KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

اشک های مادر

یک پسر کوچک از مادرش پرسید: چرا گریه میکنی؟

مادرش به او گفت: زیرا من یک زن هستم.

پسر بچه گفت: من نمی‌فهمم.

مادرش او را در آغوش گرفت و گفت: تو هیچگاه نخواهی فهمید.

بعدها پسر از پدرش پرسید: چرا مادر بی‌دلیل گریه می‌کند؟

پدرش تنها توانست بگوید: تمام زنها برای هیچ چیز گریه می‌کنند.

پسر کوچک بزرگ شد و به یک مرد تبدیل گشت ولی هنوزنمی‌دانست که چرا زن ها بی‌دلیل گریه ‌می‌کنند.

بالاخره سوالش را برای خدا مطرح کرد‌.

او از خدا پرسید: خدا یا چرا زنها به آسانی گریه می‌کنند؟

خدا گفت: زمانی که زن را خلق کردم می‌خواستم که او موجود بخصوصی باشد بنابراین شانه‌های او را آنقدر قوی آفریدم تا بار همه‌ی دنیا را به دوش بکشد و همچنین شانه‌هایش آنقدرنرم باشد که به همه آرامش بدهد. من به او یک نیروی درونی قوی دادم تا توانایی تحمل زایمان بچه‌هایش را داشته باشد و وقتی آنها بزرگ شدند توانایی تحمل بی‌اعتنایی آنها را نیز داشته باشد.


به او توانایی دادم که در جایی که همه از جلو رفتن نا امید شده‌اند او تسلیم نشود و همچنان پیش رود.

به او توانایی نگهداری از خانواده‌اش را دادم، حتی زمانیکه مریض یا پیر شده است بدون اینکه شکایتی بکند.

به او عشقی داده ام که در هر شرایطی بچه‌هایش را عاشقانه دوست داشته باشد حتی اگر آنها به او آسیبی برسانند.

به او توانایی دادم که شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصیرات او بگذرد و همیشه تلاش کند تا جایی در قلب شوهرش داشته باشد.

به او این شعور را دادم که درک کند یک شوهر خوب هرگز به همسرش آسیب نمی‌رساند.

به او این توانایی را دادم که تمامی این مشکلات را حل کرده و با وفاداری کامل در کنار شوهرش بماند.

و در آخر به او اشکهایی دادم که بریزد.

این اشکها فقط مال اوست و تنها برای استفاده اوست در هر زمانی که به آنها نیاز داشته باشد او به هیچ دلیلی نیاز ندارد تا توضیح دهد چرا اشک می‌ریزد.

خدا گفت:می بینی پسرم زیبایی یک زن در ظاهر او نیست بلکه زیبایی یک زن در چشمان او نهفته است زیرا چشمان او دریچه‌ی روح است و در قلب او جایی که عشق او به دیگران در آن قرار دارد.

 

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
مهسا, , پنج‌شنبه 23 اسفند 1386 ساعت 11:31

خیلی قشنگ بود.

حسین رنجبر, نرم افزار, پنج‌شنبه 23 اسفند 1386 ساعت 11:39

مامان گلی غنیمته به خدا اون هدیه ی خداس.قدرش بدانید...
خیلی خوشکل بود واغعا مرسی ...هه هه

, , جمعه 24 اسفند 1386 ساعت 15:44

خیلی زیبا بود. قابل توجه اون آقا که از اگرهای متعدد استفاده کرده بود

راحله کریمی بهبهانی, ای تی, خواجه نص سه‌شنبه 6 فروردین 1387 ساعت 01:49

خیلی زیبا و رمانتیک بود....این جور متنهای زیبا رو کمتر جایی میبینیم ...!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد