقعا انتقاد بوده خب یه سوره میاورده قشنگ معلوم توانایی انتفاد نداشته بخاطر همین همچین حرفی زده که از بیخ و بن حرفی خطاست
حالا اگر آزادی بیانی که تو تعریفش می کنی یعنی اینکه بجای اینکه بیاد اصولی بحث کنه بیاد یه داستان بگه یعنی این برات متاسفم
در ضمن گالیله حرف راست زد که کلیسا آن را محکوم به اعدام کرد
در حالیکه این حرف غلطی زده که اثبات شده هم هست
بعدش الکی نگو ایران بحث ما مسمانان و سروش است نه دولت ایران و سروش
ok?
پس معیار ما اسلام و سروش است
منتظر جوابت هستم
با درودی دگر بار بر علی عزیزم
علی عزیز٬ تمام حرف من در این نوشتار این بود که بتوانیم تمامی صداها از جمله صدای مخالف خود را شنیده بر روی آن تأمل نموده و به خوبی نقدش نماییم٬ که خوشبختانه تا حد نسبتا خوبی تا کنون ژیش رفتیم و لااقل میتوان گفت که توانستیم این صدای مخالف را دریافت نماییم٬ و حتین نقدی هم در بابش نوشتید٬ اما این نقد را آنچنان نمیتوان مستحکم و استوار دانست٬ استدلال شما بر این پایه استوار است که اگر بتوان آیهای به مانند قرآن آورد آنگاه مطالب مقبول خواهند بود٬ دوست من شاید این آیات در زمان پیامبر اسلام اینچنین بوده باشد ولی با پیشرفت روزافزول علم٬ فلسفه و دیگر عرصهها میتوان مفاهیمی بسیار جالب یافت٬ مفاهیمی چون دموکراسی که ژیچیدگیهای بسیار داشته٬ اقتصاد پیشرفتهی امروز که اصلا قابل قیاس با الگوهای آن سالها نمیباشد٬ و یا دیگر امور که پیشرفتهای شگرف و مفاهیم بسیاری حاصل شده٬ بنابراین نمیتوان چندان بر پایهی این استدلال استوار بود٬ کما اینکه شعرا و دانشمندان بسیاری بودهاند که مفاهیم جدیدی را رقم زدهاند٬ آیا میتوان بر پایهیی آنها استدلال نمود که آنان پیامبر و یا ... بودهاند؟!!!
به گمان من و بر پایهی آنچه گفته شد نمیتوان استدلال محکمی را متصور شد٬ امید به آنکه با تأمل و تفکر بیشتر به نتایج بهتری رسیم.
با تشکر از تو دوست عزیز و با آرزوی بهترینها
تا درودی دگر بار بدرود
شما آقای سید محمد مهدی ناسوتی خوشحال میشم که یه ملاقات حضوری با هم داشته باشیم وببینم رو در روی من همانند سایبر جولان گاه شما هم هست یا نه؟!!
برو عمو جون برو
من که آمار تو را خوب دارم تو میری پول میگیری تا از این حرفها بزنی بعد چرت می خواهی بگی همین طوری نمی تونه بگی میای به من میگی بسیجی تا بتونی به این وسیله به من توهین کنی
همه من را میشناسند خودتم خوب میشناسی اگرم واقعا من را نمیشناسی
میتونی بیای هم رو ملاقات کنیم تا با من بهتر آشنا بشی و اونوقت بدونی چرت گفتن یعنی چی؟!!!
آقای صفری بیا جواب بده
آیا شما دم از آزادی نمی زنید؟
آیا منظور شما از آزادی همان حق نیست؟
پس چرا وقتی فردی مانند دکتر سورش حرف از باطل که می زند شما از باطل او حمایت می کنید و افکار باطل او را حمایت می کنید و برخلاف آزادی نه تنها به جبهه حق نیامدید بلکه به جبهه باطل گرایش پیدا کردید؟!!!
اگر شما مخالف باطل هستید و مغروضانه عمل نکرده اید پس چرا سخنان باطل را انتشار می دهید؟!!
آیا دکتر سروش واقعا آزادانه این حرف را زده یا بر اساس غرض ورزی دست به انتشار چنین مطالبی زده؟
اگر دکتر سروش این قدر دلسوز هستند پس چرا به کتاب هایی همانند انجیل و تورات همچین مطالبی انتشار ندادند؟!!
مگر شما دم از آزادی نمی زنید پس چرا در حق متحد نمی شوید و به چبهه باطل رفته و عقاید آنان را انتشار می دهید؟؟!!!
و یا شما هدف دیگری از انتشار چنین مطالبی دارد و آن غرض ورزی است؟!!
چطور ممکن است انسان مدافع آزادی در جبهه باطل قرار گیرد و از ان تا آخرین نفس دفاع کند؟؟!!
با درود بر شما دوست گرامی
با سژاس از نظری که ابراز داشتید و خواهان پاسخگویی بنده شدید٬ دوست عزیز٬ به نظر من حق و حقیقت از برآیند و مجموع نظراتی ساطع میگردد که موجود بوده و طرح میگردند٬ بنابراین باید تمامی نظرات٬ چه موافق و چه مخالف٬ چه حق و چه باطل را شنید و برآیند آنها را حاصل نمود تا حق و حقیقت در بستر آزادیی و آزادگی حاصل شود٬ امید به آنکه چنین گردد.
با تشکری دگر بار و آرزوی بهترینها برایتان
تا درودی دگر بار بدرود
علی آقا اتل متل چیه اصلا همچین مثلی رو از جیب عقبی دراوردی برادر من؟!
ببین من حوصله ندارم باز بشینم به هر جفنگی که میگی گوش بدهم و جواب بدم فقط شما همینو بگو که جواب دکتر سروش رو خوندی در این رابطه یا نه؟ اصلا حتی حرف اصلیش رو هم کامل و بدون قرض ورزی و بدون این که رگ غیرت تو خالیت بزنه بیرون خوندی؟ اگه جوابت آره هست که بگو بعد از جواب ایشون چه جای دیگه ای وجود داره که تو میگی توهین هست؟
بله بنده پول میگیرم ولی نه واسه این کارها! پولی که میدن به من برای بورسیه و ادامه تحصیلم است در اینجا.
اگه میخوای مسلمونی رو ثابت کنی من از تو شجره نامه گنده تری از مسلمونا دارم! سید و اولاد پیغمبرم هستم ولی سفیح و جانماز آب کش نیستم! پس از یه قماش نیستیم!!!
تو هنوز جواب های دکتر رو هم نخوندی هنوز میگی قران مال پیامبر نیست! آخه این نهایت بی عقلیه که بدون مطالعه بخوای حرف بزنی. بعدشم تو الکی می گی یه آیه دقیق مثل قران بیار!!! منم از شخص خودت خواستم که یه غزل مثل حافظ بیاری. چه بسا که متن های بیشماری وجود داره که از قران قشنگ تره در ظاهر و ممکنه امثال تورو راضی کنه ولی فقط معنیه قرانه واسه من که اهمیت داره و بی بدیله.
این قضیه خورشید رو هم تموم کن که هر لحظه دارم مطمئن میشم که تو دانشگاههای شما دارن شما رو شستشوی مغزی میدن! کی خدارو انکار کرده که شما می پری وسط و از ما خورشید و ماه می خوای؟!!!! ها ها ها!
مقلطه کردن و سفسطه بافتن رو خوب بهتون یاد دادن نه؟! البته که اصل واجب واسه بهم ریختن هر بحثی همین ها هستن.
واقعا بجایی که یاد بگیرین حرف همدیگرو گوش بدید و از نظرت هم استقبال کنید یه دفعه واسه خودتون جبهه حق علیه باطل تشکیل میدید؟!!!! حق و باطل رو کی تعیین میکنه این وسط؟ بیطرفتون کیه این وسط؟!
متاسفانه شما ذهنتون رو آماده کردید و بدون مطالعه و بدونید که جریان چیه و نیت چیه میاین و دفاع می ککنید که با ۱۰۰۰ تاسف بیشتر به کشور و فرهنگ خودمون داری ضربه میزنی.
کافیه به جای الکی حرف زدن و جفنگ بافتن فقط ۲ دقیقه حرف همه رو بشنوی و بهشون گوش بدی اونوقت به عنوان یه بی طرف قضاوت نهاییت رو بکن و جبهه بگیر.
شما دقیقا قران هارو به نیزه کشیدید و قران ناطق رو خاموش میکنید. وضع شما خیلی خرابه.
متاسفم ولی اینجور که از شما میبینم سودی توی بحث فرسایشی با شما پیدا نیست واسه هیچکدوممون.
خوشحال میشم بیاید برن و ببینمتون.
سیاست چی داره که شما اینقدر به خاطرش به هم میپرین بابا وللش
اولا تو دانشگاه چیزی به ما یاد نمی دهند من هم چیزی از دین بارم نیست بارها هم گفتم
اصلا معلوم نیست برم بهشت یا جهنم ولی وقتی یه چیزی مثل روز روشن دیگه نمی پرم وسط چرت بگم
چون می دونم هیچ کس اندازه خدا نمی دونه
این آقا سروش شما چقدر از عربی بارشه؟
اصلا عربه؟
خب پس بدون که 1400 سال که متخصصین زبان عربی که خودشون ختم این کارهاهستند هنوز نتونسته اند همچین کاری کنند حالا سروش جان چی برای گفتن داره؟ ها ها
آره قصه زیاده از هری پاتر بگیر برو تا سیندرلا
آره کتاب داستان پره من هم این قدر علاف نیستم که بشینم یه داستان های بی محتوا را گوش بدم برم هری پاتر بخونم بهتره چون لا اقل بحث روز ولی داستانهای از این قبیل 1400 سال سینه به سینه میاد ولی هی راویاش عوض میشه 1400 ساله بعضی ها جلو قرآن شاخ میشن ولی نتیجش این میشه مثل همین سروش جان انگشت نمای همه می شن و مجبور میشن حرفشون 180 درجه بچرخونند
تا آنجا که ما می دانیم قرآن ناطق امام علی (ع) هست
بابا من همون اولش گفتم که نه اصول گرام نه اصلاح طلب نه طرفدار هیچ کدومم
همشم گفتم بحث به سیاست نکشونید بحث ما سره اسلام
من هم می گم از سیاست بکشید بیرون
این ها نمی تونند بحث را جمع کنند میان الکی دولت ایران و سیاست را می کشن وسط تا از آنجا به اسلام حمله کنند
در حالیکه وقتی بهشون می گیم در جواب میلیارد ها مسلمونی که خارج از ایران زندگی می کنند چی دارید بگید دیگه حرفی برای گفتن ندارند
امروز دفاع از سروش بر ما واجب است!
همکلاسی جای تبلیغات برای حذب یا فردی نیست
منم با علی تهرانی موافقم باید بخش سیاسی همکلاسی حذف بشه چون برای تبلیغات سوءاستفاده میکنند
با درود بر شما دوست گرامی
دوست عزیز٬ ای کاش در بدایت امر این نوشتار را میخواندید و مضمون آن را در مییافتید و سپس قضاوت مینمودید٬ دوست گرامی همانطور که بارها در این نوشتار اشارت رفت هدف دفاع از مضمون و یا گفتهی دکتر سروش نبوده و حتی ذکر رفت که شاید اشکالاتی در آن موجود باشد٬ ولی برای جلوگیری از بدعتی برای نقض آزادی بیان و اینکه با رویکرد حذف گرایانهی خود به فرهنگ ضد آزادی خود میافزاییم باید از تخریب و تکفیر خواندن دکتر سروش اجتناب ورزیده و به نقد عقلانی آن پرداخت٬ بنابراین با حذف یک ایده و نظر ره به جایی نخواهیم برد٬ چراکه آن نظر همواره موجود خواهد بود٬ بنابراین باید با نقد صحیح آن سعی بر بهبود و باروری آن نماییم.
علی عزیز نیز خود با مطالعهی متن به تأمل پرداخته و از آن نگریخت٬ بلکه با کنکاشهای خود استدلالی را جست و به حتم در پی بارور نمودن آن نیز میباشد٬ امید به آنکه شما نیز در پی یافتن چنین راهکاری باشید.
با آرزوی بهترینها
تا درودی دگر بار بدرود
منم اصلاح طلب هستم ولی هیچ وقت از کثافتی مثل سروش حمایت نمیکنم !
با درود بر شما دوست گرامی
خوشنودم که شما نیز اصلاح طلب هستید٬ ولی از یک اصلاح طلب بعید به نظر میآید که از چنین الفاظی در باب افراد بکار برد٬ با تأکید بر پاسخ نظر فوق که این نوشتار در پی دفاع از آزادی بیان بوده و نه شخص دکتر سروش امیدوارم که به تفکر و آرای دیگران احترام گذاشته و آنها را شنیده و از برآیند همهی آنها به حق و حقیقت دست یابیم...
با آرزوی بهترینها
تا درودی دگر بار بدرود
با سلام خدمت دوستان عزیز
من به علت مشغله ای که دارم هنوز نتوانستم کلیه مطالب دکتر سروش و همچنین نقدهای وارد بر آن رو مطالعه کنم
والبته کلا برای خواندن آثار دانشمندی چون دکتر شریعتی علامه دهخدا علامه نائینی شهید مطهری جرج داق مسیحی
اقبال لاهوری علامه جعفری دکتر سروش علامه مصباح یزد
دکتر سید محمد خاتمی و دیگر بزرگان علم وفلسفه
نیاز به زمان کافی وحوصله فراوان هست تا آثار این بزرگان به دقت خوانده و در نقد های وارد برآنان تامل کنیم
لیکن بعد این مطالعات نیز ما حق نداریم ژا را از دایره ادب فراتر گذاشته و به ساحت این بزرگان اسائه ادب کنیم چون به فرموده قران کریم (مداد علما افضل من دماشهدا) قلم دانشمندان برتر از خون شهیدان است
من قصد زیاده گویی در این باره ندارم فقط جهت اطلاع دوستان چند نکته را عرض میکنم
۱ اولا تا آنجا که من شنیدم جناب دکتر سروش با ضرص قاطع تاکیید کردند که قرن کلام خداوند است لاکن درک صحیحی از سخنان ایشان نشده است که البته وقتی بحث های طلبگی وحوزه پا به دنیای ژورنالیسم میگذارد نتیجه ای بهتر از این بدست نمیاید به هر حال طبق قانون شره و اخلاق وقتی حتی یکنفر مسلمان عادی با زبان خود اقرار به وحدانیت خدا وحقانیت رسول او میکند تکلیف از دیگران ساقط است چه برسد که این فرد اندیشمند مسلمانی چون سروش باشد
۲ به نظر من بهتر است مدافعین دکتر نیز اگر از استدلال کافی برخوردار نیستند از ایشان دفاع نکنند چون دفاع بد تخریب کننده تمام سجایای مثبت شخص نیز میشود
۳ تکفیر کنندگان بهتر است کمی به سوابق دکتر سروش در دفاع از اسلام در ابتدای انقلاب و در مقابل سران حزب توده نگاهی بیندازند تا ببیند در زمانی که کسی را یاری مقابل با آرای کونیستی نبود چگونه ایشان دفاع جانانه از مبانی دین مینمو
۴ بهتر است کمی همه از سیره بزرگان دیدن در مقابله با افکار واندیشه بهره ببریم آیا تا کنون دیده اید کسی از بزرگان ایشان را تکفیر نمایند
۵ توصیه میکنم رفتار ما طوری نباشد که از دایره منطق خارج شده و به احساس برسیم همانگونه که در قضییه آقجری شد و موجب دخالت رهبری گردید
۶مراقب باشیم ایندگان نیز چون ما تکفیر کنندگان منصور را مورد ملامت قرار ندهند
ایام عزت مستدام
با درود و سپاس از نکت اشاره شده
آقای صفری با سلام
شکی ندارم که شما قصدتان سناساندن تفکرات موجود دور و ورمان است لیکن بهتر بود ابتدائا مقدمه ای بر سروش می نوشتی وبعد نقطه نظرات تکامل یافته ایشان را بیان می نمودی من هم مانند شما معتقدم امثال سروش باید نظراتشان را آزادانه بیان کنند با خفه کردن آنان نمی توان نظر را از صحنه خارج کرد بلکه باید بحث اصولی با ایشان بشود.ایشان از نظر بنده یک فیلسوف اسلامی هستند و باید مابقی فیلسوفان اسلامی با ایشان بحث نمایند و نظرات ایشان فقط در حوزه نظر است و در حوزه سیاست نبوده است .بنظرم نه بنده و نه شما و نه آقای مجید مجیدی نباید در حوزه فلسفی (که اصلا بلد نیستیم)در مورد سروش و سخنان اخیرشان صحبت کنیم.
سروش در حال حاضر امکان دفاع و توضیح نظراتش را ندارد و دیگرانی که امکان کافی دارند از امکانات استفاده می کنند و این مناظره منصفانه نیست.
آقای صفری همکلاسی ممکن است محیط بازی برای بیان افکار باشد و در بین همین پانصد نفر کسی را می شناسی که کمی فلسفه بداند؟انتظار نداشته باش با یک بحث اصولی و دموکراتیک مواجه شوی.
آقای صفری جسارتا عرض میکنم شما می دانید از کدام فلسفه پیروی می نمایید؟اگر ریشه یابی نمایی به نظرات فلسفی خاتمی و...خواهی رسید.در بین فیلسوفان پس از انقلاب سروش همیشه یکی از بر ترین بوده ،البته بگویم از لحاظ فلسفی هیچ قرابتی با ایشان ندارم و توانایی بحث با ایشان را هم ندارم و برای ایشان احترام قائلم.
یک موقعی همین رفتار با دکتر شریعتی می شد ایشان نیز همیشه اختلافات فلسفی با دیگران داشت و بسیاری از مجادلات پایان نیافت.
پیشنهاد می کنم کسانیکه خواهان بررسی سروش هستند ابتدا خودشان را از لحاظ فلسفی بشناسند و بعد سراغ سروش بروند.سروش فیلسوف است و عادلانه نیست با حربه سیاست سراغ ایشان برویم.
یک فیلسوف تمام دنیا و نظرات را شناخته و همیشه خود را کاملترین می داند.پس مطمئن باشید سروش و دیگر فیلسوفان نظرات سیاسی بجای فلسفی نمی دهند..
با درود بر شما دوست گرامی
سپاس از اینکه در بحث ما شرکت نموده و نکات بسیار زیبا و جالبی را بیان نمودید، اما در پاسخ به نکاتی که اشاره فرمودید باید عرض نمایم که، در باب معرفی فیلسوف عالیقدر جناب دکتر سروش قبلا طی نوشتارهایی دوستان دیگر به این معرفی پرداخته بودند تا این آشنایی حاصل گردد (http://kntu.blogsky.com/?PostID=2546) بنابراین برای پرهیز از تکرار گفته ها سعی شد تا به معرفی دوباره پرداخته نشود، اما در باب بیان این مسئله در این جمع هم شاید به گفته ی شما نیز شسخصی به طور کافی و وافی از فلسفه نداند ولی به گمان من این تمرینی است برای آزادی و آزادگی و دموکراسی، ما باید بتوانیم نظرات دیگران چه مخالف و چه موافق خود را بشنویم، من هیچ گلایه ای از جو حاصله که شاید در آن تشنج نیز به نظر آید ندارم، بلکه به گرمی از آن استقبال می نمایم و بسیار خوشنودم که حتی اگر ما نظرات این نوشتار را دنبال نماییم مشاهده می نماییم که چه سیر زیبای بهبودی را طی نموده، در بدایت امر دوستانی این نوشتار را نخوانده نظراتی را ابراز نمودند، سپس نوشتار مورد مطالعه قرار گرفت، بعد از آن نقدهایی جاری گشت، هرچند به حد مطلوب علمی نبود ولی خبر از پیشرفت بسیار چشم گیری را به ما میدهد، که جای خشنودی فراوانی را برای ما به همراه دارد، یعنی ما توانستیم این صدای مخالف را بشنویم و نقدهای خود را جاری سازیم و اکنون در متن دیگر دوستمان، جناب دزفولی شاهد آنیم که نظرات رو سوی بهتری می گراید، به حتم به منزلگه مقصود فاصله ی فراوانی داریم، ولی همین پیشرفت که ما را از نقطه ی واپس گرایانه ی اول به این نقطه رسیدیم ما را امیدوار به طی ادامه ی راه می سازد، امید به آنکه به نیکی پیش رویم.
اما در باب نکته ی آخر که فرمودید پیرو چه فلسفه ای هستم هم باید عرض نمایم که به حتم حداقل برای من زود بوده و حتی به عقیده ی من برای هر انسانی زیبا نیست که تنها یک مشی فکری را پیش گرفته و بر پایه ی آن عمل نمایند، چراکه موجب دگماتیزم و تنگ شدن دید آدمی می شود، ریچارد رورتی در این باب سخن بسیار زیبایی دارد، که می توان استعارات زیبایی در این باب در آن یافت، او می گوید; در قرون وسطی خدا خدا بود، در دوران مدرنیزم عقل خدا شد، و امروز یعنی در دوران پست مدرنیزم هیچ خدایی وجود ندارد.
به گمان من می توان این استعاره را از این گفتار استنباط نمود که خدا معیار اعمال ما می باشد که شما در پرسشتان خواستار فلسفه و یا معیار رفتاری من شدید، به گمان من دیگر هیچ فلسفه ی خاصی را نباید معیار و الگو قرار داد، چراکه انسان را تنگ و محدود نموده و باعث می گردد تا آدمی در آن چهار چوب گرفتار آمده و از دیگر افکار عقاید و اندیشه ها محروم گردد، در صورتی که شاید در دیگر افکار نکاتی به مراتب بهتر نیز نهفته باشد، بنابراین در دنیای امروز ما نمی توانیم خود را تنها قائل به یک تفکر و عقیده نماییم، چراکه دچار محدودیتی می شویم که به هیچ وجه مفید نخواهد بود.
امید به آنکه پاسخ مناسبی را تقدیم نموده باشم، اگر موارد ابهام دیگری نیز موجود باشد، خوشنود می شوم تا طرح نموده و روشن سازیم.
با تشکری دیگر بار و آرزوی بهترین ها
تا درودی دگر بار بدرود
حالا قرآن شد قدیمی؟!!
ببین داری هی توجیه می کنی
جواب سوال من این نیست که قرآن مال یه برهه از زمان
خب اگر مال یک برهه از زمان پس باید ضد آن نوشته شده باشه که نیست
آیا حرف خداوند به عنوان آخرین دین قدیمی می شود؟!
آیا خداوند کتابی را در اختیار بشریت قرار داده که با مرور زمان کهنه شده و مفاهیم آن به درد نسل امروز نخوره؟
یعنی خداوند از آینده جهان بی خبر بوده و فقط همانند ما سال ۱-۱۰۰ هجری قمری را دیده؟!
آیا خداوند در زمان محدود میشه؟
هنوز هم من خواستار یک آیه مثل قرآن هستم
با آرزوی اینکه این حجاب را کنار بزنی
با درودی دگر بار بر علی عزیز
دوست من، خداوند متعال به آدمی قدرت تفکر و تعقل را بخشیده تا بتوانیم با استفاده از آن تفکر نموده و به نتایج و افکار و عقاید جدید دست یابیم، بنابراین آدمی در طول زمان با این قدرت تعقل و اندیشه همواره می تواند به اصول و عقاید جدیدی دست یابد که آنها بسیار ارزشمند بوده و روز به روز همچنان که در فلاسفه و علوم جدید مشاهده می شوند پیشرفت می کنند....
جناب طهرانی عزیز من نمیخواستم وارد این موضوعات بشوم ولی چون اصرار کردی و خواستی آیه بیاوریم میگویم
آیا از نظر شما نهج البلاغه سخنانی کمتر از قران کریم دارد
و مگر نبود علی که میگفت من قرآن ناطقم
درعجبم از دین مدارانی چون شما که نهج البلاغه را نمیشناسند یا اگر شما در آ زمان بودید چون خوارج علی را تکفیر میکردید
نظراتان در مورد احادیث امامان شیعه چیست که در نزد ما شیعیان ارزشی چون آیات قرآن دارد و برایمان مقدس است
باز هم میخواهید کلماتی چون قران بگویم
آیا تاکنون صحیفه سجادیه را مطالعه کرده اید آیا مطالب آن کمتر سخن حق است
پس میشود مطالبی آورد همچون آیات قران
اگر خواستی باز هم برایت مثال های فراوان بزنم
موفق باشی
سلام
من نیز نمی خواستم در این بحث شرکت کنم اما چون ملاحظه می کنم که برخی از دوستان دچار فوران علمی شدند و مطالب ارزنده ای بیان فرمودند که نیاز به توضیح دارد مطالبی چند خدمت دوستان عرض می نمایم:
1.اگر امیرالمومنین علیه السلام فرمودند من قرآن ناطق هستم بر اساس آیاتی از قرآن فرمودند که گویا شما از آن بی اطلاع هستید پس لطفا مطالعات خود را کامل کنید و بعد اظهار فضل نمایید
در قرآن مجید آمده است: بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ : بلکه آن آیات بیناتی است در سینه کسانی که به آنها علم داده شده است سوره عنکبوت آیه ی 49
پس بجای تمسخر مطالعه بفرمایید
2کجا در احادیث آمده است که سخن ائمه بالاتر از قرآن است؟
کلام ائمه اطهار علیهم السلام ماخد الهی دارد اما قرآن نیست و هیچ وقت ائمه علیهم السلام ادعا نکردند که می خواهند آیه ای مثل آیه ی قرآن بیاورند. البته کلام ایشان مانند آیات قرآن عمل به آن واجب است به موجب آیه ی یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ : ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا و رسول واولی الامر اطاعت کیند سوره نسا آیه 59
دوستان من با آقای طهرانی سر موضوع الهی بودن قران بحث نکردم که. ولی به این اعتقاد دارم که هر متنی میتونه جای خودش زیباترین باشه. مثلا رمان رو که نمیشه با قران مقایسه کرد و گفت اینجا این رمان قشنگ تر است. زیبایی نسبی هست و این در مورد قران هم صادقه. موضوع دوم اینه که قران طوری نوشته شده که من بی سواد و شمای با سواد ازش بهره ببریم پس طبیعیه که خیلی جاهای اون واسه من معمولی و بی مزه و برای شما سرشار از حالات و عواطف مختلف باشه.
پس بحث زیبایی شناختی رو کنار بگذارید.
لب کلام من رو جناب ؛یک نفر؛ اشاره کردن.
علی آقا شما در حد مطالعه کم خودت که از مطالب آقای سروش داشتی در مورد ایشون اظهار نظر کردی و من هم بابت این موضوع شمارو سرزنش کردم چون واقعا در صحبت های شما و سایر دوستان بصورت نا خواسته ای نفاق و نحجر دیده میشه طوری که من به یاد ماجراهای صدر اسلام میافتم . همچنین شما همش به صحرای کربلا میزنی و صحبت قیامت و آخرت و اینکه ما باید بترسیم رو مطرح میکنی. آخه دوست من شما میگی که اعتقاد داشتن به یه موضوع به نظر شما غلط باعث آزار من در اون دنیا میشه؟ پس تضییع حق و آزادی عقیده و بیان که شما بهش دامن میزنی چه حکمی میتونه داشته باشه به نظرت؟
من خودم از آقای سروش به علت سوابقش در ساماندهی تشکیلات های عقیدتی این رژیم خوشم نمیاد ولی در اینجا وظیفه خودم دیدم که از یه عقیده دفاع کنم اگه شما هم مقداری پایبند آزادی بیان باشی من جونمو آزادی عقیدت می دم.
بحث انیشتین رو هم اولین بار قاتلی به نام خلخالی در اوایل انقلاب از خودش پروند! جهت اطلاعتون میگم که بدونید. در کتب تاریخ علمی که من خوندم هم حتی حرفی از مسیحی بودن ایشون هم مطرح نشده ولی چیزی که میبینیم اینه که بشدت پروفسور به خدا و قوانین حاکم و غیر قابل تغییر و پیشبینی الهی در جهان معتقد بود (رادیکال). چیزی که با دانشمند های زیادی سرش کل کل می کرد (خداوند هرگز تاس نمی اندازد). در قضیه های کوانتوم الکترون حتی این عقیدش به نوعی تحجر هم گرایید! و چیزی که کاملا میشه گفت اینه که ذره ای درباره اسلام هم نمیدونست چه برسه به شیعه!!! وگرنه بازماندگانش میگفتن و در تمامی کتاب ها هم ذکر میشد. پس لطفا این بحث رو هم تموم کن چون خیلی خنده داره.
پس یه بار دیگه به خواهش من تمامی مطالب رو نه از سر بی حالی و کدورت خاطر مطالعه کن و متون دفاعیه و اصلاحیه سروش رو هم بخون.
مثل من کمی هم به خودت حق بده که ممکنه از بعضی قسمت ها چیزی حالیت نشه. اونوقت بیا و بر علیه بنده و سایر دوستان جبهه بگیر.
Bonne chance
انیشتین چنانکه احتمالاً از سخنانش برمى آید قائل به خداى شخصى یا متشخص (Personal) نبود، در این مورد جمله مشهورى دارد که «من به خداى اسپینوزا معتقدم، خدایى که خود را در نظم و هماهنگى موجودات متجلى مى سازد و نه به خدایى که به سرنوشت و اعمال آدمیان مى پردازد.» اسپینوزا فیلسوف یهودى هلندى (۱۶۷۷ـ۱۶۳۲) که بخاطر عقاید و اندیشه هاى خاصش از جامعه یهود طرد شد پیوند عمیقى میان خدا و طبیعت قائل بود و بنابر پاره اى تفسیرها میان آنها معادله برقرار کرده بود. وقتى تشخص خدا طرد مى شود ارتباط با او شکل بسیار خاصى پیدا مى کند فى المثل مفهوم دعا و درخواست در این ارتباط بسیار کمرنگ و بلکه حذف مى شود کما اینکه انیشتین در این مورد به صراحت مى گوید: «مادام که به درگاه خدا دعا مى کنى و چیزى از او مى خواهى آدمى دیندار نیستى.» رابرت گلدمن در کتاب خداى انیشتین (چاپ پنجم ۱۹۹۷) پس از نقل این سخن، این ماجرا را بازمى گوید: در سال ۱۹۴۰ در همایشى که از دانشمندان و فیلسوفان و رهبران دینى براى شرکت در گردهمایى الهیات یهودى در نیویورک دعوت شده بود انیشتین طى نامه اى به همایش چنین نوشت: معلمان دین باید نظریه خداى شخصى را کنار بگذارند چیزى که در گذشته منبع ترس و امیدى بود که قدرت عظیمى به کشیشان مى داد. دبیر همایش خاخام لوئیس فینکلشتاین پس از قرائت این نامه از اینکه از انیشتین دعوت کرده بود گویا پشیمان شد. فینکلشتاین در این باره گفت: «پروفسور انیشتین نباید در حوزه اى که ماهیتاً فلسفى و الهیاتى است چنین حکمهاى مطلقى صادر کند.»
فکر کنم همینقدر کافیه که بدونید ممکنه ایشون از نظر آخوند ها حتی کافر هم باشه!!!
با سپاس از این اطلاعات مفید...
خب یکی از دوستان جواب را داد متشکرم
هنوز من منتظر آیه همانند قرآن هستم
ببین خودت میگی آخوند بحث ما سر آخوند نیست
نگاه کن داری به بیراهه می زنی
بیا جواب من را بده
در ضمن من گفته بودم اگر انیشتین قرآن رد کنه بازم من قرآن قبول دارم
در حالیکه انیشتین در اواخر عمر به شیعه گرایش پیدا کرده
بحث ما این نیست
ببین خودت الان اعتراف کردی از قرآن فهمی نداری من هم ندارم ولی یکی از دوستان در جواب همان یک نفر دیدید که همان قرآن را آورد و جواب لب کلام شما را داد؟
تو اصلا جواب من را نمی دی برای خودت حرف می زنی
بابا به چه زبونی بگم یه آیه مثل قرآن بیار
در رابطه با بحث انیشتین این چیزا که شما می گید من نشنیدم ولی بحث های زیادی در رابطه با شیعه و قرآن داره که تو کتب خارجی است عزیزم و ربطی به خلخالی نداره
پس برو بخون که من انیشتین را در جواب اون حرفت که می گفتی سروش فلان مدرک را داره من رفتم گفتم انیشتین با مدرک تره و قرآن تایید کرده و همون جا خاطر نشان کردم اگر انیشتین قرآن رد کنه من بازم قبولش دارم چون قرآن حرف خداست
لطفا خارج از بحث حرکت نکنید یک آیه مثل قرآن بیار
با سلام
من هم نگفتم ائمه حرفی غیر از کلام خدا میگویند گفت غیر قران کلامات خداوند از زبان دیگر بزرگان جاری شده که همان شان ایات قران را دارد پس لزوما نباید همه سخنان در قرآن باشد
وخداوند از زبان بشر توانسته مطالبی ارزشمند همچون ایات قرآن بیاورد بازهم تاکیید میکنم که خداوند از زبان بشر توانسه این کار را بکند نه خود بشر
در ضمن بنده هیچ گاه ادعای فضل نکردم بخصوص در مقابل اندیشمندانی چون شما امیدوارم در مبارزه با جبهه کفار فتح الفتوحی دیگر را به ثمر برسانید
راستی جناب طهرانی عزیز هم به این سوال جواب بدهند
لطفا منابعی را که در مورد شیعه شدن انیشتن یهودی مطالعه کرده اید برای ما هم بگویید تا ما هم استفاده کنیم
جالبه نمیگن لاقل مسلمان یک دفعه شیعه هم کردنش
فردا پس فرداست که از ایشون هم هاله نور در بیارن
خرافات و وقاحت هم حدی داره
با درود و تشکر از شما دوست عزیز برای این پیگیری متداوم که این استدلال دوستمان٬ آقای طهرانی را رد نمود...
بحث بر سر هم شأن نبود بحث بر سر مثل بود. هیچ کلامی مثل قرآن نیست.
پویا چرا بازم حرف خودت را میزنی کجا نظریه من رد شد
کوش اون آیه که می گی کوش به من نشون بده
می بینیم یکی از دوستان فعال به این مورد اشاره کرده مثل با شان فرق دارد
سلام
پویا نظر دوم تو اصل حرف من را تو دادی؟
ایول پس قبول کردی به جای خوبی داریم می رسیم؟
اینم چند آیه جدید برای تازی نامه:
انا خلقنا الاحمدی نجاد سهوا و انا لخلقهم لنادمین(ما احمدی نژاد را اشتباهی آفریدیم واز خلقتش پشیمانیم) سوره توبه آیه اصلاحیه
*********
««اذا خلقنا کم بیضتا بیضا »» فکر کردید ما شما را تخمی تخمی آفریدیم
پویا جان لطفا این نظر اخر رو پاک کن چون دیگه پا رو از خط قرمز فراتر گذاشته همه ما در مقابل توهین وتمسخر قران حساس هستیم امیدوارم همه رعایت ادب رو بکنند و حرمت ها رو نگه دارند